وحید جلیلی، روزنامه‌نگار و سردبیر سابق مجله سوره و سردبیر مجله زمانه و محمد قوچانی، روزنامه‎نگار و سردبیر بسیاری از نشریات و روزنامه‌های طیف اصلاح‎طلب میهمان این قسمت از برنامه « شب‌سینما » شبکه چهار سیما بودند.

مشکل کجاست؟ سینمای سانسور یا سینمای ایدئولوژیک؟!

فاطمه نیک: وحید جلیلی در ابتدای برنامه گفت: مرتضی آوینی همیشه سعی می‌کرد مباحث فرهنگی را صریح و صادقانه جلو ببرد. از 12 بهمن 57 شروع می‌کنم. امام پس از 13 سال از تبعید برگشته بودند و سخنرانی 26 دقیقه‌ای در بهشت‌زهرا(س) داشتند. یکی از نکاتش این است که ما سینما را جدی خواهیم گرفت. شاید دورترین چیزی که به ذهنمان می‌رسید این بود که امام(ره) در چنین شرایطی چنین مسئله‌ای را عنوان کنند. یک مرجع‌تقلید، عارف و فیلسوف از سینما صحبت کنند و بگویند ما با سینما مخالف نیستیم، با مرکز فحشا و فساد مخالف هستیم. سینما ابزار تمدن است و ما آن را به کار خواهیم گرفت.

وی در بخش دیگر از سخنانش افزود: امروز 41 سال گذشته است و سینمای ایران یکی از 10 یا 15 سینمای بزرگ دنیاست. اغلب کشورهای اروپایی از نظر قدرت سینمایی از ما پایین‌تر هستند. کمتر کشوری در اورپا هست که توان تولید 100 فیلم در سال را داشته باشد.

جلیلی در ادامه بیان کرد: این فرازی که شهید آوینی این‌طور اعتراض می‌کند مربوط به موقعی است که سیاست‌های سینمایی وزارت ارشاد که خیلی خوب و قدرتمندانه هم اعمال می‌شد و کمتر اجازه تخطی از آن‌ها داده می‌شد به نتایجی رسیده است که آوینی‌ها با آن چالش داشتند. حرف شهید آوینی این بود که سینما باید با مخاطب عام ارتباط برقرار کند و دوستان ادعا می‌کردند که ما سینمای ایران را جهانی کرده‌ایم. مثلاً فیلم‌های آقای کیارستمی برخی می‌رفت در سینماهای پاریس به نمایش گذاشته می‌شد. به قول خودشان می‌گفتند چقدر خوب است با اینکه ایران در دنیا مهجور و مظلوم است، ما سینمای ایران را به دنیا شناساندیم. اما شهیدآوینی می‌گفت شما سینمای ایران را جهانی نکردید، جشنواره‌ای کردید و بین این دو فرق وجود دارد.

مدیردفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب‌اسلامی در بخش دیگری گفت: بعد از سال‌های اول پس از انقلاب داشتیم به سینمای میانه‌ای نزدیک می‌شدیم که هم به مخاطب عام نزدیک بود و هم تلاش می‌کرد به افزودنی‌های غیرمجاز آلوده نشود و در عین مردمی بودن، نخبگانی هم باشد. اما در یک مقطعی آوینی‌ها حس کردند اتفاق دیگری افتاده و دیدند یک بخش از اروپا هم به کمک جمهوری‌اسلامی آمده است. این شک برانگیز بود که چرا آن‌ها، این را می‌پسندند. آوینی می‌گفت سینما زبان مفاهمه ما با جهان است. ما از مردمی‌ترین انقلاب‌های جهان برای مردم حرف داریم و انقلاب‌اسلامی یکی از خدمات بزرگش به سینمای ایران این بوده که یک مخاطب میلیاردی را به شنیدن حرف‌های انقلاب مشتاق کرده است. آوینی حرفش این بود که اگر به سوی سینمای مخاطب خاص برویم از سیاست‌گذاران داخلی رکب خورده که ما را الکن می‌کنند و قدرت مفاهمه ما را با جهان می‌گیرند. ما اگر با آمریکا درافتادیم باید اسباب بزرگی را فراهم کنیم. امروز گام سومی را هم نیاز دارد. یعنی اگر یک عده تلاش می‌کردند به سینما تنها به مثابه یک هنر نگاه کنیم، آوینی تلاش کرد وجه صنعتی و سرگرم‌کننده سینما را به رخ بکشد. اما در تعریف، سینما تنها به هنر محدود نمی‌شود. سینما هنر، صنعت و رسانه است. وی در بخش دیگری افزود: امروز در 41 سالگی انقلاب‌اسلامی باید ببینیم سینما چه مسیری را آمده و من معتقدم اکنون در یک مقطع تعیین‌کننده دیگری هستیم. کامل کردن چرخه سینما و وجه رسانه‌ای سینما را جدی‌تر بگیریم. همین امسال به فیلم‌هایی که در اسکار نامزد شده‌اند نگاه کنید. جوکر، مرد ایرلندی و 1917 که فیلمی جنگی است. این فیلم‌ها ناظر بر اولویت‌های روز جامعه‌شان هستند.

