یکی از گفتمان‌های رایجی که در چندسال اخیر توسط برخی از جامعه‌شناسان مطرح شد، بحث «ایده حکمرانی» به عنوان گزاره‌ای بود که مبنای رقابت در انتخابات‌های پیش رو قرار خواهد گرفت.

ایده‌های حکمرانی را جایگزین خرده گفتمان‌های قومی کنیم

قدس آنلاین: یکی از گفتمان‌های رایجی که در چندسال اخیر توسط برخی از جامعه‌شناسان مطرح شد، بحث «ایده حکمرانی» به عنوان گزاره‌ای بود که مبنای رقابت در انتخابات‌های پیش رو قرار خواهد گرفت. صحبت کردن از ایده حکمرانی و ارائه برنامه‌های جدید توسط نامزدها، هرچند در واقعیت میدانی تاکنون به طور مشخصی مورد آزمایش قرار نگرفته ولی در انتخابات پیش رو و ذیل گفتمان انتخابات شوراهای اسلامی محک خواهد خورد. نکته‌ای که در این میان وجود دارد توجه به رفتارهای انتخاباتی با توجه به اثرپذیری آن از سه مؤلفه زمان، مکان و زمینه‌های آن است. به عبارت دیگر باید به تفاوت‌های رفتاری رأی‌دهندگان در یک حوزه انتخاباتی با حوزه انتخاباتی دیگر توجه نمود و بافت جمعیتی و ساخت اجتماعی هر حوزه را در رفتارسنجی رأی دهندگان مدنظر قرار داد. واقعیت عینی صحنه انتخابات و تجزیه و تحلیل آن، ما را به بررسی رفتار رأی‌دهندگان در حوزه انتخابیه کلانشهرها و مقایسه آن با شهر و شهرستان‌های کوچک سوق می‌دهد. حوزه‌های انتخابیه شهرستان‌ها نقطه‌ای است که می‌توان روی آن دست گذاشت و با تحلیل رفتار رأی‌دهندگان در آن‌ها، رقابت ذیل ایده‌های حکمرانی یا گفتمان قوم‌گرایی را به چالش کشید.

دکتر جاسب نیکفر، معاون پژوهشی مرکز مطالعات و همکاری‌های علمی و بین‌المللی وزارت علوم در پژوهشی که در مورد رفتار انتخاباتی رأی‌دهندگان در انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی انجام داده، درباره هژمونی گفتمان قوم‌گرایی و خرده گفتمان عشیره‌ای در رفتار انتخاباتی رأی‌دهندگان در حوزه‌های انتخاباتی کوچک پژوهش کرده و از رابطه آن با مشارکت مردم سخن به میان آورده است. دکتر نیکفر اعتقاد دارد اگر کلانشهرها و شهرهای بزرگ را کنار بگذاریم، الگوی رفتاری مردم در رأی دادن تغییر محسوسی خواهد کرد و شاهد حاکمیت خرده گفتمان‌های عشیره‌ای و قوم‌گرایی خواهیم بود: اگر دامنه بحث را از حوزه‌های انتخابی بزرگ به شهرستان‌های کوچک ببریم، باید اعتراف کرد که بیشتر تعلقات طایفه‌ای جایگزین مناسبات فردی و ملی در رفتار رأی‌دهندگان می‌شود. یعنی کسی به واسطه کف رأی 40 هزارتایی که از عشیره یا ایل خودش دارد رأی می‌آورد. اینجا علاقه‌مندی‌های شخصی و ملی زمانی در انتخاب تأثیرگذار است که ذیل مناسبات قومی و عشیره‌ای دیده شود. یعنی اگر از قوم من کسی وارد مجلس شود، منافع فردی به این واسطه تأمین خواهد شد.

عضو هیئت علمی علوم سیاسی دانشگاه یاسوج از ضعیف‌تر شدن خرده گفتمان عشیره‌ای در طی زمان صحبت می‌کند، ولی همچنان آن را خرده گفتمانی قدرتمند در تناوب انتخابات در یک حوزه جغرافیایی معرفی می‌کند: اینجا منفعت فردی زیرمجموعه‌ای از دلایل طایفه‌ای می‌شود و در درازمدت این مناسبات، سبب ناکارآمد شدن مجلس و گروگان گرفتن دولت برای خواسته‌های عشیره‌ای خواهد شد.

