معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش گفت:هنوز هیچ خبر رسمی از کم و کیف حذف درس انگلیسی ،غیر از آنچه در فضای رسانه منتشر شده است به دست ما نرسیده است.

نباید آموزش زبانهای خارجی از نظام آموزشی رسمی پاک شود/ سیاست گذاری مواد درسی به شورای عالی آموزش و پرورش فقط مربوط است

علیرضا کمرئی در مصاحبه با قدس آنلاین می افزاید: سیاست گذاری و تصمیم گیری در خصوص عناوین و ساعات مواد درسی به شورای عالی آموزش و پرورش مربوط است و معاونت های آموزشی و معاونت های دیگر هر کدام متناسب با وظایفی که به عهده دارند مدیریت و راهبری جریان تربیت و یادگیری را در حوزه های مختلف دستگاه تعلیم وتربیت رسمی کشور بعهده دارند. لذا تحلیل ما مبتنی بر نگاه کارشناسی به موضوع است و بیشتر ناظر به آثار و تبعات احتمالی چنین تصمیمی در کشور است.و فعلا یک موضع اداری رسمی تلقی نمی شود.

وی تاکید می کند: جایگاه درس زبان های خارجی در نظام آموزشی فعلی در منظومه یازده گانه حوزه های تربیت و یادگیری نظام آموزشی تعریف شده است و مواد درسی مرتبط با آن متناسب با اهداف سند تحول از طریق سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی تالیف و در پایه های تحصیلی که توسط شورای عالی آموزش وپرورش مصوب شده در مدارس متوسطه تدریس می شود.ضمن این که آموزش زبانهای خارجه بستر مناسبی برای درک و دریافت تعاملات فرهنگی و انتقال دستاوردهای بشری است و می تواند در قالب های متنوع  بصورت شفاهی ، دیداری  و نوشتاری در چارچوب نظام معیار اسلامی مخاطب داشته باشد و مقاصد جامعه را تامین کند.

معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش می گوید:کارکردهای زبان های خارجی فقط به ارتباطات میان فردی و بین فرهنگی تمام نمی شود بلکه بر ابعاد مختلف نظام اجتماعی در حوزه اقتصاد، گردشگری ، صنعت وتجارت وغیره اثر می گذارد وبر اساس اسناد بالادستی درنظام آموزشی کشور آموزش زبان های خارجی از دوره متوسطه اول آغاز می شود  و در هر دوره تحصیلی سطحی از شایستگی ها هدف گذاری می شود، به عنوان مثال بعد از دوره متوسطه دوم باید دانش آموزان قادر باشند  متن هایی از زبان در حد متوسط را بخوانند و مفاهیم آن را بفهمند.

کمرئی می افزاید: البته یادگیری زبان در آموزش و پرورش منحصر به زبان انگلیسی نیست و زبان فرانسوی و آلمانی را نیز شامل می شود . این آموزش می تواند با تصویب شورای عالی آموزش وپرورش به زبان های دیگر نیز تسری یابد. بدیهی است که زبان عربی در این میان بدلیل آمیختگی با فرهنگ دینی و مذهبی ، و نقش آن در فهم کلام وحی و قرآن و نیز به دلیل در هم تنیدگی با زبان فارسی، وضعیتی متفاوت  دارد از اینرو  به موجب اصل ۱۶ قانون اساسی آموزش آن باید پس از دوره ابتدایی آغاز شود. و در همه رشته ها نیز تدریس شود.  در نظام آموزشی زبان عربی در حوزه تربیت و یادگیری قرآن و عربی تعریف می شود و مواد درسی مرتبط با آن تدریس می شود.وبه هر حال این موارد الزامات ایجابی و قانونی تدریس زبانهای خارجی در نظام آموزشی رسمی کشور در حال حاضر است.

 وی تاکید می کند: در نظام آموزشی ایران  بر اساس اسناد تحولی، رویکرد آموزش زبانهای خارجی رویکرد ارتباطی فعال و خودباورانه است و سازماندهی محتوای درسی در آن باید بگونه ای باشد که در مراحل آغازین دانش آموز را متناسب با نیازهای اساسی وی ، مانند بهداشت و سلامت و همینطور ارزشها و فرهنگ جامعه تربیت کند و در سطوح بالاتر محتوا به سمت کارکردهای فرهنگی علمی ،اقتصادی وسیاسی متمایل شود.

