بیش از سه دهه می‌گذرد از روزهایی که مادران و پدران، پسرانشان را از زیر آینه و قرآن به امید سلامتی‌شان رد کردند و پشت سرشان آب ریختند. آن‌ها پاره تنشان را راهی جبهه‌های جنوب و غرب کشور کردند تا وطنمان به دست بیگانگان نیفتد. هنوز صدای سوت قطار برای بسیاری از خانواده‌ها معنای آخرین دیدار را یادآور می‌شود.

قدردان اسطوره های دفاع مقدس هستیم

سرور هادیان/

 بیش از سه دهه می‌گذرد از روزهایی که مادران و پدران، پسرانشان را از زیر آینه و قرآن به امید سلامتی‌شان رد کردند و پشت سرشان آب ریختند. آن‌ها پاره تنشان را راهی جبهه‌های جنوب و غرب کشور کردند تا وطنمان به دست بیگانگان نیفتد. هنوز صدای سوت قطار برای بسیاری از خانواده‌ها معنای آخرین دیدار را یادآور می‌شود.

حالا سال‌هاست نام هر کوچه و کوی و برزنی به نام جوانانی ثبت شده که امنیت ما را بر عاشقی‌ها، انتظارها و آرزوهایشان ترجیح دادند.

دفاع مقدس یعنی پدران و مادران و همسران و فرزندان چشم‌انتظار، یعنی فراق...، حالا می‌دانم راه رفتن در شهر، نفس کشیدن و آرامش یعنی مدیون بودن تا ابد به همه رفتن‌های بی‌ادعا و چشم‌انتظاری‌های بسیار و امروز آغاز بزرگداشت روزهای عشق و ایثار و انتظار است.

در آغاز هفته دفاع مقدس به سراغ مردم شهرمان می‌رویم تا درباره احساسشان به قهرمانان شهرمان به گفت‌وگو بپردازیم.

• برای پست و مقام نرفتیم

حسن داوطلب از رزمنده‌های دوران دفاع مقدس است او می‌گوید: 19 ساله و تازه دیپلم را گرفته بودم که به جبهه اعزام شدم. اولین بار سال 60 به کردستان مریوان رفتم.

او که پنج بار در دوران جنگ به جبهه‌ها اعزام شده است، توضیح می‌دهد: در عملیات‌های مختلف مانند بیت‌المقدس، محمدرسول‌الله و... حضور داشتم.

وی در پاسخ به این پرسش که در این ایام چه حس و حالی دارد، می‌گوید: به خلوص نیت و صداقتی که بین بچه‌ها وجود داشت، می‌اندیشم. آن زمان کسی برای پست و مقام جبهه نرفت. برخلاف امروز که متأسفانه این واژه‌ها برای برخی افراد اولویت شده است.

وی تأکید می‌کند: آن زمان کسی نمی‌پرسید اهل کجا هستی و چه پستی داری؟ آن موقع همه هدفشان یکی بود و آن هدف دفاع از دین، سرزمین ایران و ناموس بود.

وی که در یک شرکت خصوصی مشغول به کار است، خاطرنشان می‌کند: باید همه قدردان زحمات آن‌ها باشیم که اگر نرفته بودند من و شما و همه هیچ‌کداممان آرامش امروز را نداشتیم.

این جانباز 25 درصد دفاع مقدس با اشاره به این نکته که مسئولان هر کاری برای رزمنده‌ها، جانبازان و خانواده شهدا انجام دهند، باز هم نمی‌توانند کار آن‌ها را جبران کنند، می‌افزاید: امروز را قدردان قهرمان‌های آن دورانیم و یاد آن‌ها همیشه در ذهن همه نسل‌ها جاودان خواهد بود.

• جنگ شود برای دفاع داوطلبم

رائفی متولد 65 است و می‌گوید: هر زمان عکس شهدا را بر درودیوار شهر می‌بینم، به یاد جوان‌هایی می‌افتم که به خاطر امنیت ما رفتند و شهید شدند.

