خبرنگاری به معنای حرفه‌ای و تخصصی کلمه، بر اساس این نظر، نباید به وجه منفی و یا ایجابی خبر کاری داشته باشد و هر خبر از هر امری که شد، آن را منتشر کند.

اسماعیل یزدان‌پور؛ پژوهشگر رسانه و فرهنگ/

خبرنگاری به معنای حرفه‌ای و تخصصی کلمه، بر اساس این نظر، نباید به وجه منفی و یا ایجابی خبر کاری داشته باشد و هر خبر از هر امری که شد، آن را منتشر کند.

خبری که منتشر می‌شود، در سطوح ریز فردی یا کلان اجتماعی، پیامدهایی به همراه دارد. گاهی خبری عده‌ای را می‌ترساند،‌ گاه جمعی را شاد می‌کند و گاهی نیز ممکن است افراد یا گروه‌هایی را به کاری تشویق کند. این اثرگذاری فردی و اجتماعی تا حدی است که حتی می‌توان گفت جوامع امروزی بیشتر با همین جملات خبری مدیریت می‌شوند. بدون تردید با چنین نگاهی به خبر و اهمیت پیامدهای انتشار آن، خبرنگاری نیز از آن معنای تخصصی خود فراتر می‌رود و باید آن را در بسترهای گسترده‌تر اخلاقی و اجتماعی تعریف کرد. اینجاست که این پرسش مطرح می‌شود که چگونه می‌توان سویه‌های اخلاقی و اجتماعی یک خبر را هنگام روایت در دست گرفت و مدیریت کرد.

در شرایط عادی می‌توان با همین الگو خبر را منتشر کرد؛ اما واقعیت این است که شرایط همواره عادی نیست. نیروهای زیادی هم در اعماق روان انسان‌ها و هم در بطن جامعه وجود دارند که تمایل به خواندن سویه‌های تاریک، منفی و ترسناک اخبار دارند. شما هر چقدر هم که خبر را مثبت و امیدبخش گزارش کنید، باز هم نمی‌توانید همه مخاطبان را همیشه با همین خوانش همراه کنید. جامعه‌شناسان می‌گویند جامعه یکدست نیست و حاشیه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه همیشه خوانش‌های متفاوتی دارند. برخی فیلسوفان و روانکاوان نیز همیشه هشدار می‌دهند مراقب باشید که روان انسان‌ها یکدست نیست.

تا اینجا باز هم می‌توان با مدیریت، صفحه خبر را طوری طراحی کرد که مخاطبان مختلف را اقناع کند. اما مسئله از هنگامی پیچیده‌تر شده است که خبر، تبدیل به اسلحه و میدان خبر تبدیل به یک میدان نظامی برای تیراندازی شده است. شاید بتوان جنگ سرد را نقطه عطفی در این جهت دانست. در جنگ سرد دو ابرقدرت بزرگ جهانی هر چه از تجربه‌های انسانی و ابزارهای اجتماعی داشتند علیه یکدیگر به کار بردند و خبر تبدیل به یکی از مهم‌ترین ابزارهای جنگی شد. در جریان این جنگ، برخی دولت‌ها تمامی منابع فرهنگی، هنری و اجتماعی خود را بسیج کردند و به روش‌های تازه‌ای از «جنگ نرم» برای تخریب و سپس تصرف همه پایگاه‌های اجتماعی «دشمن» رسیدند. این الگوها و روش‌ها به دلایل روانی و اقتصادی، شیوع پیدا کرد و تبدیل به الگوهای رفتاری در همه سطوح سازمانی همه جای دنیا شد.

متأسفانه امروز هم می‌توان شاهد فعالیت جهش یافته همان الگوها و روش‌های ساخته شده در جریان جنگ سرد در عرصه‌های خرد و کلان خبری بود. طیف پیچیده‌ای از خبرهای جعلی، ترول‌ها، عروسک‌های جورابی، نظریه‌های توطئه، اطلاعات غلط و... در میدان‌های خبری فعال هستند. البته بیشتر این پدیده‌ها در رسانه‌های مجازی دیده می‌شوند، اما آن قدر داغ و پرتنش هستند که رسانه‌های رسمی را هم درگیر می‌کنند.