کمرئی ضمن تایید اهمیت و ضرورت توجه به حوزه تربیت در آموزش و پرورش تصریح می کند: محتوای درسی و کارکردهای  حوزه تربیت و یادگیری مکمل جریان تربیت است و در ارتباط با حوزه های یادگیری دیگر و بصورت تلفیقی ارائه می شود و از مفروضات همه این حوزه ها ارتباط آنها با هدف کلی برنامه درسی ملی است .لذا از این منظر تدریس زبان های خارجی بدون داشتن تعصب بر زبانی خاص، کاملا قابل دفاع است و بدون آن نمی توان ادعا کرد نظام آموزشی، جریانی متوازن در حوزه های یادگیری و تربیت را دنبال می کند.

وی می افزاید: اشکالی که عده ای بر تدریس زبان های خارجی وارد می کنند مرتبط با ضعف در عملکرد نظام آموزشی در جریان آموزش یا همان فرایند یاددهی و یادگیری است . بدیهی است این عامل نباید باعث پاک کردن صورت مساله، یعنی آموزش زبانهای خارجی از نظام آموزشی رسمی کشور شود و اینگونه تلقی شود که ضرورت ندارد آموزش وپرورش در این خصوص فعالیتی انجام دهد .

معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش می گوید:در یک نگاه کلی چند اشکال اساسی بر ایده حذف زبانهای خارجی به فرض صحت ، پیگیری و تحقق آن  وارد است  که پیامدهای جبران ناپذیری دارد.اشکال اساسی اول این است که ، در نظام رسمی هدف آموزش زبانهای خارجی ، همزمان هم معطوف به جریان تربیت و هم معطوف به جریان یادگیری است و این دو جدا از هم تصور نمی شوند چون محتوا ، روشها و فرایندها عناصر کلیدی یادگیری را می سازند . این در حالی است که هیچ تضمینی در آموزش های غیررسمی برای همسویی جریان تربیت و یادگیری وجود ندارد.این به معنای کم توجهی به نقش موسسات آموزشی در آموزش زبانهای خارجی نیست. بخش مهمی از این موسسات با مجوز  آموزش وپرورش دایر شده اند و باید اهداف تربیتی را دنبال کنند، اما تجربه نشان داده است عمدتا در موسسات آموزشی غلبه با رویکرد آموزشی است و بخشی از این جهت گیری در موسسات آموزشی تابع تقاضای اجتماعی است.

وی در تشریح اشکال دوم می گوید:  اکنون زبان های خارجی در سراسر کشور و در همه مدارس  بصورت یکسان  با هر میزان کیفیتی تدریس می شود و این کیفیت با کیفیت کلی نظام آموزشی چندان فاصله ای ندارد و قابل قبول است. و بنظر می رسد در هر حال برخورداری از این امکان نسبی برای همگان به عدالت نزدیک تر است. لذا سپردن این ماموریت به موسسات خصوصی علاوه بر امکان تعارض با بندهایی از قانون اساسی بویژه اصل سی ام در موضوع آموزش رایگان برای همه ملت، فرصت را از کسانی  که به هر دلیل نتوانند به یادگیری زبان خارجی در آموزش غیر رسمی مشعول شوند گرفته ایم .اگر این عامل در آینده مبنایی برای بهره مندی از یک امتیاز اجتماعی شود که خواهد شد، این امر نوعی نابرابری اجتماعی را دامن می زند و این خلاف عدالت در توزیع امکانات و تامین حقوق یکسان برای همه مردم است.

کمرئی تاکید می کند: سومین اشکال در این خصوص آن است که بدلیل " امکان استمرار آموزش ، فشردگی تحصیل ، انگیزه یادگیرنده  و آزادی عمل بیشتر مدرسان در تعیین محتوا و انتخاب راهبردهای متنوع تدریس بدلیل انگیزه قوی تر بخش خصوصی و یا هر دلیل دیگر اثربخشی آموزش های غیر رسمی ممکن است بیشتر  فرض شده باشد که این برداشت به شناخت تجربی منتقدین وابسته است و فعلا هیچگونه پژوهش علمی برای اثبات آن ارائه نشده است .

اما بخشی که به آن کمتر توجه می شود ان است که در فضای تعلیم وتربیت رسمی ملاحظات فرهنگی بیشتر مورد توجه قرار می گیرد و به همین دلیل زبان با زدودن عناصر فرهنگی بیگانه از آن تدریس می شود. البته از آنجایی که زبان و فرهنگ با هم منطبقند این امر دشواری های یادگیری زبان دوم را بیشتر می کند. اما در هر حال باید توجه کنیم که اهداف  تربیتی و فرهنگی در نظام تعلیم و تربیت رسمی وجه غالب آن است واین همان چیزی است که تعلیم و تربیت را از آموزش متمایز می سازد.

معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش در پاسخ به سوال خبرنگار ما می گوید: البته در برنامه درسی، غرض از آموزش زبان، آشنایی دانش آموزان با پیکره زبانی، واژگان و ساخت های مورد نیاز برای برقراری ارتباط موثر و سازنده در سطح جهانی است . اگر چه مشکلاتی در این زمینه  در آموزش زبان خارجی وجود دارد اما با توجه به این هدف و کیفیت آموزش در کشور نمی توان گفت آموزش زبان خارجی در مدارس فاصله زیادی با هدف یادشده دارد.بنابراین اشکال چهارم به فهم  ارتباط یادگیری زبان خارجی با بعضی از علوم در حوزه طبیعی ،علوم پایه و علوم انسانی، چه در دوره متوسطه و چه در دانشگاه باز می گردد .چنانچه آموزش و پرورش در پرداختن به حوزه یاددهی زبان خارجی متوقف شود بخش مهمی از دانش آموزان  در شرایطی به تحصیل در دانشگاه وارد می شوند که عدم آشنایی یا ضعف آنها در زبان، مانع جدی در فهم مطالب درسی یا مراجعه به متون علمی مکمل ، و نیز استفاده ار منابع یادگیری دیگر، خواهد بود . این امر در نهایت ممکن است افت علمی در آموزش عالی را نیز سبب شود.

کمرئی اشکال پنجم مترتب بر ایده حذف درس زبان های خارجی را ضرورت ورود به بازار اشتغال برمی شمارد و می گوید: امروز در عصر اطلاعات و تغییر ماهیت مشاغل و نوع آنها،  اتفاقا فهم دقیق تر از زبانهای خارجی را می طلبد چراکه تکنولوژی امروز با آن عجین شده است. این امر از تربیت یک کارگر ساده  تا تربیت نیروی انسانی در سطوح نیمه ماهر، ماهر استادکار و سرپرستی در شاخه کاردانش را در بر می گیرد تا تربیت تکنسین که هدف گذاری آتی شاخه فنی و حرفه ای، به عنوان حلقه واسط در نظام اشتغال برای تفسیر و جاری سازی نظرات کارشناسی جهت اجرا است و تا  توانمندی کارشناسان برای رجوع به منابع علمی در حوزه های دیگر کارشناسی که پیوندی عمیق با فهم زبانهای خارجی دارند. و ضعف زبان خارجی به دلیل عدم آموزش در مناسب ترین سن یادگیری ممکن است هیچگاه برای نوجوانان حتی به عنوان نیروی کار ساده آینده جبران نشود.

این کارشناس تعلیم و تربیت تاکید می کند:در این مقطع سنی یعنی متوسطه زبان مادری تحکیم پیدا کرده است و شرایط برای آموزش زبان دوم مناسب تر از هر زمان دیگری است.  ضمن این که عرصه اشتغال و کار آفرینی  در عصر فناوری واطلاعات با دوره های کشاورزی و عصر صنعتی کاملا متفاوت است .بنابراین یادگیری زبان خارجی، کلید ورود  به عرصه علوم و ابزار فهم تغییرات در شکل و محتواست  و این به معنای ضرورت  فهم زبان های خارجی  برای ارتباط با دنیای کار ،یادگیری بیشتر و توسعه مستمر حرفه ای کارگران و کارکنان در همه سطوح حتی به عنوان یک کارگر ساده است. نیاز به فهم زبان در ساده ترین شکل  در قالب مراجعه به بروشورهای رایج کالاها، ابزارها و فراورده ها ، فهم مشخصات و کاربرد اولیه آن  و نظایر آن ضرورتی غیر قابل انکار است.

کمرئی در تشریح اشکال ششم می گوید: آنگونه که تصور می شود در متوسطه دوم توقف در پایه تحصیلی مفهومی ندارد و بنابر این به فرض عدم کسب حد نصاب در دروس ، فرصت هایی قابل قبولی برای کسب شایستگی در دوره ها و سنوات بعد وجود دارد و باعث حذف دانش آموز از سیستم آموزشی نمی شود . البته به فرض صحت نظر مدافعان این عقیده مبنی بر ضعف تحصیلی برای دانش آموزان ، این ضعف در همه دروس محتمل است و به این دلیل نمی توان آن ماده درسی را از سیستم آموزش رسمی خارج کرد.

جالبتر آنکه درس زبان انگلیسی در امتحانات نهایی سال جاری در رتبه های میانی قرار داشته است و دانش آموزان رشته های نظری که امتحان نهایی  استاندارد داشته اند بویژه در رشته ریاضی و علوم تجربی نمره میانگین  قابل قبول کسب کرده اند . این موضوع وقتی اهمیت می یابد که توجه کنیم این دسته از دانش آموزان بیشترین جمعیت آماری پایه دوازدهم را تشکیل می دهند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.