طرح استانی شدن انتخابات مجلس یازدهم موضوعی بود که شاید با هدف پرداختن بهتر نمایندگان به وظایف ملی، تقویت نقش شوراهای محلی، گسترش فرهنگ و اندیشه حزبی و کاهش درگیری‌های قومی و قبیله‌ای مطرح شده بود ولی جدا از ایراد کاهش مشارکت که درباره این طرح مطرح می‌شد، ایرادهای کیفی نیز همچون کاهش رقابت با افزایش ازدحام در حوزه‌های انتخابیه و کاهش فرصت انتخابگری شهروندان از موضوعاتی بود که در پژوهش‌های دیگر به آن توجه شده بود. دکتر جاسب نیکفر اما طرح این موضوع را قدمی رو به جلو و در راستای تغییرات کند و زمانبر اجتماعی معرفی می‌کند که می‌تواند در ادامه خرده گفتمان عشیره‌ای را از میان بردارد: ساختار متعلق خانوادگی و ایلی هویت و هویت‌یابی را پررنگ کرده و افراد، خودشان را متعلق به یک ساختار سخت غیرمنعطف خانوادگی معرفی می‌کنند. شاید طرح‌هایی از این دست می‌توانست انتخابات را از سطح خرده گفتمان‌ها به سطوح گسترده‌تر گفتمانی سوق دهد. تغییر حوزه انتخابیه از بخشی و منطقه‌ای و شهرستانی به واحدی بزرگ‌تر راه حلی است که تأثیر طوایف و اقوام بر انتخابات را کمرنگ‌تر می‌کند و خواسته‌های فردی که در دل این ساختارهای غیرمنعطف دیده می‌شود را کاهش می‌دهد. اینجا نقطه‌ای است که نقش احزاب پراهمیت‌تر و پررنگ‌تر می‌شود.

بی‌رمق بودن احزاب در بخش‌ها و شهرستان‌ها و رویکرد کوتاه‌مدت آن‌ها در این جغرافیا، نقطه مبهمی است که با تغییر سطح گفتمانی انتخابات از بخش و شهرستان به استانی به نظر می‌تواند محمل افتادن از خرده گفتمان قومی و عشیره‌ای به گفتمان حزبی وابسته به کانون‌های قدرت باشد. نکته‌ای که این استاد دانشگاه، سازوکار آن را توسعه کار حزبی معرفی می‌کند و می‌گوید: به هر حال باید بین کیفیت و کمیت تا رسیدن به سازوکار مشخص یکی را انتخاب کرد. تحزب نیز که ما می‌گوییم معنایش الگوگیری صفر تا صد از غرب نیست. ما این ایده و تجربه را می‌توانیم بومی کنیم. به هر حال ما با تجربیات یک انسان مواجهیم که تجربه زندگی اجتماعی 7 هزار ساله داشته و کنشگران و نخبگان همواره درصدد مدل کیفی‌تری برای حکمرانی بوده‌اند. شکل گیری احزاب سبب می‌شود برنامه‌هایی که احزاب به مثابه کالا در اختیار دارند شفاف‌تر در معرض عموم برای انتخاب قرار گیرد و مردم با کیفیت بهتری رأی دهند. فعلاً تنها راهی که مردم در انتخابات مسائل فردی و قومی را کنار بگذارند، توجه به احزاب هست. احزابی که با ارائه برنامه می‌توانند مردم را پای صندوق رأی بکشانند و مشارکت را نیز بالاتر ببرند.

به نظر پس از سنجش رفتار رأی‌دهی به نمایندگان در بافت‌های فرهنگی اجتماعی گوناگون به این نتیجه خواهیم رسید که هر چند رأی دادن عملی فردی است اما باید دید چگونه می‌توان رفتار رأی‌دهی لیستی یا عشیره‌ای که بر عمل جمعی مبتنی است را کیفیت بخشید و از خود پرسید که رأی دادن به لیست‌ها و ایده‌های حکمرانی در کلانشهرها و رأی دادن به خرده گفتمان‌های عشیره‌ای در شهرستان‌ها،‌ کدام یک مطلوب‌تر است. آنچه دکتر نیکفر در پایان به آن پاسخ می‌دهد تقویت تحزب در راستای ارتقای کیفی هر دوی این گفتمان‌هاست: به عقیده کنشگران وضعیت فعلی سیاسی به واسطه همین دوگانگی مطلوب نیست. الآن همین ساختار عشیره‌ای سبب شده کسانی که حتی تعلقات حزبی دارند، در نقطه مقابل فکری خود و یک عشیره فعالیت داشته باشند که این به ریاکاری دامن می‌زند، چرا که موقعیت یک فرد با کنش سیاسی او متفاوت است. راه حل این است که با گسترش تحزب در این نقاط، ایده‌های حکمرانی را جایگزین خرده گفتمان‌های قومی کنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.