جلیلی در بخش دیگری عنوان کرد: این نعمت بزرگی که ملت ما دارد و سینماست باید از جهت نرم‌افزاری و فضای پیرامونی تصحیح شود. اگر این اتفاق بیفتد من اعتقادم این است که سینمای ما چیزی کم از انرژی هسته‌ای نیست. بنابراین دشمنان برای منحرف کردن مسیرش کار و طراحی دارند. ما به همین میزان باید چشم‌های مراقب داشته باشیم. از منظر عدالت رسانه‌ای سینمای ایران را تحت فشار قرار نداده‌اند. خلأهای سینمای ایران به رخ کشیده نشده است. به دلیل بدافزارهایی که در ادبیات نقدسینما وارد شده و نقدسینما به نقد فیلم فروکاسته است، این فضا باید شکسته شود. من می‌گویم نقد سینما با نقد فیلم تفاوتش همین است. من می‌گویم فیلم‌هایی که ساخته نمی‌شود را منتقد باید ببیند. نمونه‌های متعددی را می‌توانم اسم ببرم که چطور راجع به آن‌ها تعبیر شد. از قلاده‌های طلا بگیرید تا فیلم‌های دیگر.

وی در بخش دیگری افزود: منتقد باید تلاش کند اگر کار درخشانی شکل گرفت آن را به جریان تبدیل کند. یک کار درخشان مثل «بازمانده» که ساخته می‌شود چرا به جریان تبدیل نمی‌شود؟ سیف‌الله داد وقتی در مقام سیاست‌گذار قرار می‌گیرد دیگر آن آدم نیست و حرف من این است. وضعیت سینمای ما غیرطبیعی است و اگر طبیعی پیش می‌رفت خود سینما اقتضا می‌کرد که فیلم شهید رجایی ساخته شود. یعنی الیوراستون هم وقتی می‌آید ایران و رجایی به او معرفی می‌شود می‌گوید عجب ایده‌ای. ما که فیلم‌سازان خوبی داریم و بدنه جوانی در این سال‌ها تربیت کرده‌ایم مختار هستیم بین اینکه آن‌ها را هدایت کنیم یا ببینند «کن» چه می‌گوید و وطن خود را تحقیر کنند. این ما، شامل فضای نخبگانی ما و فضای رسانه ای‌ ما و فضای مدیریتی ماست. فضای مدیریتی ما از چپ چپ تا راست راست این‌طور هستند. همه با یک نرم‌افزار سینما را مدیریت می‌کنند. من یک بار تعبیری به کار بردم و گفتم سینمای ایران از دو دروغ تشکیل شده نه سینما نه ایران! 80 درصد فیلم‌هایی که ما می‌سازیم در نصف مساحت پایتخت ساخته می‌شود و اسمش را سینمای ایران می‌گذاریم. این همه تصویر از ارسباران تا تفتان داریم. هالیوود را از این منظر نگاه کنیم، حتی برای خیابان‌هایشان فیلم ساخته‌اند و با بوم نسبت دارد. سینمای روشنفکری می‌خواهد یک آگاهی کاذبی ایجاد کند که به اصطلاح آگاهی کاذبی را القا کند. این دارد در فیلمسازی‌شان شکل می‌گیرد و گاهی در رفتارهای پشت دوربینشان هم شکل می‌گیرد. این همان ایدئولوژی به معنای منفی‌اش است. تهرانیزه شدند. تاریخ را نمی‌بینیم .تاریخ این همه ماجرا دارد. مشکل ما سینمای سانسور است که پس از 40 سال به موضوعات دراماتیک توجهی نکرده‌ است.