او که متأهل و شغلش مرتبط با مبل است، می‌افزاید: اگر روزی جنگ شود این حس را برای خودم و پسرم دارم که برای دفاع از میهن و ناموس و دینمان باید برویم.

طاهره سعادت نیز در گفت‌وگو با خبرنگار ما می‌گوید: همسرم جهادگر بود و در حال حاضر بازنشسته شده است و زمان جنگ ایران و عراق داوطلبانه به جبهه می‌رفت.

این بانوی 48 ساله می‌افزاید: در اولین اعزامش به جبهه، فرزندم سه ماهه بود. آن زمان از هر خانواده‌ای یک مرد در جبهه حضور داشت. برادرم هم رفت و جانباز شد.

وی تأکید می‌کند: آن زمان آن‌قدر انگیزه در جامعه بود که مردم همکاری می‌کردند. من فرزندم تازه به دنیا آمده بود و خوشحال بودم که همسرم برای دفاع از وطن و ناموس به جبهه باید برود. حس من این بود که یک وظیفه است و او باید برود و واقعاً هم وظیفه بود.

• تلخی‌های شیرین

وی در پاسخ به پرسش خبرنگار ما که اگر به گذشته بازگردید دوباره با فرزند چند ماهه، حاضرید همسرتان داوطلبانه برای دفاع به جبهه اعزام شود، می‌گوید: به طور قطع تردید نمی‌کنم و به اعتقاد من اگر امروز باز هم همین موقعیت پیش بیاید به خاطر امنیت و کشورمان مردم بار دیگر حضور خواهند داشت.

این بانو با اشاره به خاطرات دوران دفاع مقدس بیان می‌دارد: دفاع مقدس، خاطرات سخت جدایی، شهادت همسر، برادر و فرزند را برای خیلی از خانواده‌ها به همراه داشت، اما به خاطر دفاع از کشور و ناموس این تلخی‌ها، شیرینی خاص خودش را داشت.

• انسان‌هایی متفاوت

محسن فردین‌فر، دانشجوی ارشد و متولد 76 هم در گفت‌وگو با قدس می‌گوید: نمی‌دانستم هفته دفاع مقدس است، من خیلی آن نسل را نمی‌شناسم شاید آرمان‌ها و آن هدفی را که به خاطرش به جبهه رفتند برای من خیلی مفهومش را توضیح ندادند. فقط می‌دانم آن‌ها نسل و انسان‌های متفاوتی بودند.

مجید آذرم متولد 66 و سنگ‌کار هم می‌گوید: اگر جنگ بشود بازهم مردم برای حفظ کشور، خانواده و دینشان پیشقدم می‌شوند.

وی می‌افزاید: اگر کسی بخواهد به خاک ما تجاوز کند من خودم و بچه‌هایم حتماً برای دفاع داوطلب می‌شویم.

• اتحاد همه مردم

طاهره اسماعیل زادگان هم می‌گوید: هنگام جنگ 30 ساله بودم و زمانی که عراق حمله کرد همه مردم با هم متحد بودند. زن و مرد برای آنکه امنیت کشورمان، ناموسمان و دینمان دست بیگانه نیفتد، تلاش می‌کردند.

این مادر 63 ساله توضیح می‌دهد: مردانمان به جبهه می‌رفتند و ما زن‌ها هم در پشت جبهه حضور داشتیم. آن‌ها خیالشان از خانه و بچه‌ها راحت بود تا در جبهه‌ها با آرامش به دفاع از میهنمان بپردازند.

• قدردان قهرمان‌های شهرمان

این مادر تأکید می‌کند: هنوز هم معتقدم، کار درستی بود که همه برای دفاع از کشورمان رفتند. از اقوام من همه مردها اعزام شدند. عده‌ای به سلامت برگشتند و تعدادی شهید و جانباز شدند آن‌ها باید می‌رفتند و ما قدردان آن‌ها هستیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.