توصیف خداوند متعال از بیان شیوای امام رضا علیه السلام در جواب مردی زندیق که بعد از توصیف امام به دین اسلام گروید.
مرد زندیقی که برای مردم ایجاد شبهه می کرد نزد امام رضا علیه السلام آمد حضرت از اوپرسید؛ بگو ببینم اگرحرف شما باشد اگرچه اینجور نیست آیا ما و شما یکسان هستیم ونماز و روزه و زکات واعتقادات ما ضرری به ما نرسانده است؟ آن مرد زندیق چیزی نگفت. پس آن حضرت فرمود اگر حرف حرف ما باشد که حق هم همین است آیا شما به هلاکت نیفتاده و ما نجات نیافتهایم؟ زندیق گفت خداوند به تو لطف و رحمت فرماید برایم توضیح بده که خدا کجاست و چگونه است؟ حضرت فرمود وای بر تو، آنچه توگمان کرده ای غلط است او جا و مکان را ایجاد کرده است او بود ولی هیچ جا و مکانی وجود نداشت. کیفیت را او ایجاد کرده است او بود وهیچ چگونگی و کیفیتی وجود نداشت لذا با کیفیت یا جا و مکان وحواس قابل درک نیست وبه هیچ چیز شبیه نمیباشد.
حواس انسان از درک خداوند عاجز است
مرد گفت: حال که با هیچ حواسی از حواس پنجگانه قابل درک نیست پس اصلاً نیست. حضرت فرمود وای بر تو چون حواست از درک او عاجز است ربوبیت او را انکار میکنی و حال آنکه ما وقتی از ادراکش عاجز میشویم یقین میکنیم که او رب ماست و چیزی است برخلاف سایر اشیاء. مرد گفت: پس بگو خدا چه زمانی بوده است؟ حضرت فرمود تو به من بگو خداوند کی نبوده است تا من بگویم کی بوده است. مرد پرسید چه دلیلی بر وجود خدا هست؟ حضرت فرمود وقتی به جسدم مینگرم و می بینم نمیتوانم در طول و عرض چیزی از آن کم کنم یا بر آن بیافزایم و سختی ها را از آن دفع کنم و چیزی به سود ان انجام دهم میفهمم که این ساختمان بنا کنندهای دارد وبه او معتقد می شوم؛ افزون براینکه چرخش فلک را به امر وقدرتش وایجاد شدن ابرها و گردش باد وحرکت ماه وخورشید و ستارگان و سایر آیات عجیب و متقن الهی را میبینم فلذا میفهمم اینها همه تقدیر کننده و ایجاد کننده ای دارند.
زندیق پرسید پس چرا چشم او را نمیبیند فرمود: برای اینکه فرقی باشد بین او و خلقش که قابل رؤیت میباشند. افزون براینکه شان او اجل از این است که چشم او را ببیند یا فکر او را درک نماید یا عقل او را دریابد مرد گفت: پس حد و وصفش را بیان کنید. امام فرمود حد ووصفی ندارد از این جهت که هر چیزی که حدی دارد وجودش تا همان حد امتداد دارد و چون حد و مرز پذیرفته پس قابلیت زیاد شدن نیز دارد و وقتی قابلیت زیاد شدن داشته باشد قابلیت نقصان نیز دارد پس او نه حد دارد نه زیادی می پذیرد نه چیزی از او کم می شود نه قابل تجزیه است نه با فکر درک می شود.
زندیق پرسید شما که میگویید او لطیف و حکیم و بصیر وعلیم است یعنی چه آیا کسی میتواند بدون گوش شنوا یا بدون چشم بینا یا ظریف و دقیق ولی دست نداشته باشد و یا حکیم باشد اما صنعت گر و سازنده نباشد؟ حضرت فرمود: لطیف دربین آدمیان موقعی اطلاق می شود که کسی بخواهد کاری یا صنعتی انجام دهد آیا ندیده ای وقتی کسی می خواهد چیزی اتخاذ کند یا با دقت و ظرافت انجام دهد میگویند فلانی با ظرافت و دقیق است پس چگونه به خداوند بزرگی که مخلوقات ریز و درشت دارد و در جانوران روح هایی قرار داده و هر جنسی را از جنس دیگر متفاوت ساخته به طوری که هیچ شبیه یکدیگر نیستند لطیف دقیق و با ظرافت گفته نشود.امام میفرمایند پس هر کدام از این مخلوقات در ترکیب ظاهری خود لطفی از خالق لطیف و خبیر داراست. سپس در درختان و میوههای خوراکی دقت کردیم و آن زمان گفتیم خالق ما لطیف است نه مانند لطیف بودن مخلوقات درکارهایشان و گفتیم او شنوایی است که صدای تمام خلایق از عرش تا فرش از مورچههای ریز تا بزرگتر از آن در دریا و خشکی بر او پوشیده نیست و زبان آنها را با هم اشتباه نمیکند دراین موقع گفتیم او شنواست بدون گوش. و گفتیم او بیناست نه با چشم، زیرا او اثر دانه بسیار ریز و خردل سیاه را در شب ظلمانی بر روی سنگ سیاه میبیند و حرکت مورچه را در شب تاریک میبیند و از نفع و ضرر آن مطلع است و آمیزش نسل او را میبیند؛گفتیم او بیناست نه مانند بینا بودن مخلوقات.
انتهای پیام/
نظر شما