تشییع جنازه سردارسلیمانی واکنشی بود از جامعه تحریم شده ایرانی که سال‌ها به او گفته بودند در مرزهای خودت بنشین، نه غزه نه لبنان. جامعه ایرانی تمنای تاریخی خود را در این تجلیل بزرگ نشان داد. کسانی که تلاش می‌کردند مفهوم جامعه ایرانی را از وطن به آغل تقلیل بدهند.

باید به «سینمای استراتژیک» برسیم

محمد قوچانی در این برنامه عنوان کرد: از جای خوبی این صحبت را شروع کردیم. اشاره به اینکه امام(ره) در آن موقعیت و در آن شرایط درباره سینما صحبت کردند. همین را می‌توانیم در تداوم صحبت‌های امام(ره) ببینیم. امام(ره) راجع به یک کلیتی صحبت می‌کنند و خیلی هوشمندانه در این‌باره صحبت می‌کنند. من فکر می‌کنم این نقدها وارد است و اگر این فضا نبود چیزی به اسم سینمای ایران معنا پیدا نمی‌کرد. وی در بخشی دیگر افزود: به نظر من در آن مقطع که شهید آوینی آن حرف را زد حرف تاریخی بود. البته باید در ادامه بحث ببینیم چقدر به این حرف وفادار هستیم. ما باید از صورت یک سینمای ایدئولوژیک به یک سینمای استراتژیک گذر کنیم. تلاش‌هایی در این راه صورت گرفته است، اما هنوز گذر نکرده‌ایم. 40 سال کافی نیست برای این موضوع. پروژه که نگرفته‌ایم. سیر طبیعی دارد و معتقدم قدم‌های بزرگی برداشته‌ایم. جایی که در آن ثمره‌ای داریم حوزه سینماست.

قوچانی در ادامه اظهار کرد: سینمای ایدئولوژیک به نظرم محسن مخملباف مصداقش است. چه آن زمانی که آن کارها را می‌ساخت و چه امروزش، یعنی من بین «دو چشم بی‌سو» و«باغبان»هیچ فرقی نمی‌بینم. من از علاقه‌مندان مخملباف بودم در جوانی، اما از گبه فهمیدم کلاه سرم می‌رود. سینمای ایدئولوژیک به معنای سینمای دینی نیست. سینمای دهه 60 محدود به تارکوفسکی نمی‌شود. یکسری بچه مسلمان آمدند و گفتند این سینما را ما می‌خواهیم شرعی کنیم. داستان‌های درست روایت کنیم که مردم برایشان پند و اندرز باشد؛ این می‌شود فیلم‌های اول حوزه هنری، می‌شود «دو چشم بی‌سو». این فیلمساز نماد نخستین افرادی بود که سینما را جدی گرفت. حوزه هنری را هم من نگفتم از بالا شروع شد. اتفاقاً همان بچه‌های کف خیابان انقلاب بودند که یک مؤسسه مستقلی بودند که سازمان تبلیغات اسلامی این‌ها را مصادره کرد و نامش را از حوزه اندیشه و هنر اسلامی تبدیل کرد به حوزه هنری. مسئله‌ای که وجود داشت تعیین تکلیف ما با ایدئولوژی است، بحرانی که اکنون داریم هم همین است. من فکر می‌کنم اگر به حرف شهید آوینی پایبند باشیم باید با همان منطق، سینمای دهه 60 را نقد کنیم. یک تلقی چه در بین روشنفکران، چه حاکمان و چه سینماگران بوده که این ایدئولوژی را باید وارد سینمای ما کنند. طبیعی است سیاست‌گذاران هم در این مجموعه عمل می‌کردند. آقای کیارستمی اتفاقاً سینماگر پس از انقلاب است، هم درخشش و هم رشدش پس از انقلاب بوده است. اصغر فرهادی هم محصول سینمای پس از انقلاب است.

