امروز در اختتامیه دوازدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد، کتاب «پس از بیست سال» نوشته سلمان کدیور تجلیل می‌شود.

 سعی کردم بخشی از  تابوها را بشکنم/نویسنده‌های امروز  اصلاً برای مردم نمی‌نویسند

به گزارش قدس آنلاین، این اثر  به خاطر کوشش مؤثر در زمینه دراماتیک کردن تاریخ و و قایع دینی و هویتی ، توسط اعضای هیأت داوران جایزه ادبی جلال شایسته تحسین شناخته شده است. «پس از بیست سال» روایتی است تاریخی در صدر اسلام که از دوران امام علی (ع) آغاز  و به پس از حادثه عاشورا ختم می‌شود.

مخاطب با خواندن این رمان شخصیت های زیادی از دوران صدر اسلام را می بیند. کدیور در این اثر با ارایه روایت تازه ای از شخصیت حضرت علی(ع) در زمینه نوشتن رمان تاریخی و دینی تابو شکنی هایی کرده که توانسته مسیر نوشتن رمان های دینی بر اساس شخصت معصوم (ع) را برای ورود سایر نویسندگان به این عرصه هموار کند. راجع به «پس از بیست سال» پیش از هم نوشته ایم. گفتگوی امروز ما حول و حوش نگاه تازه نویسنده به رمان تاریخی و ورود هنجار گریز او او به این عرصه، در اولین اثرش است. ورودی که بازخوردهای زیادی در جامعه ادبی ایجاد کرد. «پس از بیست سال» پیش از این، توانسته در هفدهمین  جایزه قلم زرین هم مورد قدردانی قرار بگیرد.

علت تجلیل از اثر شما «دراماتیک کردن تاریخ و وقایع دینی و هویتی» بوده است، نظر خود شما راجع به نظر هیأت داوران جایزه جلال چیست؟ 

مطالعه این کتاب و نوشتن اثر، چهار سال به طول انجامید. اما زمان نگارش کتاب، تاریخ را کنار گذاشتم و از تاریخ بیرون آمدم و  سعی کردم فقط یک قصه و داستان را برای مخاطب  روایت کنم. برای همین وجه روایی و ساختار ادبی اثر را گسترش دادم. در کنار تاریخ، زندگی اشخاص و آدم هایی روایت شده و سعی کردم به این روایت رنگ وبوی حماسی و دراماتیک بدهم و شاید علت توجه به این کتاب با انگیزه هایی که مطرح شده، همین است. چون آفت داستان‌های تاریخی مخصوصاً تاریخ اسلام، اصل بودن تاریخ بوده و نه روایت. برای نویسنده‌ای که می‌خواسته رمان تاریخی و یا دینی بنویسد،  همیشه تاریخ اهمیت داشته و بعد روایت؛ تلاش کردم در اثر خودم چنین آفتی وجود نداشته باشد یعنی داستان محور باشد و نه تاریخ.

اتفاقات زیادی در کتاب شما افتاده که مهم ترین آن، کاراکتر شدن یک شخصیت معصوم است. این مسأله یکی از تابوهای نوشتن رمان‌های تاریخی و دینی بوده است. پیش از نگرانی از وجود تابوهای اجتماعی، چطور با این مسأله در خلوت خودتان کنار آمدید و تصمیم گرفتید دست به خلق شخصیت داستانی حضرت علی (ع) بزنید؟

بله در این کتاب چند اتفاق افتاده و مهم ترینش این است امام معصوم(ع) بر خلاف سایر داستان های دینی، که خودش غایب پررنگ است و بقیه راجع به او حرف می زنند، یک شخصیت داستانی است. یعنی در این اثر حضرت علی (ع) در جایگاه امام معصوم، قابل قضاوت شده است.  هر خواننده ای این اثر را بخواند می تواند همانطور که درباره دشمنان امیرالمونین(ع) مثل معاویه قضاوت می‌کند راجع به ایشان هم قضاوت کند و ایشان را لمس کند. چون  شخصیت معصوم(ع) پرداخت شده است و من حتی وارد بخشی شدم که به عنوان نویسنده حالات چهره، نشستن، حالات چرت زدن ایشان را توصیف کرده ام حتی در جاهایی از داستان به ذهن ایشان می‌روم و به آنچه (در مورد خاصی) فکر می‌کردند هم  پرداخته‌ام.اگرچه می‌دانم این نوع نوشتن تیغ دو لب است و من نمی‌خواهم این نوع نوشتن را تأیید کنم چون ممکن است این قضیه رواج پیدا کند که هر کس هر طور دوست دارد راجع به شخصیت معصوم (ع) خیالپردازی کند و قصه بنویسد. مسأله مهم این است که نباید چهارچوب‌های اصلی، فکری ، زندگانی و شخصیتی معصومین(ع) تحت تأثیر قرار بگیرد. یعنی اگر امام معصوم(ع) وارد کاراکتر داستانی می‌شود و در کنار وجه قدسی‌شان، شخصیت زمینی و قابل لمس ساخته می‌شود تا برای عوام ملموس باشد اما نباید وجه معنوی و قدسی امام تحت تأثیر و تحت شعاع این وجه قرار بگیرد.  این نوع پرداخت شخصیت در این کتاب برای من هم با تعریف همراه بود و هم با انتقاد. عده‌ای گفتند نباید خط قرمزها را می‌شکستم اما خیلی‌ها هم این نوع پرداخت شخصیت را حسن کار دیده‌اند که می‌شود از شخصیتی مانند شخصیت حضرت علی (ع) را بدون اینکه خللی به معصومیت ایشان، وارد شود، کاراکتر داستانی ساخت.   