درست که نگاه کنید متوجه می‌شوید همه کنشگران در هر طرفی از منازعات که هستند، از رسانه‌های مجازی گلایه دارند. به نظر می‌رسد جوامع امروزی،‌ حتی جوامع غربی که خودشان این رسانه‌ها را طراحی کرده‌اند، هنوز کار با آن را بلد نیستند و در بسیاری از مواقع درگیر ابعاد تیره و تاریک و ناخواسته آن می‌شوند. ما نیز که تمرین کار با چنین رسانه‌هایی را نداشته‌ایم، بیشتر با ابعاد بحرانی آن درگیر هستیم. شاید بتوان رسانه‌های مجازی را به ماشین شبیه دانست، ماشین‌های پیچیده‌ای که فنون رانندگی خاصی را می‌طلبد. باید بیشتر تمرین کنیم. بخش اصلی این تمرین را باید در تأمل و شناخت ابعاد، فرصت‌ها و تهدیدهای فضای شبکه‌های اجتماعی دانست. ما این ماشین را هم وارد کرده‌ایم ـ البته بهتر است بگویم این ماشین خودش وارد جامعه ما شده است- و بدون هیچ شناختی از امکانات و مخاطراتی که دارد، همه جامعه سوار آن شده‌اند. دلمان خوش است که دو سه فن ساده را برای شمردن تعداد دیده شدن یک پیام یاد گرفته‌ایم اما اصول نگارش و بازتولید فرهنگی را با استفاده از این ابزارها بلد نیستیم. نتیجه همین است که این ماشین یکسره به در و دیوار می‌کوبد و هر روز عده‌ای را عصبانی و مجروح می‌کند. امواج خبری دروغین، اتلاف وقت، سردرگمی، غرق شدن در سیل پرتلاطم و به‌روز شونده‌ای از اطلاعات و اخبار، از جمله ویژگی‌های این رسانه‌هاست. به هر حال این رسانه‌ها ماندگارند، شکل‌های جدیدی هم پیدا می‌کنند، باید کار با آن‌ها را یاد بگیریم و بارها هم گفته شده که روزنامه‌نگاران و خبرنگاران رسمی در این راه چه نقش محوری و مهمی دارند.

بنابراین از آنجا که منفی یا مثبت بودن یک خبر بیشتر عاملی هنجاری، زمینه‌مند و فرهنگی است و در بسترهای خاص تاریخی و اجتماعی و در مناسبت با دیگر خبرهاست که یک خبر معنای مثبت یا منفی پیدا می‌کند، بهتر است از سایر علوم و بینش‌ها بیشتر مشورت گرفت. برای مثال، روان‌شناسی اجتماعی به شناخت به نسبت خوبی از شرایط و شیوه‌های تولید و شیوع شایعه، ساخت انگ‌ها و الگوهای مقابله با آن‌ها رسیده است. منفی بودن یک خبر یک پدیده است و منفی خواندن خبرهای مثبت پدیده پیچیده‌تری است که نیاز روزنامه‌نگاران به مشورت با جامعه‌شناسان، روان‌شناسان اجتماعی، روان‌کاوان و نظریه‌پردازان فرهنگی و اجتماعی را دو چندان کرده است.

از نظر روان‌شناسی اجتماعی، اگر خبر منفی زود منتشر و شایع می‌شود، این به خاطر شرایط و بسترهای روانی و اجتماعی است. برخی شرایط اجتماعی و روانی، به‌ویژه در دوران گذار، دوران ابهام، دوران استیلای مسائل اجتماعی و به خصوص دوران بحرانی، محیط مناسبی برای تولید، پردازش و شیوع خبر منفی هستند. در این شرایط، حتی خبرهای خوب هم بد خوانده می‌شود و پیام‌های امیدبخش به ناامیدی دامن می‌زند.

خبر منفی، به خصوص اگر نیت خیری در تولید آن نباشد، پیامدهای بسیار وخیمی دارد. مهم‌تر از همه اینکه یک خبر منفی، بر کل فضای خبر و فضای روان انسان‌ها و اجتماعات سایه می‌اندازد، فضای خبر را آلوده می‌کند و حتی خبرهای خوب و امیدبخش را تهی از خیر و امید می‌کند. اکنون ما در شرایط پیچیده‌ای هستیم که خوانش بد از خبرهای خوب هم تبدیل به یک پدیده شایع شده است و این‌گونه است که در مورد اخبار برخی حوزه‌ها خبرهای خوب دیده نمی‌شود و خوبی تعجب‌انگیز می‌شود.

در این شرایط نمی‌توان انتشار برخی از خبرها را محدود کرد، به‌ویژه در این شرایط که اخبار منفی هزار کارگاه ریز و درشت و تاکتیکی و راهبردی داخلی و خارجی برای تولید پیدا کرده است. بی‌خبری توهّم می‌آورد و تاریکی، شرایطی که از خودش خبر می‌سازد، خبرهایی به مراتب منفی‌تر و مخرب‌تر از آنچه بتوان مخابره کرد. اما می‌توان آن‌ها را به زبانی منتشر کرد که نیت‌ها و کنش‌های خیری را برانگیزد. وقتی حتی خبرهای خوب و مثبت، منفی و وارونه خوانده می‌شوند ما نیاز به رسیدن به الگویی برای بیان و روایت بهتر داریم و خوشبختانه به عنوان قومی که بیشترین ادبیات و روایت فرهنگی را تولید کرده‌ایم، ذخیره‌های تجربی زیادی برای این کار داریم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.