علی محمدزاده/
هفته وحدت هرساله فرصت بیان دیدگاهها و نظریات مختلف در باب الزامات و شیوههای وحدتآفرینی است که بیشــک صاحبنظران دینی حرفهای قابل تأملی میزنند.
اما جدا از تمام اظهارنظرهای تخصصی و پرمعنی میخواهیم در ادامه به زبانی ســاده و اندکــی عامیانه به وحدت نگاهی بیپیرایه داشته باشــیم که به نظر میرسد علاوه بر زندگی اجتماعی، در حوزه فردی هم میتوان گفت گمشــده بشــر امروزی است.
بنابراین بی هیچ مقدمهچینی نام این گمشده وحدتبخش را عشق ورزیدن میگذاریم؛ چراکه با نگاهی به تمام ادیان الهی میبینیم یکی از پایههای اصلی دینداری، عشــق ورزیدن به خالق است؛ ولی همواره تأکید شده راه رسیدن به حب خدا در گام اول عشق به خود است؛ البته آن جنبه خود بشری که خود را مخلوق خدایی میداند که آفریده شده تا به همه چیز مهر بورزد و از آسیبرسانی به هر شکلی پرهیز نماید.
دین اســلام کاملترین دین الهی اســت و در آموزههای آن میتوان دستورات مؤکد فراوانی از دوست داشتن انسان فارغ از هر دستهبندی را یافت؛ یکی از نمادهای عملی این دوستی عدالت اســت، چراکه اگر عدالت معیار رفتار هر فردی باشد بیتردید نه راضی خواهد شد کسی به وی آسیبی برساند و نه راضی میشود به دیگری آسیب برساند.
در دیگر ادیان الهی هم عدالت پایه دینداری شناخته میشود، بهطور مثال در انجیل آمده اســت: «خوشــا به حال آنان که گرسنه و تشنه عدالتند، از آن رو که سیر نخواهند شد» که به زبانی ساده بیانگر تأثیر عدالتخواهی در دینداری است؛ چراکه با کنار هم قرار دادن همین نکات به ظاهر ساده و اولیه میتوان به قواعد رفتاری ضروری دست یافت.
یکی از بزرگان دینی هم در تفسیری ساده از دستورات الهی در قرآن در باب عشق ورزیدن و محبت کردن میگوید: محبت به مردان فضیلت و کمال و قهرمانان، در واقع محبت به کمال خود است (چون شــخص خود را وابسته و فردی از این نوع میداند) و چون محبت، از مظاهر محدود و ناپایدار گذشــت و به مرتبه اعلا رسید، به صورت پرستش درمیآید که همان سزاوار کمال مطلق و غنی بالذات است.
حال با در نظر گرفتن این نکات اگر بخواهیم اندکی سادهتر به موضوع وحدت بپردازیم میتوان گفت اگر بشر امروزی اندکی از جاهطلبیهای مادی خود را کم کند و به قاعده عشقورزی و محبت به همنوع خود پایبند باشد، بیشک نه شاهد وقوع جنگهــای خونین خواهیم بود و نه دیگر خبری از توهین و تخریب خواهد بود.
اگر باور داشــته باشیم عشق و مهرورزی است که آدمی را شایسته پرستش میکند، بیشک کینهتوزی را فراموش خواهیم کرد و به بهانههایی چون ملیت، نژاد، دین و مذهب دیوار مرزهای خودی و غیر خودی را بلندتر وعریضتر نخواهیم کرد.
اگــر عاشــق خالق و مخلوقات او باشــیم دیگر مشــوق کودککشــیهای عدهای نخواهیم شــد که خــود را معیار دینداری و خداپرستی بر زمین میدانند و حامی جنگافروزانی نخواهیم شد که خود را ناجی بشریت میدانند.
آری؛ تنها با عمل واقعی به همین دســتور ســاده الهی برای دوست داشتن دیگران (حتی خطاکاران) میتوان بهانه هر نوع آســیبی به بشریت و دیگر مخلوقات خداوند را از همانهایی گرفت که قــدرت و فلســفه بودنشــان در هراسآفرینی و اقتدارگرایی حتی به نام دین است.
پس بیایید وحدت را با معیار عاشق شدن پایهگذاری کنیم و ابتدا عاشق خود الهی خودمان باشیم و کاری کنیم که دیگران هم با هر دین و ملیتی در برابر مهرورزی ما راهی جز عشــق ورزیدن به ما نداشته باشند.
نظر شما