وی در بخش دیگری افزود: چرا ما گذار نکرده‌ایم به سینمای استراتژیک؟ البته «به وقت شام» و «شبی که ماه کامل شد» ساخته شده‌اند، اما چرا محدود هستند؟ چون خطی که شهیدآوینی گفتند ادامه داده نشد. آقای آوینی آمدند و به درستی سینمای دهه 60 را به دلیل جشنواره‌زدگی و نگاه روشنفکرزدگی نقد کردند. یک عرفان پاستوریزه خیلی فرمالیستی داشت در سینمای دهه 60 تبلیغ می‌شد و اگر ادامه داشت ضدمخاطب می‌شد. اما این اتفاق در دوره دوم آقای خاتمی با معاونت سیف‌الله‌داد با گرایش‌های مختلف تغییر اساسی پیدا کرد. یک پدیده‌ای در دهه 60 غایب بود از سینما، در یک دهه محدودی بود. قهرمان ایده‌ای است که کلاً با ایده سوسیالیستی سازگاز نیست. در این ایده قهرمان مردم هستند، اما همان مردم هم به قهرمان نیاز دارند. این ایده سوسیالیستی هم در جشنواره‌های ما و هم در بخشی از مردم انقلابی ما بود و در سیاست‌گذاری هم وجود داشت. اگر ادامه پیدا کند بدون اینکه من علاقه‌ای به آمریکا و سیستمش داشته باشم اوجش می‌شود هالیوود و دو نکته دارد. قصه و قهرمان که مسئله شما را حل می‌کند. بحرانی که امروز جامعه ما دارد. معتقدم تشییع شهیدسلیمانی جدا از همه علل دیگر نیاز مردم به یک قهرمان است. این در سینمای ما حتی در سینمای حزب‌الله نبوده است.

وی در پایان گفت: تلاش برای دوگانه سازی در هر سطحی اشتباه است. ما هر دو از موضع انقلاب صحبت می‌کنیم. به همان اندازه که به سیاست‌گذاران دهه 60 ایراد وارد است، به سیاست‌گذاران دهه 80 هم وارد است. به همان اندازه که به وزارت ارشاد ایراد وارد است به صداوسیما هم وارد است. واقعیت این است که با گفت‌وگوی بین این دو طیف، به تداوم جغرافیای شهید آوینی برسیم که سینمایی مدنظرش بود که هم قصه دارد هم پیام و از آن سینما در هر دو وجهش که فکر می‌کند روابط عمومی بخشی از نظام است یا کل نظام . نظام روابط عمومی نمی‌خواهد. اگر به چنین چیزی برسیم که به وقت شام‌ها یا شبی که ماه کامل شدها بیشتر تولید شود که دغدغه‌اش ایران، اسلام و انسان است نه جناح‌های مختلف، مشکل حل خواهد شد.

جلیلی: هیچ تلاشی نکردیم از ملت خودمان در برابر شیطان بزرگ دفاع کنیم

سردبیر سابق مجله سوره در بخشی از این مناظره در پاسخ به این پرسش که در بین سینماگران پس از انقلاب شخصی که به نظرشان فاخر باشد وجو دارد، بیان کرد: مشخص است که بچه‌های انقلاب خیلی جلوتر هستند و طیف‌های مختلفشان ضمن احترام به دیگران، اما به نظرم اصلاً قابل بحث نیست. واژه ایدئولوژیک که خیلی هم مطرح می‌شود در فضاهای گوناگون از جمله فضای نقد سینمای ما، باید مشخص کنیم که منظورمان از این کلمه چیست؟ از منظر مفهوم آگاهی کاذب اگر بخواهیم به این کلمه نگاه کنیم سینمای روشنفکری ما شدیداً ایدئولوژیک است. یعنی به عنوان ابزاری به سینما نگاه می‌کند که با او باید جلو ایجاد پارادایم‌های جدید را بگیرد. سلحشور کسی است که جهانی‌ترین و مردمی‌ترین فیلمساز پس از انقلاب است.

