حجت الاسلام و المسلمین حجت ملکی گفت: بی بصیرتی موجب عافیت طلبی و دنیا طلبی و از بین برنده روحیه انقلابی و مجاهدت اسلامی است .

رابطه رأس و قاعده در نظام شیعی به جهت عاطفی، عرضی و به جهت شاخصه‌های عرفانی حاکم، عمودی است

 حجت الاسلام و المسلمین حجت ملکی استاد حوزه و دانشگاه در گفت و گو با قدس آنلاین به مناسبت 9 دی ماه به تبیین مفهوم و جایگاه بصیرت با تکیه بر آرای حضرت آیت الله خامنه ای پرداخته است

مشروح این گفت و گو را در زیر می خوانید

آیا می توان گفت بصیرت ریشه در فرهنگ و اعتقادات شیعی – اسلامی دارد؟

مفهوم بصیرت را نباید در  نگاهی سطحی صرفاً به باریک بینی ، دقت اندیشی و ظریف خیالی اطلاق شود بلکه در پس مفهوم ریشه های قرآنی و روایی آن بررسی میشود ، مشاهده می کنیم که این مفهوم خاص حوزه سیاسی اندیشیه شیعی – اسلامی است چون وقتی تحولات سیاسی صدر اسلام و سده آغازین را بررسی می‌کنیم ، می‌بینیم پاشنه اشیل تمام تحولات و نقطه هزیمت جنبش‌های اجتماعی همین مفهوم به ظاهر ساده بوده است . لذا قصد داریم تا برای سوالاتی که به ذهن می آید پاسخی بیابیم چگونگی این سوالات عبارت اند ازچگونگی رابطه بصیرت و اندیشی سیاسی اسلامی – شیعی،  نقش بصیرت در تحولات صدر اسلام موقعیت های خاص تاریخی و برخورد و کنش های نخبگان و واکنش توده نسبت به بصیرت و  تحلیل بصیرت از دیدگاه رهبر معظم  انقلاب 

مؤلفه های نظام سیاسی شیعه در باره بصیرت چیست؟ 

نکته اول ابتدا باید که نظام سیاسی شیعی مبتنی بر چه موئلفه‌هایی است و سایر نظام های سیاسی معمولاً بر چه عناصری استوار هستند تا بتوانیم پاسخ در خوری دست و پا کنیم . نظام سیاسی شیعی بر سه رکن استوار است : 1. امامت و رهبری 2. مردم (امت) 3. قانون (( منظور از قاونون کتاب سنت و عقل است )).

مشخصه امامت در اندیشه شیعی عصمت است پس عمود اندیشی شیعی بر عصمت در حوزه سیاسی استوار است یعنی قدرت و نظام مبتنی بر قدرت باید منزه از بازیهای معطوف به قدرت باشد رهبر اسلامی نقشش نه نمایش قدرت بلکه فراهم نمودن زمینه برای تربیت انسان کامل و جامعه مدینه است. این منتهی غایتی است که امام شیعی در نظام سیاسی در پی آن است .

مهم ترین کارویژه و خصوصیت رهبر شیعی چیست؟

عدالت، مفهومی ترین عنصری است که از این کارکرد سر بر می‌آورد . مهم ترین کار ویژگی رهبر شیعی اجرا و زمینه سازی برای عدالت در تمام ابعاد اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی است..

رهبر شیعی نه تنها باید خود منزه باشد بلکه باید ساختار نظام سیاسی را نیز به این سمت پیش ببرد تا مردم با احساس امنیت بتوانند به عنوان شهروندان جامعه علاوه بر برخورداری از امکانات مادی ، زمینه ای برای اعتلاء معنوی پیدا کنند. مردم  نیز در این ساختار انسانهایی هستند که برعکس اندیشه های سیاسی دیگر که ادمی را گرگ علیه یکدیگر میخوانند، بلکه انسانهایی خیر خواه و خداجو هستند و اگر زمینه فردی و اجتماعی برای آنها فراهم شود ، جملگی در مسیر فرایند تکاملی قرار می‌گیرند.

