سال‌هاست شاهین رهنما، شاعر مهربان شمالی را می‌شناسم و خواننده شعرهایش بوده و هستم. چندی پیش از او رمان نوجوان «چارلی» را خواندم. رمانی که از خواندنش لذت بردم و البته همزمان این فکر در ذهنم جوانه زد که چرا رهنما سراغ نوشتن رمان و داستان رفته است.

نویسنده ها و فاصله نجومی با نوجوانان امروزی

قدس آنلاین:سالهاست شاهین رهنما، شاعر مهربان شمالی را می‌شناسم و خواننده شعرهایش بوده و هستم. چندی پیش از او رمان نوجوان «چارلی» را خواندم. رمانی که از خواندنش لذت بردم و البته همزمان این فکر در ذهنم جوانه زد که چرا رهنما سراغ نوشتن رمان و داستان رفته است. ترجیح دادم به جای صحبت درباره «چارلی» که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را در قالب طرح رمان نوجوان منتشر کرده و یا کتاب‌های دیگر او از جمله «چوپاچو» و «دل‌های لرزان» که برای نوجوانان نوشته است، درباره رفتن این شاعر به سمت داستان و رمان حرف بزنم و از دلایل این اتفاق بپرسم. گفت‌وگوی ما را با شاهین رهنما بخوانید.

*  از این نقطه شروع کنیم که چه شد سراغ داستان رفتید؟

** همزمان با سرودن شعر سعی کردم داستان هم بنویسم،خواندن مجله کیهان بچه‌ها که آن دوره داستان‌های زیادی هم چاپ می‌کرد این جسارت را در من به وجود آورده بود که داستان بنویسم. اولین داستانی که نوشتم، نمی‌دانم دانش‌آموز سال چندم ابتدایی بودم، زمان جنگ بود و صدام حلبچه را بمباران شیمیایی کرده بود. کانون پرورش فکری از طریق مجله کیهان‌بچه‌ها خواسته بود بچه‌ها مطلب درباره حلبچه بنویسد و به آدرسی که داده بودند، ارسال کنند من هم داستان‌واره‌ای نوشتم و ارسال کردم و پس از چند وقت از طرف آفرینش‌های ادبی کانون پاسخ نامه‌ام را دادند که تا حالا آن را به یادگار نگه داشته‌ام. از آن زمان تاکنون همواره در کنار سرودن شعر، داستان هم نوشته‌ام. البته همیشه دغدغه سرودنم بیشتر بوده، اما سال‌های اخیر به دلیل استقبال کم ناشران از مجموعه‌های شعر، زمان بیشتری را به نوشتن داستان اختصاص داده‌ام.

*  البته منظورم به شکل کتاب بود. برایم جالب است که استقبال ناشر از یک گونه ادبی می‌تواند موجب اتفاقات جدی در زندگی شاعر و نویسنده شود که در کار شما، چاپ چند مجموعه داستان را رقم زده است . در این‌باره بیشتر توضیح بدهید.

** همان‌طور که گفتم در طول سال‌های فعالیتم بیشتر به دیده شدن  شعرهایم و چاپ مجموعه شعر می‌اندیشیدم، شاید در ناخودآگاهم شعر پادشاه فعالیت‌های ادبی‌ام  بود، اما خودم نمی‌دانستم برای همین به چاپ مجموعه داستان فکر نمی‌کردم تا اینکه انتشارات نیستان طرح گزیده ادبیات معاصر را مطرح کرد و من اولین کتاب مستقل داستانی‌ام را در این انتشارات چاپ کردم (گزیده ادبیات معاصر شماره ۴۴) که مجموعه‌ای از هشت داستان کوتاهم بود. بعدها بیشتر فعالیتم معطوف به نوشتن نمایش‌نامه برای صداوسیما شد و  غیر از چند کتاب «قصه‌های مینا» برای خردسالان، «غریبانه» برای نوجوان و «سیب مهربان» برای کودکان، فعالیت‌های داستانی دیگری نداشتم تا اینکه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به همت برادر ارجمندم آقای شاه‌آبادی طرح رمان نوجوان امروز را راه انداختند که طرح بسیار خوب و ارزشمندی بود و من ترغیب شدم بنشینم و رمان بنویسم . به واسطه همین طرح در مدت کوتاهی سه رمان برای کانون نوشتم که البته بعدها مسائل و مشکلاتی پیش آمد که منجر به چاپ تنها یک رمانم در انتشارات کانون شد یعنی همان «چارلی».

* مسائل مالی تا چه اندازه می‌تواند در بالندگی یکی از این دو نوع نسبت به دیگری تأثیر داشته باشد. مشخصاً در فعالیت خود شما این تأثیر چگونه بود؟

** 100درصد تأثیر دارد، آن هم در شرایط کنونی و وضعیت اقتصادی حال حاضر. همان‌طور که خودتان بهتر از من می‌دانید بسیاری از اصحاب قلم تنها از راه نوشتن معیشت می‌کنند و عدم‌استقبال مردم از کتاب و در همین راستا ضعیف شدن صنعت نشر موجب می‌شود  بعضی دوستان نویسنده حساسیت و جدیت کار را موقتاً فراموش کنند و به اجبار تنها به این مسئله فکر کنند  چه بنویسند که بازار بیشتر طالب آن است و همین یکی از چندین آفتی است که گریبان صنعت نشر را گرفته است. البته من به دلیل اینکه شغل دیگری برای امرارمعاش و گذران زندگی دارم خیلی به جنبه اقتصادی ماجرا فکر نمی‌کنم، اما خیلی دوست دارم اثری که چاپ می‌کنم، دیده شود.