چه مسایلی را برای این خلق این شخصیت، مد نظر داشتید؟

کسی که می‌خواهد این کار را بکند باید اول تاریخ را خوب بشناسد و خوانده باشد. در خصوص شخصیت معصوم(ع) هم به طور خاص باید مطالعه کند تا اگر می‌خواهد شخصیت زمینی از امام معصوم(ع) ارایه دهد یک تصویر بد و ناشایست نباشد. همیشه این نقد وارد بوده که چرا با توجه به وجود ادبیات دینی غنی و تاریخ دراماتیک و قصه پرور، نویسندگان بهره کمی از این آبشخور برده اند. این در حالی است که در غرب بهترین آثار ادبیات، ادبیات دینی و تاریخی است آثاری مانند «بینوایان»،« جنگ و صلح» اگرچه رمان تاریخی هستند اما عین تاریخ نیستند. اگر آن جا شاهکار خلق می‌شود دلیلش این است که نویسنده آزادی دارد و می‌تواند در دراماتیک کردن و قصه پردازی تاریخ خلاقیت به خرج دهد اما این جا این اتفاق نیفتاده و برای همین نویسنده‌ها جرأت نمی‌کنند وارد این جریان شود.

من در این کتاب سعی کردم بخشی از این تابوها را بشکنم  و در آثار تاریخی بعدی ام که با محور ائمه(ع) است همینطور خواهم نوشت چون رسالت رمان این است . رمان باید وجوه مستقل از تاریخ داشته باشد . ادبیات نمی تواند در بند تاریخ باشد  اما متأسفانه عده‌ای تصور می‌کنند اول تاریخ مهم است و بعد ادبیات. در حالی که نویسنده تاریخ‌دان نیست. نویسنده متخصص دانشگاه تاریخ نیست که برای او تاریخ در اولویت باشد. امیدوارم نگاه‌های سختی که به ادبیات وجود دارد شکسته شود و این به معنای هر چیزی نوشتن و متوهم بودن نیست. اما باید قبول کرد سختگیری های بی مورد خلاقیت نویسنده را می خشکاند. امیدوارم «پس از بیست سال» توانسته باشد نشان دهد می‌توان از معصومین (ع) داستان نوشت بدون اینکه به تاریخ و شخصیت امام معصوم (ع) لطمه ای وارد شود.  

فکر می کنید اتفاقاتی نظیر تجلیل جایزه جلال آل احمد از شما و اثرتان، می‌تواند مسیر ورود به این بخش را برای نویسندگان دیگر هموار کند؟

جشنواره و جوایز در میان بخشی از نویسندگان می‌تواند جریان سازی کند. اما آفتی دارد و آن محفلی بودن نویسندگان است. یعنی یک اتفاق ادبی در میان نویسندگان رخ می‌دهد اما این اتفاق ادبی برای مردم بازخورد ندارد . چه چیزی شامل حال برندگان این جایزه شده آیا فروش اثرشان بیشتر می‌شود؟ متأسفانه این اتفاق نیفتاده است چون جشنواره در میان مردم نیست و از پیکره جامعه جداست. بخش زیادی از مردم هنوز جایزه جلال را نمی شناسند . چقدر از مردم می‌دانند امروز اختتامیه یکی از بزرگترین جایزه ادبی ایران است و راجع به این جایزه چقدر میان مردم بحث می‌شود؟ این باعث شده جشنواره کارکردهای واقعی خودش را نداشته باشد. این هم به دلیل نگاه نویسندگان به مقوله داستان است. نویسنده های امروز  اصلاً برای مردم نمی‌نویسند. رمان و قصه ایرانی را کشف نکرده‌اند و همه می‌خواهند تقلید داشته باشند حالا یا از مدرنیسم و یا پست مدرنیسم. بسیاری از آثار امروزی بر پایه داستان‌های غیر ایرانی نوشته می‌شود اگرچه شخصیت‌ها ایرانی هستند اما به تاریخ ایران، فلسفه روان شناختی ایرانی و امور اجتماعی ایران نمی‌پردازند. این نپرداختن یا از تنبلی نویسندگان است یا از عدم تخصص و یا تقلیدگرایی دارد برای همین مردم به رمان ایرانی اقبالی نشان نمی‌دهند و هنوز کتاب‌های کلاسیک غربی، پرفروش ترین کتاب‌ها هستند.