قوچانی در پاسخ گفت: این به مدد قرآن است. قصه‌هایی که کار کرد انگار آماده بودند برای فیلم‌سازی.

جلیلی گفت: مگر این قرآن در اختیار بقیه نبوده است؟ دیگران هم می‌ساختند. ممکن است من در سلیقه فیلم‌برداری یا کارگردانی از سلیقه فلان فیلم آقای حاتمی‌کیا یا از فلان فیلم سلحشور خوشم بیاید، اما معتقدم باید منصفانه نقد کرد. کسی که فیلم‌هایش را در کنیا در کنار خیابان می‌فروشد، این امکان در اختیار دیگران هم بود چرا این کار را نکردند؟ همین که طرف سراغ این قصه رفته خودش نکته مثبتی است. نمونه‌های متعددی داریم از کسانی که ادعای سینمای دینی داشته‌اند، دوران سینمای خاتمی، زمانی که در ارشاد بودند. باید به داشته‌هایمان پس از 41 سال دقیق‌تر نگاه کنیم و از جمع‌بندی ژورنالیستی عبور کنیم و قدر چیزی که به وجود آمده است را بدانیم. اگر قدر ندانیم گنجشک را به جای قناری قالب می‌کنند. با یکسری ابزار معیارهایی را به ذهن ما قالب می‌کنند که در فیلم فروشنده که یک فیلم متوسط است، اسکار می‌گیرد. آدمی مثل حاتمی‌کیا داریم که اصلاً دنیا او را نمی‌شناسد.

قوچانی گفت: اصغرفرهادی و خیلی‌های دیگر هم محصول پس از انقلاب هستند. چرا یکسری را انقلابی می‌دانید و یکسری را نمی‌دانید؟ شما کسی را دارید مثل اصغر فرهادی که از همین رادیو و تلویزیون شروع می‌کند و حتی آیتم «جدایی نادر از سیمین» هست که اگر یک بار دیگر تلویزیون پخش کند کلاً ایده‌اش یک بخش دو قسمتی است. این چه هنری است که امام‌خمینی(ره) می‌آید «گاو» را مال انقلاب می‌کند و وقتی می‌خواهد ارجاع بدهد این را می‌گوید. سینمای مطلوب من حاتمی کیاست. اما چرا ما خود را به چند اسم محدود می‌کنیم. نمی‌خواهم بی‌انصافی کنم، من هر بار یوسف پیامبر(ع) پخش می‌شود این سریال را می‌بینم، اما معتقدم نقدهایی به این سریال وارد است.

جلیلی در پاسخ به قوچانی تأکید کرد: چون خودشان این را دوست و باور ندارند. کسی آن‌ها را طرد نکرده، خودشان دوست دارند در جلو انقلاب بایستند. ده‌ها بازیگر سینمای ایران در این فیلم بازی کرده‌اند و در فیلم‌های دیگر هم بازی کرده‌اند. شاید شما از لحاظ معیارهای بازیگری بتوانید به برخی از این‌ها اعتراض کنید که در سریال‌های دیگر هم می‌توانید این نواقص را پیدا کنید. خیلی از مدعیانی که وجه هنری سینمایی خود را بیشتر تحویل می‌گیرند در برخی چیزها پایین‌تر می‌نشینند. الیوراستون یک جلسه‌ای با بازیگران ایرانی داشت که می‌گفت شماها چرا از سینما برای روایت انقلابتان استفاده نمی‌کنید؟ یک نفر در جمع داد زد که ما برای شنیدن حرف هنری آمده‌ایم، از سیاست حرف نزن. این قاب به اندازه کافی حرف برای نشان دادن وضعیت امروز سینمای ایران دارد.غرب‌زده‌ها و روشنفکرنماها چه وضعیتی بر سر سینمای ما آورده‌اند که الیوراستون این را می‌گوید. امروز اگر حرفی در این زمینه بزنی می‌گویند تو چیزی از سینمای انقلاب نمی‌فهمی. الیوراستون که نه مرید حسین شریعتمداری است نه دیگران، او از یک طرف توان سینمایی ایران برایش جالب است و از طرفی شگفت‌زده است که این سینما چقدر انقلاب را سانسور کرده است. سینمای شاهنشاه چه بود و سینمای انقلاب چیست؟

