با از دست رفتن چهره‌های کاریزماتیک اصولگرایی طی سال‌های اخیر، بسیاری از  باهنر به عنوان مهندس جدید آرایش‌ سیاسی اصولگرایان استخوان‌دار و سنتی  یاد کرده‌اند. در گفتگو با این نماینده ادوار و فعال سیاسی اشکالات ساختاری بهارستان و آرایش سیاسی انتخابات را بررسی کرده‌ایم.

مجلس ائتلافی نمی‌تواند عملکرد قوی داشته باشد

محمدرضا باهنر بعد از هفت‌دوره حضور در قوه قانونگذاری کشور در دور قبلی مجلس، از دنیای نمایندگی خداحافظی کرد تا این روزها مستقل از هویت برادر شهیدش، در دنیای سیاست، سیاست‌ورزی کند. با از دست رفتن چهره‌های کاریزماتیک اصولگرایی طی سال‌های اخیر، بسیاری از  باهنر به عنوان مهندس جدید آرایش‌ سیاسی اصولگرایان استخوان‌دار و سنتی  یاد کرده‌اند. در گفتگو با این نماینده ادوار و فعال سیاسی اشکالات ساختاری بهارستان و آرایش سیاسی انتخابات را بررسی کرده‌ایم. هر چند زمان اندک بود و سوالات زیادی بی پاسخ ماند اما پاسخ به سوالات محدود ما نیز در یک شماره قابل انتشار نیست. در قسمت اول گفتگوی مهندس محمدرضا باهنر اشکالات ساختاری بهارستان را میخوانید.

عملکرد مجلس دهم و شرایط فعلی کشور سؤالات و انتقادات بسیاری را درباره نقش‌آفرینی مجلس بر حل مسائل به وجود آورده است، به نظر شما آیا صرف ورود به مجلس باعث حل مسائل کشور خواهد شد؟ چه دلایلی موجب ناکامی مجلس دهم در حل معضلات شد؟

همان‌طور که رهبری هم فرموده‌اند مجلس نقشه راه را ترسیم می‌کند و دولت موظف است در این مسیر جلو برود بنابراین جایگاه مجلس بسیار برجسته است. مجلس اول در شرایطی تشکیل شد که حدود ۲۷۰ نماینده آن، از چنان چهره‌های کاریزما و قدرتمندی برخوردار بودند که به‌نوعی می‌توان گفت تمامی آن‌ها دست‌چین شده بودند.

انتظار نداریم در زمان حاضر هم چهره‌های پرنفوذ اوایل انقلاب حضورداشته باشند، زیرا بسیاری از آنان یا فوت کرده‌اند یا سنشان اجازه حضور در انتخابات را نمی‌دهد؛ اما نکته این است که مجلس کم‌کم از آن جایگاه رفیع خود تنزل کرد تا جایی که امروز وضعیت به‌گونه‌ای شده که ۱۶ هزار نفر برای کاندیداتوری مجلس ثبت‌نام می‌کنند.

متأسفانه شاهدیم که میزان ثبت‌نام کنندگان برای نامزدی انتخابات مجلس وضعیت نابسامانی دارد. از سویی هم در چنین شرایطی، برخی افراد از لیاقت و تخصص کافی برای راه‌یابی مجلس برخوردارند اما به عرصه انتخابات وارد نمی‌شوند.

بااینکه عده‌ای جزو افراد قوی و متخصص کشور هستند اما عنوان می‌کنند که میدان رقابت‌ها بد شده و متأسفانه در انتخابات، پول یا شایعه‌سازی و اتهام زنی در فضای مجازی حرف آخر را می‌زند.

بدین ترتیب این افراد، میدان رقابت انتخابات مجلس را یک میدان سالم برای رقابت حس نمی‌کنند و در آن شرکت نمی‌کنند. از سویی هم با توجه به حجم بالای ثبت‌نام ۱۶ هزارنفری در انتخابات، احتمال دارد در بررسی صلاحیت‌ها توسط شورای نگهبان اشتباهاتی هم صورت بگیرد.

