۸ مهر ۱۳۹۸ - ۱۳:۳۰
کد خبر: 672465

پرسش از علل عقب‌ماندگی ایران از اساسی‌ترین و بحث‌برانگیزترین و همچنین از مهم‌ترین دغدغه‌های بسیاری از پژوهشگران است. علل انحطاط تاریخی ایران را بسیاری به گذشته‌های دور، از ورود مغول، برخی به خلق‌وخوی ایرانی، برخی به اندیشه سیاسی حاکم بر ایران، برخی به جغرافیا و برخی دیگر به دین و مذهب ارتباط می‌دهند. دغدغه انحطاط و عقب‌ماندگی که ابتدا در مواجهه ایران با غرب در جنگ ایران و روس نمایان شد با جنبش مشروطه اشکال دیگری به خود گرفت. در کشاکش جنبش مشروطه طیف منورالفکری ظهور یافتند و پیش از آنکه منطق توسعه را دریابند، به سرکوب داشته‌های خود روی آوردند. خودکم‌بینی این طیف در مقابل غرب پیشرفته به یک بیماری واگیرداری بدل شد که نهایتاً روشنفکران ایران را به مقلدینی بدل کرد که به جای تعقل در آنچه که در غرب حاصل شد، به تقلیدی کورکورانه واداشت. تقلیدی که اگرچه در وجه دینی همواره آن را مورد انتقاد شدید قرار می‌دادند، اما خود شعار از فرق سر تا نوک پا غربی شدن را سر دادند.

 افرادی چون میرزا آقاخان کرمانی، میرزا ابوالحسن‌خان شیرازی، احمد کسروی، فتحعلی آخوندزاده و امثال آن‌ها که شیفته هلال ابروان و کوچه‌های پاریس و لندن شدند، در صدد توسعه ایران برآمدند و تلاش داشتند که کوچه‌های تهران، شیراز، کرمان و... را به صورت آنجا درآورند؛ لذا در قالب روشنفکری به دنبال اهداف خود حرکت کرده و به‌عنوان روشنفکر، فریاد اصلاح جامعه را بر زبان جاری کردند. آن‌ها در یافتن همه آنچه که موجبات عقب‌ماندگی ایران را فراهم کرد دین اسلام را هدف قرار دادند، درصورتی‌که از درک این مسئله عاجز بودند که تعامل مناسبات دین، دولت و جامعه یکی از مسائل مهم و بنیادی تاریخ بشر تلقی می‌شود. دین مهم‌ترین عنصر هستی‌شناسی و انسان‌شناسی در طول تاریخ بوده و بالطبع جایگاه تعیین‌کننده‌ای در نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جهان به‌ویژه جهان اسلام داشته است. تاریخ صد سال اخیر ایران به‌خوبی نشان داده هر جا و هر زمانی که چه مستبدین و چه روشفکران در صدد حذف دین از زندگی اجتماعی مردم برآمدند، نخستین واکنش را از سوی توده‌هایی به همراه داشت که معنای زیستن خود را در دین جست‌وجو می‌کنند.

 با بیان این مقدمه، در این پرونده به سراغ تاریخ صد سال اخیر ایران می‌رویم تا جریان روشنفکری را که با واژه منورالفکری وارد ایران شد مورد مطالعه قرار داده و نسل‌های متعدد این جریان را با تأکید بر اندیشه کسروی بازشناسی کنیم؛ چراکه سرآمد این روشنفکران احمد کسروی بود، هرچند به گفته‌ خود او «فیروزی‌ نیافته‌ و کاری‌ از پیش‌ نبرد»، اما با اصرار عجیبش‌ در به کار بردن‌ کلمات‌ و عبارات‌ زننده‌ای‌ عواطف‌ مذهبی‌ مسلمانان‌ را جریحه‌دار کرد. در اسلام‌ستیزی او همین بس که قرآن را ساختۀ خود پیامبر می‌دانست. این رأی او نشان از آن دارد که به‌راستی کج‌اندیشان معاصر ما نیز در گام نهادن جای پای اسلام‌ستیزان هیچ کوتاهی نکردند، ژست‌های آنان همان ژست‌ها و ادبیاتشان همان ادبیات است.

 بعد از خواندن این پرونده از شما دعوت می‌کنیم به این پرسش پاسخ دهید: ادعای اکنون روشنفکران دینی که معتقدند اسلام سنتی، اسلام تقلیدی است و اسلام نوگرا، اسلام عقلانی، چه تفاوتی با روشنفکران پیشین دارند که به دنبال دشمنی با دین بودند؟

انتهای خبر/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.