قوچانی در ادامه گفت: سینما انقلاب را سانسور کرده یا مدعیان انقلاب سینما را سانسور کرده‌اند؟ همین امسال کلی رویداد در این کشور اتفاق افتاده که دستمایه داستان، سینما و فیلم ساختن است. کدام یک از این‌ها در سیاست‌گذاری حاکمیتی ماست.ساخت فیلمی که یک اصلاح‌طلب و اصولگرا را نشان بدهد مدنظرم نیست. مثلاً ماجرای سقوط هواپیما که باید از آن فاصله بگیریم. منظورم از سینمای استراتژیک این است. من هم معتقدم مجله سوره از زمانی که ویژه‌نامه هیچکاک را منتشر کرده وارد فصل تازه‌ای حتی در ژونالیسم سینمایی شدیم و می‌خواهم بگویم یک فیلمی ساخته می‌شود و دوستان شما آن را ساخته‌اند. دیدن این فیلم جرم است، این فیلم گیر می‌کند و فکر می‌کنم حزب‌اللهی‌تر از این‌ها وجود ندارد، بنابراین چطور می‌شود فیلم در سینمای استراتژیک ساخت.

جلیلی پاسخ داد:شما از سیاست‌گذاری حاکمیتی صحبت می‌کنید. من می‌گویم سیاست‌گذاری چیست؟ در برنامه‌ریزی و بودجه‌ریزی چند فیلم ضدایرانی و ضدانقلابی اسم بیاورم که بودجه‌اش از بیت‌المال پرداخته شده است.خانه پدری را چه کسی ساخته است؟

قوچانی گفت: سنگ بنای این فیلم در دوران آقای احمدی‌نژاد گذاشته شده است.

جلیلی گفت: نیروی انتظامی جمهوری‌اسلامی در همان دوره‌ای که گشت ارشاد در خیابان‌ها راه می‌انداخت، یک فیلمسازی را صدا می‌کند و به او پول می‌دهد فیلمی بسازد که هفت سال توقیف بماند. چرا؟ چون به ایرانی و فرهنگ دینی در این فیلم توهین شده است. فیلم یک خانواده محترم را دیده‌اید؟ باز یک نهاد محترم دیگر جمهوری‌اسلامی که اگر نامش را بیاورم حذف خواهد شد، پول و سفارش می‌دهد بروند و بسازند. فحشی نیست که در این فیلم به امام، انقلاب، شهدا و شخص رهبری داده نشده باشد. این فیلم با پول جمهوری‌اسلامی و به سفارش او ساخته شده است، چون برخی می‌گویند فضا بسته است. کلی فیلم می‌توانم اسم بیاوریم که با چه رکاکتی به دین، انقلاب و ایران توهین کرده‌اند و پنجه کشیده‌اند و پولش را ارگان‌های دولتی داده‌اند، بعد می‌گویند فضا بسته است. شما می‌گویید فیلمی برای حاج قاسم سلیمانی؟ من می‌گویم فیلمی راجع به شهید رجایی و شهید باهنر کو؟ مطهری کو؟17 هزار ترور در این کشور داشته‌ایم. یکی از شاخه‌های اصلی سینما در دنیا، سینمای جنگی است.

قوچانی گفت: من سردبیر روزنامه سازندگی هستم و شما مدیردفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی. من باید از شما پرسش کنم، شمایی که جشنواره عمار راه انداخته‌اید و خیلی هم کار خوبی کرده‌اید. شما باید به این پرسش پاسخ بدهید. پرسش اول این است چرا به فیلم‌هایی پول می‌دهید که بعد جلویش را بگیرید؟ خانه پدری هم را ندیدم، می‌دانید چرا، چون می‌دانستم آزار می‌بینم. من فیلمی که آزارم بدهد، نمی‌بینم. اما همین خانه پدری هم در دوره‌ای سنگ‌بنایش گذاشته شد که شما بچه مسلمان‌های اهل سینما، این‌ همه موضوعات مختلف وجود دارد، حمایت‌های جدی هم وجود دارد. به هر حال یک سازمان حرفه‌ای به نام اوج وجود دارد که کارهای خوبی ساخته است. حوزه هنری هم هست که سینماهای زیادی دارد. چرا ما به اینجا رسیدیم که اکنون شما هم منتقد و معترض هستید؟