 شما جزو نویسندگانی هستید که دغدغه عدالتخواهی دارید و تصویری که از برهه ای از تاریخ برای انسان امروز ارائه دادید، نشان از این دغدغه مندی دارد.  چطور سعی کردید در بازنمایی ماجرای صفین این دغدغه مندی را مدنظر قرار دهید؟

 وقتی من به عنوان نویسنده می‌خواهم از زمان حضرت علی (ع) داستانی بنویسم، نمی‌خواهم نویسنده را به آن زمان ارجاع دهم بلکه می‌خواهم با بازنمایی گذشته، آینده جامعه را بسازم و تصویری از آینده جامعه به مردم امروز ارایه دهم. نویسنده گذشته را در عالم وجود خودش می‌آورد آن را بازتولید می کند، به مخاطب عرضه می کند تا مخاطب بتواند، آینده ای بسازد . رسالت رمان تاریخی همین است وگرنه اگر رمان تاریخی بنویسیم که در همان تاریخ بماند و نتواند دست مخاطب امروز را بگیرد، نتواند پرسش‌های او را پاسخ دهد و به پرسش‌ها و ابهامات او هم پاسخ ندهد، رمان خلق نکرده یک قصه ساده نوشته است. چیزی که من سعی کردم در اثرم اتفاق بیفتد همین است که آیا ما می توانیم با وجوه زندگی ائمه(ع) با چالش‌های این قرن روبه‌رو شویم؟ 

در این کتاب همه تلاش من این بوده که بگویم ما در حال تکرار دراماتیک بعضی مسایل تاریخی هستیم، مسایلی مثل اشرافیت، فساد حاکمان، فساد مذهبیون، فساد روحانیت، به انحراف رفتن طبقه حاکم، فقر و غنا، در این رمان همه این ها پررنگ است. مخصوصا ستم و مبارزه با ستمگری چیزی است که مخاطب این اثر آن را درک می کند این درد مستمر تاریخی است که 1400 سال است تاریخ آن را حس می کند. مسأله مهم این است که نویسنده باید طوری این درد را برای مخاطب امرزو بازنمایی کند تا نشان دهد این درد جمعی است. خواننده وقتی کتاب «پس از بیست سال» را بخواند به بعضی نیازهای امروز، ابهامات و پرسش‌های امروزش پاسخ داده می شود این تلاش من بوده به عنوان نویسنده اثر.  

چرا برای پاسخ به این پرسش‌ها، به ماجرای صفین توجه کردید؟

مشکل امروز جامعه همین است که قرائت‌های مختلف از اسلام وجود دارد که به تعبیر من برخی قرائت‌هایی از اسلام ارایه می‌دهند که منافع مالی، حزبی و سیاسی آن‌ها تأمین شود.  در زمان علی (ع) و برهه صفین چنینی نزاعی بین قرائت های اسلام وجود داشت.اسلام منفعت طلب مادی که ابزار حاکمیت است و سردمدار آن معاویه است و اسلام امیرالمونین(ع) که اسلام را برای مردم و هدایت و سعادت آن‌ها می‌خواهد. نزاع بین این دو اسلام در صفین تجسم پیدا کرد. من در کتاب هم نوشته‌ام که این نزاع در کل تاریخ وجود داشته و تا قیامت هم ادامه دارد اما در صفین تجسم عینی آن را می‌بینیم با لشکرکشی‌های دو طرف که هر دو هم حکومت دارند و هم ادعای جامعه سازی و انسان سازی.  بهتر از صفین در هیچ جا این مسأله بهتر نشان داده نشده است. در تاریخ همیشه یک قرائت حاکم است و دیگری محکوم، یکی در اکثریت است و دیگری در اقلیت. مثلا در زمان پیامبر (ص) قرائت غالب ، اسلام جامعه ساز و اسلام معنوی است در زمان معاویه قرائت غالب، تفکر دیگر اسلام است اما در صفین این دو قرائت در زمان واحد، مقابل هم می‌ایستند و ما می‌توانیم هر دوی این ها را یکجا در میدان ببینیم.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.