 قوانین حاکم بر اجتماع نیز صرفاً اراده حاکم نیست بلکه همانطور که گذشت قوانین منبعث از کتاب و سنت و عقل حاکم بر اداره امور جامعه هستند که نحوه استنباط این قوانین نیز با عنصر « اجتهاد» حاصل می‌شود تا از تصلب و جزمیت در امان باشد . عنصر «اجتهاد» یکی از مترقی ترین مکانیزم‌های اندیشی شیعی است که با مدد از عقل و تحرک دائر مدار «زمان و مکان»به باز تولید مفاهیم و گزاره ها و احکام دین دست می‌زند لذا در این ناظام اراده حاکم هیچ جایگاهی ندارد حاکم صرفا نماینده و اجتهاد کننده قوانین الهی است و مردم ناظران فعالی هستند که مشارکت حداکثری با مکانیزم چون حضور در سرنوشت خود و نیز حضور در حوزه عمومی با مکانیزمی همچون امر به معروف و نهی از منکر دارند.

غایت در نظام شیعی و جایگاه رشد در نظام شیعی چیست و فرق آن با توسعه چیست؟

 غایت در این نظام فقط این جهانی نیست یعنی ساختار سیاسی تفکر شیعی دنیا به منزله «دنیا مزرعه آخرت است» می‌نگرد و نظام سیاسی موظف است زمینه را برای امت فراهم کند تا این دنیا را توشه‌ای برای آخرت قرار دهد. بنابر این در این نظام «مفهوم رشد» بسیار برجسته خواهد بود یعنی حکومت علاوه بر رشد مادی شهروندان و امت اسلامی باید زمینه رشد معنوی یا گسترش فضائل اخلاقی و ترویج عدالت در جامعه را فراهم آورد در نظام‌های دیگر «مفهوم توسعه» وجود دارد که بار معنایی خاصی دارد و بیشتر تک ساحتی و به معنای عمران اینجهانی است.

ولی مفهوم رشد دو ساحتی است هم منظور رشد مادی در بستر قدرت سیاسی و اینجهانی است و نیز منظور رشد معنوی و گسترش فضائل اخلاقی است . در نظام های دیگر  منتهی غایت یک نظام سیاسی به دولت رفاهی می‌انجامد . یعنی رسالت یک قدرت سیاسی این است که در جهت مادی زمینه رفاه  شهروندان را فراهم آورد . حوزه اخلاق و معنویت خارج از حوزه قدرت است لذا اختلال هنجاری در حوزه اخلاق از مشخصه این حکومت‌ها است. 

 اساسی ترین مفاهیم در حکومت شیعی از نظر شما تکیه بر چه باورهایی زده است؟

شاید بتوان اهمیت مفاهیمی چون « عدالت» و « رشد» در این ساختار را درک کرد. در دیگر نظام‌های حاکمیتی رأس قدرت با شاخصه‌های مورد نظر ما وجود ندارد . قدرت یا از راه زور و یا قرارداد اجتماعی حاصل میشود که کار ویژه آن نیز همانگونه که ذکر شد صرفاً این جهانی است و نهایتاً به دولت رفاهی ختم می‌شود که هدفش بسط رفاه اجتماعی برای شهروندان است. رابطه امت در این فرایند هم متفاوت از دیگر نظام هاست . 

در این ساختار مردم به جهت حاکم او را نمی‌ستایند بلکه شایستگی‌های فردی و صلاحیت های  شخصی او را با معیاری به نام میزان قربت و نزدیکی او را به مشخصه های ذکر شده در کتاب سنت راجع به چگونگی حاکمیت می‌سنجد و اساساً در صورتی با او بیعت می‌کنند که واجد معیار هایی چون عدالت ، شجاعت ، دانایی و تفقه و تدبر باشد – لذا در اینجا قرار داداجتماعی یا اجماع به تنهایی کفایت نمیکند ؛ بلکه ابتدا باید مشروعیتی الهی وجود داشته باشد سپس مقبولیت مردمی حاصل آید.

نتیجه اینکه رابطه رأس و قاعده در نظام سیاسی شیعی رابطه‌ای عرضی است به جهت عاطفی و شأن انسانی و رابطه عمودی است به جهت شاخصه‌های عرفانی حاکم در این حوزه و همین امر باعث می‌شود که مفاهیم عالی انسانی پدیدار گردد و از دیگر ساخت‌های سیاسی کاملاً متمایز و جدا گردد.

