۲۷ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۰:۲۸
کد خبر: 692750

گفتار

نداشتن الگوی عینی تربیتی ما را دچار چالش کرده است

دکتر مجتبی همتی فر/ دانش آموخته فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه فردوسی مشهد

این مسئله مورد توافق است که در تجربه انقلاب اسلامی، مبحث تعلیم و تربیت همواره یک دغدغه جدی بوده است. تجربه حکومت‌داری شیعی و علوم تربیتی که موتور محرکه اقتصاد، سیاست و جامعه است، به دلیل کم تجربگی ما و نداشتن الگوی عینی دچار مشکل شد. چالشی که ما در عمل با آن مواجه شدیم، این بود که چه تناسبی میان عرصه علم و عمل وجود دارد تا ما را در عرصه سیاست‌گذاری‌های کلان با مشکل مواجه نکند.

این مسئله مورد توافق است که در تجربه انقلاب اسلامی، مبحث تعلیم و تربیت همواره یک دغدغه جدی بوده است. تجربه حکومت‌داری شیعی و علوم تربیتی که موتور محرکه اقتصاد، سیاست و جامعه است، به دلیل کم تجربگی ما و نداشتن الگوی عینی دچار مشکل شد. چالشی که ما در عمل با آن مواجه شدیم، این بود که چه تناسبی میان عرصه علم و عمل وجود دارد تا ما را در عرصه سیاست‌گذاری‌های کلان با مشکل مواجه نکند.

زمانی که مسئله حکمرانی و تعلیم و تربیت اسلامی مطرح شد، ما با پرسش‌هایی مواجه شدیم که مابه‌ازای نظری برای آن نداشتیم. اینجاست که یکی از مهم ترین مباحث یعنی نسبت میان سیاست و تربیت مطرح می‌شود. یک گزاره مهم وجود دارد و آن این است که در دل هر نظریه کلان تربیتی، یک نظر سیاسی وجود دارد، هرچند که ممکن است ما آن را ندیده و نادیده بگیریم. همخوانی یا تعارض این نظر با آن نظریه کلان می‌تواند در ادامه به‌واسطه پنهان بودن آن نظر در اقتصاد آموزش و پرورش یا قوانین، ما را با تعارض‌هایی مواجه کند.

ما در نسبت تربیت و سیاست اگر با چه چالش‌هایی مواجهیم، با جریان‌های انحرافی موجود و ممکن نیز مواجهیم. یکی از این جریان‌ها، قدرت‌گرایی است که دولت مدرن بر آن مبتنی بوده و هدف آن، فقط کسب قدرت سیاسی و اقتصادی است. استبداد و استعمار ابزارهای اعمال رسیدن به این قدرت هستند. اینجا تربیت ابزار قدرت می‌شود و مؤلفه‌های ساختاری و سازگاری متناسب با آن طراحی می‌شوند. توده عاری از فضیلت در یونان باستان و مدرنیته، نمونه ای از نتایج این رویکرد است که روح مصرف گرایی و بی‌تفاوتی برای هضم در این ساختار از دل آن سربر می‌آورد.

جریان دیگر، جریان انتقادی است که در مقابل ساختار مدرن شکل می‌گیرد و پیشنهاد بدیل ارائه می‌دهد. ارزش‌های عدالت و آزادی را مورد تأکید قرار می‌دهد، به جای مدرسه رسمی، ایده مدرسه زدایی و تربیت غیررسمی را تبلیغ می‌کند. جهت‌گیری و ابهام در تعریف ارزش‌های این جریان، احتمال افتادن این جریان در دل جریان قدرت را تقویت می‌کند.

آخرین جریان فضیلت‌گرایی نام دارد که نگاه اسلامی نیز به آن نزدیک است. چالش فضیلت‌گرایی این است که به ساختار فکر نکرده و بر کارویژه ها تمرکز می‌کند. مشکل ما اکنون این است که به دنبال نوعی فضیلت‌گرایی هستیم که معادل ساختاری برای آن طراحی نشده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.