* نخستین کتاب شما در حوزه نوجوان، رمان «چارلی» بود که بیشتر دیده شد. انتشار این اثر چه تأثیری در  کار شما داشت؟

** حقیقتش پس از چارلی آن‌قدر از ناشرم و برخی دوستان دلگیر بودم که تا پنج سال سراغ نوشتن رمان نرفتم. من طبق قرارداد سه رمان برای ناشرم نوشته بودم و حتی بخشی از دستمزد اثرم را دریافت کرده بودم، اما تغییرات مدیریتی همه‌چیز را به هم زد و ناشر تمایل به چاپ کتاب‌هایم نداشت. متأسفانه ماجرای من و ناشرم رسانه‌ای شد و ناشر رضایت داد رمان «چارلی» را چاپ کند، اما با وجود قولی که داده بودند دو رمان دیگرم منتشر نشد. من هم از اینکه دو رمان که بسیار هم دوستشان داشتم روی دستم مانده بود دیگر میلی به نوشتن  پیدا نکردم تا اینکه سال پیش رمان‌هایم توسط سوره مهر منتشر شد و دوباره علاقه‌مند به نوشتن شدم.

* کدام داستانتان را بیشتر از سایر کتاب‌ها دوست دارید؟

** «چوپاچو» را بیشتر از رمان‌های دیگرم می‌پسندم،البته «چارلی» و «دل‌های لرزان» را هم دوست دارم و مخاطبان هم از آن‌ها راضی‌اند، اما «چوپاچو» یک جورهایی شاهین رهنما را روایت می‌کند و همین موجب می‌شود بیشتر دوستش داشته باشم. از میان دو رمان منتشر نشده‌ام داستان«خوکچی» را بسیار می‌پسندم و مطمئنم خواننده‌های نازنین و فرهیخته هم حتماً از آن استقبال خواهند کرد.

* به نظر شما چرا اقبال ناشر به داستان بیشتر از شعر است و مشخصاً می‌شود گفت در بخش نوجوان  اقبال ناشر نسبت به رمان نوجوان بیشتر است تا به مجموعه شعر نوجوان. آیا این عدم‌اقبال شامل مخاطب هم می‌شود؟

** به دلیل عملکرد بد ناشران و کج‌سلیقگی و عدم‌شناخت برخی شاعران در بخش شعر کودک و نوجوان این اتفاق افتاده است. ما هنوز به این باور نرسیده‌ایم نوجوان‌های ما به سرعت نور در حال فاصله ‌گرفتن از ما هستند. هر روز در هنرستان با نوجوان‌ها سروکار دارم و می‌دانم نوجوان سال۹۹ اطلاعاتی دارد و به مسائلی فکر می‌کند که نوجوان سال 96و97 کاملاً با آن بیگانه هستند. با این همه بسیاری از شاعران همچنان اصرار دارند توی لیوان سال ۶۶ آب بخورند و یا با کفش‌های سال ۶۶و۷۰ راه بروند،  معلوم است که این شاعر با آن کفش‌های فرسوده‌اش هرگز نمی‌تواند حتی به گرد نوجوان‌های امروز برسد. در نتیجه کتاب‌هایشان خوانده نمی‌شود  و ناشر هم برای اینکه بتواند خودش را سرپا نگه دارد دنبال داستان (البته بیشتر ترجمه که آن هم یکی از آفت‌هاست) می‌رود و همین موجب می‌شود سطح مجموعه شعرهای ما هم از لحاظ کمی و هم کیفی  پایین بیاید. همین اتفاق با کمی تفاوت در شعر بزرگسال هم اتفاق افتاده است.

البته موارد دیگری  مثل خودسانسوری از ترس سانسور و قضاوت و همچنین فراوانی شاعران دسته‌چندم که البته فضای‌مجازی را هم در مشتشان گرفته‌اند و مواردی دیگر به اقبال کم مخاطبان به شعر دامن می‌زند.

* منظور شما از بدسلیقگی ناشران، نرساندن درست اثر به مخاطب نوجوان و نداشتن تبلیغ درست برای مجموعه‌های شعری است؟

** عدم‌شناخت بسیاری از ناشران از اثر خوب و ندانستن سره از ناسره و گاه عدم‌شجاعت کافی برای انتشار آثاری است که کمی جسورانه نوشته شده‌اند و برخی موارد دیگر می‌تواند باشد.

* صحبت پایانی یا حرفی که دوست داشتید در این گفت‌وگو بگویید را می‌شنویم و می‌خوانیم.

** آرزو می‌کنم وضع نشر ما به سمتی برود که بتواند اشتیاق نوشتن را در نویسندگان و شاعران زنده نگه دارد . حقیقتش این است حالا که تیراژ کتاب‌ها این‌قدر پایین آمده و به 500 و حتی گاهی به ۲۰۰ جلد رسیده، اصلاً رغبتی برای سپردن اثر به ناشر نمی‌ماند، غیر از دو رمان جدیدم «گشت‌وگذار در آرواره‌های نهنگ» و«خوکچی».

مجموعه شعرهایی هم آماده چاپ دارم، اما رغبت چندانی برای سپردن به دست ناشر ندارم. امیدوارم اوضاع از آنچه هست، بهتر شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.