از سوی دیگر باید گفت مجلس دهم تفاوت چندانی با مجلس نهم ندارد و نمایندگان متدین و حامی منافع ملی نیز در آن کم نبودند. مجلس دهم یک مسئله داشت که مجالس قبلی نداشتند، مجالس قبلی ازنظر سیاسی دارای یک فراکسیون اکثریت و یک فراکسیون اقلیت بود و بدین ترتیب هم اکثریت می‌دانست مجلس را چگونه مدیریت کند و هم فراکسیون اقلیت می‌فهمید که در چنین شرایطی چگونه کار کند و فعال باشد. پس از انقلاب، مجلس دهم اولین مجلسی بود که فراکسیون اکثریت نداشت و بجای آن سه تا فراکسیون تشکیل شد. مجلس وقتی سه فراکسیون اقلیت داشته باشد مجبور است به‌صورت ائتلافی کار کند، حتی در علم سیاست هم مشهور است که می‌گویند دولت‌ها و مجالس ائتلافی هرگز نمی‌توانند قوی ظاهر شوند چون باید فراکسیون‌ها در آن لابی بکنند یا از مواضع و اهدافشان کوتاه بیایند؛ بنابراین جدای از روند نزولی مجالس در طی دوره‌های مختلف، مجلس دهم به دلیل نبود فراکسیون اکثریت نتوانست قدرتمند ظاهر شود. به‌طور مثال، در طول تاریخ ده دوره مجلس موضوع مشابه اواخر سال ۹۶ پیش نیامده بود که طی آن استیضاح سه وزیر در صحن مطرح شد و هر سه وزیر دوباره با رأی آوردند بالایی تأیید گرفتند.

نکته بعدی اینکه، بر اساس قانون اساسی سه قوه در کشور داریم که مستقل از یکدیگر هستند اما این قوا باید به کمک همدیگر مملکت را اداره کنند، درحالی‌که متأسفانه سه قوه عموماً رقیب هم شده‌اند. مجلس دولت را به ناتوانی در امور و دولت نیز متقابلاً مجلس را متهم می‌کند و هردوی این‌ها مدعی می‌شوند که قوه قضائیه تند رفته است و قوه قضائیه هم متقابلاً می‌گوید که افراد فاسد در این دو قوه فعالیت می‌کنند. هر یک از این قوا مسیر خودش را می‌رود، درحالی‌که باید در یک‌جهت حرکت کنند تا بتوانند مملکت را اداره کنند. به دلیل عدم هماهنگی‌هایی لازم و نبود یک رگلاتوری سطح بالا، این قوا تا حدودی کارهای یکدیگر را خنثی می‌کنند به‌گونه‌ای که مثلاً مجلس برخی اوقات ایرادات کلی به دولت می‌گیرد یا دولت آن‌چنان‌که باید با مجلس همراه نیست. بسیاری از کشورهای دنیا همین سه قوه مدیریتی را دارند اما این سه قوه در یک سمت‌وسو حرکت می‌کنند و به کمک هم می‌آیند نه اینکه مخل کار یکدیگر باشند، اما متأسفانه در کشور ما چنین موضوعی مشاهده نمی‌شود.

برای همین من این نتیجه رسیده‌ام که کشور را نمی‌توان با یک مجلس اداره کرد یعنی پیگیری منافع ملی، نظام دموکراسی و مردم‌سالاری دینی در نظام تک مجلسی آن‌چنان‌که باید پیگیری نمی‌شود، چون در نظام تک پارلمانی نمایندگانی که انتخاب می‌شود عموماً دنبال منافع منطقه‌ای و یا صنفی هستند. حتی اگر خود نمایندگان هم از پیگیری و درخواست چنین منافعی کوتاه بیایند اما مردم آن منطقه از نمایندگانشان چنین توقعاتی را دارند.

مسئله بعدی اینکه، باید انتخابات در کشور ما حزبی شود چون نمایندگی که به مجلس راه می‌یابد تنها برای چهار سال مسئولیت نمایندگی را برعهده دارد و با این شرایط خیلی نمی‌تواند دنبال دستیابی به اهداف و برنامه‌های درازمدت باشد. حتی دولت‌ها هم این‌گونه هستند و اگر حداکثر هشت سال روی کار باشند، نهایتاً اقداماتی را برای این دوره هشت‌ساله انجام خواهند داد نه برنامه‌های بلندمدت. دولت‌ها در کشور ما عموماً دو وظیفه‌دارند، چهار سال اول کارهای دولت قبلی را خنثی می‌کنند و چهار سال دوم هم کارهایی را انجام می‌دهند که دولت بعدی می‌آید این اقدامات را بی‌اثر می‌کند درحالی‌که دولت‌ها باید به هم متصل باشند و مملکت را به جلو ببرند. تنها کسی که برای دهه‌های بعدی کشور نگران و در حال فکر و دلسوزی است، رهبری هستند اما سایرین تنها به آن دوره زمانی که مسئولیت بر عهده‌دارند فکر می‌کنند.

