۴ دی ۱۳۹۸ - ۱۱:۲۹
کد خبر: 684686

 اتفاقاً خوب یادم هست آرژانتین 90 را. آرژانتینی که از قضا در آن عاشق «مارادونا»، «کانی گیا»، «گویی گوچه‌ها» و «کالدرون» بودم. هر کدام بنا به دلایلی. مارادونا چون مارادونا بود و «کانی گیا» را چون مثل سرخ پوست‌ها بی‌قاعده حمله می‌کرد و دروازه‌ها را فتح می‌کرد. گل‌های او به برزیل و ایتالیا دیوانه کننده بودند.«گوی گوچه‌ها» را چون از روی نیمکت آمد و درون دروازه آرژانتین غوغا کرد و کالدرون را به خاطر سبک بازی و هوش بالایش در قامت شماره 6.

کالدرون را با همان چشم‌های رنگی و موهای فر بلند ستون بهترین تیم جام می‌دانستم و معتقد بودم او می‌جنگد تا مارادونا شعبده کنند و «کانی گیا» و «بروچگا» گل بزنند.

دوشنبه شب که پیرمرد آرژانتینی از پنالتی سوخته در فینال 90 و حمایت زیر پوستی داور از آلمان‌ها می‌گفت تمام آن صحنه‌ها چون فیلم‌های صامت از جلو چشمانم رژه رفتند. اتفاقاً چقدر کالدرون هنوز شبیه آن روزهایش باقی مانده. اگرچه چهره اش تغییر کرده و از موهای فر بلندش خبری نیست اما چشمانش و مرامش هنوز همان است. این بار در قامت سرمربی می جنگد تا تیمش جلو رود. نمی‌خواهم از او اسطوره‌ای بسازم که البته او هم در آخر حرف‌هایش گفت بدون پول و حقوق به ایران باز نخواهد گشت. می‌خواهم از معرفتش بگویم که صادقانه آمد و گفت که چون سرمربی تیم ملی و چون استراماچونی تیم را در بدترین زمان ممکن رها نکرده و تنها ایستاده و با مشکلات جنگیده تا به ایستگاه مناسبی تیم را برساند. کالدرون به استراماچونی حق می‌دهد و البته تأکید دارد که به خاطر مسئولیت پذیری که از خانواده 11 نفره‌اش به ارث برده پای تعهدش ایستاده و حالا نوبت طرف مقابل است که معرفت و تعهدش را ثابت کند. طعنه آمیز اینکه در تمام زمانی که او از بدرفتاری‌ها و کج عهدی‌ها در پرسپولیس می‌گفت یک لحظه آن لبخند زیر پوستی از لبانش نرفت و کاملاً با آرامش حرف‌هایش را زد. چرا؟ چون تا آخرین توانش پای تیم و تعهدش مانده و بهانه‌ای دست هیچ کسی نداده است. او با آن همه افتخار و تجربه و گرانقیمت بودنش برف پارو کرده، دروازه را هل داده، زمین را خط‌کشی کرده و از جیب خودش قیف و سایر وسایل تمرین را خریده تا کار در تیم لنگ نماد و این در حالی است که برخی سرمربیان وطنی و غیر وطنی سر تمرین باد در دماغ انداخته و دست به سیاه و سفید نمی‌زنند.

برای مایی که در روزگاری سر می‌کنیم که در فوتبال دورویی و پنهان‌کاری ابزار موفقیت خیلی‌هاست وقتی او صادقانه و بی واهمه می‌گوید که دنبال خرید استنلی و دیاباته بوده چقدر شوق انگیز بود و جدید. او ساده دلانه بازیکنان رقیبان را ستایش می‌کرد و تاکتیک ذهنی اش را برای استفاده از همه بازیکنانش رو می‌کرد. خیلی با طعنه می‌گویند کالدرون احتمالاً همان یک دست کت و شلوار و کروات قرمز را دارد که با خود از کشورش آورده اما واقعیت این است که پیرمرد چشم رنگی زحمتکش برای ما درس‌های زیادی از زندگی، صداقت و حرفه‌ای گری آورده که باید در ذهن بسپاریم و عمل کنیم. کالدرون شاید برود و دیگر برنگردد ولی سختکوشی و معرفت و تربیت او برای همیشه در ذهن ما خواهد ماند. درست مثل حسرت همان پنالتی واضحی که در محوطه جریمه آلمان‌ها در فینال جام جهانی 90 روی او انجام شد و«ادگاردو کودسال» مکزیکی نخواست ببیند تا ما اشک‌های مارادونا و کالدرون را ارزشمندتر از قهرمانی آلمان‌ها بدانیم تا ابد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.