محوریت در حکومت شیعی چگونه تعریف می‌شود؟

این نظام دائر مدار حق و باطل است چون غایت آن توحید انگاری است بنابر این بر محور حق و باطل میگردد و در این سامانه ارایش نیرو های سیاسی ، کنشگری امت اسلامی و .... بر محور حق و باطل و نحوه موضع گیری در برابر این دو مفهوم شکل میگیرد و این امر یکی از دیگر ممیزه های اندیشه شیعی با دیگر نکات فکری – سیاسی است ؛ زیرا در آن ها قدرت اصالت دارد و حفظ قدرت به هر وسیله ممکن چه با زور و چه اقناع قابل توجیه است . اما در این اندیشه حقانیت ملاک و معیار است نه قدرت .و قدرت هیچ حیثیتی ندارد مگر اینکه ابزاری باشد برای رسیدن به حق و ایجاد حقانیت در جامعه.

عناصر خطر آفرین برای نخبگان و مردم در حکومت شیعی از نظر شما در کاهش بصیرت چیست؟

برای دو قشر نخبگان و مردم اجتماعی دو نوع دشواری وجود دارد. خواص: این دسته از افراد به خاطر تأثیر گذاری و نقش آنها در قدرت جامعه و برخورداری انها از امکانات اجتماعی معمولا به مصلحت اندیشی و عافیت طلبی دچار شده و روحیه انقلابی و مجاهدت آن ها به رخوت ، سستی، کرختی، رفاه زدگی یا عافیت طلبی می‌گراید و به همین جهت در رویارویی باطل و حق به سمت باطل می‌گراید گرچه گذشته‌ای درخشان داشته باشد.

- توده : (مردم) مسیر تاریخ را معمولاً اقلیت تعیین می‌کنند (حق و باطل) و توده بیشتر پیروی از یکی از این دو گروه می‌کند رفتار توده توسط گروه مرجع تعیین می‌شود زیرا اینها بیشتر از گزوه های مرجع تبعیت می‌کنند لذا باید دید کدام گروه توانایی اقناع اجتماعی بیشتری دارد تا بتواند توده را جذب کند. مصداق این رویکرد مردم شام هستند که معاویه آن‌چنان بر اذهان آنها مستولی شده بود که حکم شرعی مثل نماز جمعه را تغییر داد.

تغییر نسبی گروه‌های مرجع در عصر ارتباطات تا چه حد بر میزان بصیرت مردم تاثیر می گذارد؟

 اما یک نکته باید اضافه کرد و آن اینکه امروز با توجه به پیشرفت ارتباطات و در دسترس بودن داده‌ها و افزایش اگاهی بخشی در جامعه توده خود با حوزه‌ای به نام افکار عمومی دارای استقلال نسبی از گروه های فرادست شده است و افکار عمومی همان وجدان جمعی است که جامعه در قبال هر پدیده ای یک موضعگیری دارد گرچه پاره‌ای اندیشمندان معتقدند افکار عمومی قابل دستکاری و تغییر به نفع صاحبان سرمایه و رسانه است ولی در جامعه ای همچون ایران که باور های مذهبی و اموزه های سنتی ریشه ماندگار و پایدار دارد افکار عمومی خود جنبه نسبتا مستقلی دارد گرچه توده هم در کارزار حق و باطل با عناصری همچون جهل و غفلت در معرض آزمون خطر پذیری قرار دارد.

چه عناصری برای افکار عمومی می‌تواند خطر آفرین باشد؟

منظور از جهل و غفلت بیشتر جنبه اجتماعی آنهاست که باعث می‌شود توده به جای ابقای نقش به عنوان انسان مسئول در پی اولیه و مشکلات معیشتی باشد و از همین زاویه ضربه بخورد لذا هر کسی که دارای قدرت بیشتری باشد او می‌تواند صحنه را به نفع خود تغییر دهد.در هر صورت عافیت طلبی و جهل دو عنصر مهم هستند که در آوردگاه حق و باطل به نفع باطل ایفای نقش می‌کنند.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.