** انتخابات باید در کشور ما حزبی شود

** مجلس وقتی سه فراکسیون اقلیت داشته باشد مجبور است به‌صورت ائتلافی کار کند، بنابراین مجالس ائتلافی هرگز نمی‌توانند قوی ظاهر شوند

 عدم شفافیت یا عدم موضع‌گیری صریحی را در دوره دهم مجلس از سوی نمایندگان شاهد بودیم، بطوریکه این موضوع را می‌توان در زمان استیضاح‌ها یا سؤال از وزرا مشاهده کرد در دقیقه نود از استیضاح یا سؤال خود انصراف می‌دادند، ریشه این شفاف نبودن و قاطعیت در عملکرد نمایندگان را ناشی از چه چیزی می‌دانید؟

متأسفانه کاندیداهای انتخاباتی بااینکه به عرصه انتخابات و راه‌یابی به مجلس قدم می‌گذارند و رأی هم می‌آورند، بسیاری‌شان حتی نمی‌دانند اختیارات نماینده چیست اما در زمان تبلیغات انتخاباتی به مردم وعده‌های آن‌چنانی می‌دهند که البته پس از نماینده شدن هم نمی‌توانند به آن وعده‌ها عمل کنند. درحالی‌که واقعیت این است که بسیاری از نامزدها نمی‌دانند حیطه وظایف و اختیارات آن‌ها و همچنین امکانات مملکت چقدر است و چگونه می‌توان در مسئولیت نمایندگی به اصلاح امور پرداخت.

از سوی دیگر، نماینده‌ها یکسری توقعات و خواسته‌هایی از دولت و وزرا دارند که بر اساس آن درخواست استیضاحشان را پس می‌گیرند. به‌طور مثال، نماینده درخواست استیضاح یک وزیر را می‌دهد و در درخواست می‌نویسد که عملکرد وزیر ضعیف است اما وقتی عقبه این ماجرا را ریشه‌یابی می‌کنید متوجه می‌شوید که این نماینده با یکی از مسئولان وزارتخانه در یک استان خاص اختلاف‌نظر دارند و نماینده از طریق استیضاح برای تغییر آن مسئول به وزیر فشار می‌آورد. بدین ترتیب، اگر وزیر بگوید من آن مسئول را تغییر نمی‌دهم بنابراین نماینده نیز متقابلاً درخواست استیضاح وزیر را مطرح می‌کند. چنین اتفاقاتی عملاً شفافیت در استیضاح و رأی‌گیری‌ها را زیر سؤال می‌برد و ذهن جامعه را مخدوش می‌کند.

** نماینده‌ها یکسری خواسته‌هایی از وزرا دارند که بر اساس آن درخواست استیضاحشان را پس می‌گیرند

بسیاری از نماینده‌ها عملاً درباره محتوا و جزییات طرح‌ها یا لوایحی که در صحن مجلس مطرح می‌شوند آگاهی و دانش کافی را ندارند و حتی بااین‌حال بدون اطلاع در رأی‌گیری‌ها شرکت می‌کنند، در چنین شرایطی مهم‌ترین آسیب فرآیند قانون‌گذاری کشور و بروز چنین مسائلی چیست؟

در حال حاضر به‌طور میانگین ۷۰ یا ۸۰ درصد وقت نمایندگان صرف اموری می‌شود که در حیطه وظایف نمایندگی نیست، یعنی ۸۰ درصد از وقت نمایندگان به پاسخگویی به مردم حوزه انتخابیه برای رفع مشکلات روزمره‌شان می‌گذرد. مردم برای کوچک‌ترین امور هم به نماینده مراجعه می‌کنند و البته این مشکلات هم تمامی ندارد، بنابراین نهایتاً ۲۰ درصد از وقت نماینده صرف وظیفه قانون‌گذاری می‌شود. به همین دلیل شاهدیم گاهی اوقات نماینده در صحن مجلس نشسته و می‌خواهد به یک طرح یا لایحه رأی بدهد اما اصلاً نمی‌داند موضوع بحث چیست. کارهای جزئی و غیر مرتبط با وظیفه نمایندگی آن‌قدر برای نماینده پیش می‌آید و روی‌هم تلنبار می‌شود که نماینده اصلاً فرصت رسیدگی به وظایف اصلی و تمرکز و تسلط بر طرح‌ها و لوایح را ندارد.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.