مدت‌هاست در گردهمایی‌های خیابانی شرکت کرده‌ام؛ گاهی به عنوان حمایتگر و گاهی به عنوان مشاهده‌گر. امروز هر کس در تشییع شهید سلیمانی شرکت کرده بود، تصدیق می‌کند که چنین سیل جمعیتی بی‌سابقه بوده است. حضور همه نوع افراد با هر سلیقه فکری و سیاسی عجیب بود.

مهدی فدایی مهربانی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران

مدت‌هاست در گردهمایی‌های خیابانی شرکت کرده‌ام؛ گاهی به عنوان حمایتگر و گاهی به عنوان مشاهده‌گر. امروز هر کس در تشییع شهید سلیمانی شرکت کرده بود، تصدیق می‌کند که چنین سیل جمعیتی بی‌سابقه بوده است. حضور همه نوع افراد با هر سلیقه فکری و سیاسی عجیب بود.

به عقیده من، سلیمانی نمونه‌ای کهن‌الگویی است که ما را قادر می‌سازد فهمی از ناخودآگاه جمعی این جامعه داشته باشیم. ضمیر جمعی ایرانیان او را چون قهرمانی می‌داند که در افسانه‌ها و متون کهن خود یافته است؛ بی‌دلیل نیست که او را رستم و مالک می‌خوانند. او ایده‌آل تایپ یا نمونه آرمانی شخصیتی است که ما در ضمیر ناخودآگاه خود همیشه در آرزوی بودن همچون اوییم و اکنون فقدان او به حزنی جمعی بدل شده است.

علت اینکه شهادت او نه تنها آن‌ها که با او شباهت داشتند، بلکه خیل عظیمی از کسانی را محزون کرده که در ظاهر شباهتی با او ندارند، این است که او چنان زیست که یک انسان اصیل، یک نمونه کهن‌الگوییِ انسان، یک قهرمان، یک شخصیت متخلق، صادق و مخلص می‌زید. او چنان زیست که ضمیر ناخودآگاه ما آن را می‌طلبد؛ حتی اگر در خودآگاه خود چنان زیست نکنیم.

کهن‌الگوها از آنجا که در ضمیر و ناخودآگاه حاضرند، تأثیر و قوتشان به حضور بیرونی آن‌ها نیست. بنابراین همان‌گونه که این قهرمانان با مرگشان در وجدان جمعی یک جامعه زنده‌تر می‌شوند و این مرگِ باشکوه مرحله تکاملِ تمام قهرمانانِ کهن‌الگویی است که در افسانه‌ها به اشکال مختلف بازتولید می‌شوند، سلیمانی نیز بخشی از تجلی و ظهور همان قهرمان کهن‌الگویی است که در ضمایر باقی است و اکنون زنده‌تر از همیشه است. به قول عطار زودی باشد که او آتشی به جان سوختگان عالم زند!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.