جلیلی پاسخ داد: من از ابتدا معترض بودم.من نخستین نقد سینمایی‌ام را سال 69 نوشتم. اتفاقاً من پرسشم این است که شما به عنوان یک رسانه‌ای چند بار سؤال کرده‌اید که چرا چنین فیلمی ساخته نشده است؟ چرا راجع به 17 هزار تروری که در این کشور انجام شده یک فیلم سینمایی که به دنیا عرضه کنیم، نداریم؟ ما یکی از 10 سینمای اول جهان را داریم و هیچ تلاشی نکردیم که از ملت خودمان در برابر شیطان بزرگ دفاع کنیم.

جلیلی توضیح داد: من را چرا از سوره اخراج کردند. ما اوپوزوسیون نیستیم چون با مبانی انقلاب اسلامی نقد می‌کنیم. در همان دوره‌ای که ما را از حوزه هنری اخراج کردند آقای رفیع پیتز دعوت می‌شد و پدرش فرانسوی است. به نظرم مشکل نرم‌افزاری وجود دارد.اگر این پرسش‌ها در این دو دهه طرح می‌شد ما خیلی جلوتر بودیم. ما منتقد فیلم زیاد داریم، اما منتقد سینما نداریم. شاید شما 100 فیلم بسازید، اما به اندازه کافی عدالت نداشته باشد چون به اندازه کافی فیلم برای نوجوان‌ها نداشته‌اید. چون شاید سهم تاریخ و سهم کسانی که برای پیشرفت کشور تلاش می‌کنند را نداده باشید و اکنون سینمای ما در چنین وضعیتی است. من می‌گویم من و شما به عنوان رسانه کارمان این است که ببینیم ضرائب چطور تقسیم شده‌اند.

سردبیر روزنامه سازندگی در ادامه در پاسخ به جلیلی گفت: این حرف شما مخاطب دارد، سیاست‌گذاران که این جناح و آن جناح ندارند. تولیدکنندگان سینما، نویسندگان و کارگردان‌ها دیگر مخاطبان شما هستند.

جلیلی پاسخ داد: شما عنصر سوم را در نظر نگرفتید. ما برنامه داشتیم در تلویزیون به نام برنامه هفت که به اندازه وزارت ارشاد برای سینمای ایران تأثیرگذار بود.

محمد قوچانی گفت: من به اندازه تاریخ انقلاب در نشریاتی که منتشر کرده‌ام به حدی کار کرده‌ام که برخی از کارگردان‌ها و نویسندگان که جناح یکسانی با ما نداشته‌اند در باب شهدا، در باب تاریخ انقلاب و در مورد شخصیت‌ها به من مراجعه کرده‌اند. من تنها کاری که می‌توانم بکنم این است که بعد از این برنامه بروم در حوزه کارگردانی مطالعه کنم شاید بتوانم کاری کنم . شما رسانه کم ندارید، شما دوست کم ندارید.

وحید جلیلی پاسخ داد: من می‌گویم آیا توجه من و شما را نباید جلب کند که چرا یک سینمای به این قدرتمندی با این همه ماجرا داریم. هیچ مقطعی از تاریخ ایران را نداریم که به این اندازه ایران قهرمان داشته باشد .جنس فضای رسانه‌ای که در پیرامون سینمای ایران شکل می‌گیرد حتماً مؤثراست. یکی از مجلات پرادعای روشنفکری که پس از جشنواره سال 91 فیلم قلاده‌های طلا، ویژه نامه‌شان را ورق زدم و دیدم کلمه‌ای راجع به این فیلم ننوشته و همان سال فیلم بی‌خود و بی‌جهت را به عنوان بهترین فیلم سال معرفی کرده بود.همان‌ها دیگران را به برخورد ایدئولوژیک متهم می‌کنند. من چه رسانه‌ای دارم، من برخی حرف‌ها را زدم که فارس و رجا هم کار نکردند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.