طرح جلد «آرتیست»، تمامی پیش فرض‌های تو را به عنوان خواننده آثار تشکری درهم می‌ریزد. نویسنده‌ای که طرح جلدِ رمان‌های وزینش نباید چیزی کمتراز تذهیب و نقوش عالی و نقاشی‌های بدیع باشد.

نویسنده‌ای در بطن نویسنده‌ای دیگر!

شادی غفوریان

طرح جلد «آرتیست»، تمامی پیش فرض‌های تو را به عنوان خواننده آثار تشکری درهم می‌ریزد. نویسنده‌ای که طرح جلدِ رمان‌های وزینش نباید چیزی کمتراز تذهیب و نقوش عالی و نقاشی‌های بدیع باشد. حالا این صورتک شامپانزه یا میمون روی جلد جدیدترین اثرش چه می‌کند؟! صورتکِ همان تن‌پوش‌های عروسکیِ جلوی در رستوران ها و پاساژها، از همان‌ها که بی‌فاش شدن هویتشان، با شادمانی غریبی دست تکان می‌دهند و می‌رقصند. از همان‌ها که وقتی گوشه‌ای کز می‌کنند و صورتکشان را برمی‌دارند، عرق‌کرده و کلافه، با خستگی ساندویچ فلافلشان را گاز می‌زنند و تو از خود می‌پرسی، از پول این کباب ترکی میکس ویژه با مخلفاتی که می‌خوری چقدر سهم او میشود. او که شاید به زور شانزده سالش شده است و معلوم نیست چرا این موقع شب به جای اینکه پای درس و مشق فردایش باشد در این تن‌پوش میمون یا گورخر یا جوجه کز کرده است:

«الان توی داستانیم! وسط خیابون، باب اسفنجی و میمون و جوجه از پشت یه وانت پایین پریدن و دوره‌ام کردن. خب آره، اولش من هم خندیدم؛ حتی دست به جیب شدم تا هزینه این غافلگیری ناخواسته مثلا بامزه رو بپردازم و از دایره‌ای که دورم درست کرده بودن، بیرون برم؛ اما مشت و لگدها شروع شد و منِ نینجوتسوکار، حریف اونها نشدم. بعد یه ضربه محکم به پشت سرم و بیهوشی. توی یه اتاق، زیر یه خروار عروسک، با دهن و دست و پای بسته، توی یه لباس اردک داشتم خفه می‌شدم. اونجا بود که صداش رو شنیدم.»

شروع کتاب غافلگیرکننده و دوراز انتظار است. پایانش نیز. اگرچه طرح جلد کمی برای این غافلگیری آماده ات می‌کند. با سر میفتی وسط ماجرا. تند و سریع. مجالِ مکث و تعلل نداری. نویسنده این مجال را به تو نمی‌دهد. همینگوی‌وار، جملات را مختصر و مفید، چون سیلی به صورتت می‌کوبد. هنوز یک صفحه نشده مغزت روشن می‌شود!

داستان «فرم حلزونی» را با خواننده قرارداد،می‌کند. مسیری روایی که به داخل و به سمت مرکز دور می‌زند. «سعید پویا» شخصیت اصلی داستان است که دست برقضا چون «سعید تشکری» ، او نیز، هم «سعید» است و هم «نویسنده»، هم زبان تند و طنزی دارد و هم پویا است و چون تشکری از تمام سوراخ سمبه‌های جغرافیا و تاریخ شهرش سر در می‌آورد. با صراحت و دقیق به خواننده آدرس‌های واقعی می‌دهد و درعین حال او را به کوچه‌های خیال می‌کشاند.

نثر تشکری در آرتیست در عین پختگی، خلاق و به روز است. جوانی و شوخ و شنگی لابلای میانسالگیِ نثرش مدام سرک می‌کشد. او در آرتیست از مرزهای شناخته شده همیشگی‌اش در نویسندگی داستان عبور می‌کند و جسورانه به نگارش گونه‌ای متفاوت می‌پردازد. شخصیت «سعید پویا» در رمان آرتیست، هم "«سعید تشکری» هست و هم نیست. شباهت و عدم شباهت شخصیت داستان با نویسنده کتاب، لذتی گیج کننده ای دارد. مدام این سوال برایت ایجاد می‌شود که نکند این قصه واقعی است. به خود می‌گویی این دیگر خودش است و باز پیشتر که می‌روی این احتمال کمرنگ می‌شود. اما می‌دانی که نویسنده چه کرده است! به قول تولستوی؛ «آدم باید وقتی به نوشتن بپردازد که هربار نوک قلم را در دوات فرو می بَرَد، پاره‌ای از گوشت خود را در آن جا بگذارد! سعید تشکری این کار را کرده است!»

روایت «آرتیست» جذاب و خوش‌خوان است، زبانش نه رسمی است و نه محاوره؛ جایی صحیح میان این دو. محتوا؛ بی اضافات معمول رمان نویسی، موجز است. نویسنده با بهره‌گیری از فرمی خلاقانه و نو، بی حرافی‌های معمول، بدون کِش آمدن و کش دادن، بی آنکه خَلقِ بصری داستان و کشمکش‌هایش را در ذهن خواننده خدشه دار کند، اتفاقات را رقم می‌زند و روایت را پیش می‌برد. آرتیست داستانی است درباره خلق شدن یک داستان. روایتی که در آن سعیدتشکری دست مخاطب خود را گرفته و به دل چالش‌های پیش روی خودش برای شکل دادن به داستانش می‌برد: داستان «سعیدپویا» در داستان «سعیدتشکری»! داستانی در دل داستانی دیگر. نویسنده‌ای در بطن نویسنده‌ای دیگر!

کدهای هوشمندانه ای را که نویسنده با استفاده از هنر و تکنیک خود در روایت به رخ مخاطب می‌کشد، ستودنی است. تکنیکی که از ابتدایی‌ترین جملات داستان ملموس است. کدگشایی این تکنیک‌ها برای خواننده‌ عام، شیرین و هیجان انگیز است و برای مخاطب خاص از جمله نویسندگان و هنرجویان داستان نویسی، جایگاه آموزشی دارد. از این منظر می‌توان فرم و نحوه‌ی روایت آرتیست را رمانی آموزشی برای داستان نویسان قلمداد کرد. رمانی که در قالب قصه، به خواننده‌ای که نویسنده و پویاست، راه و رسم بهتر نوشتن را می‌آموزد. رمانی که آرتیست بودن را مدام بازتعریف می‌کند.

آرتیست فرضیات درباره نویسنده بودن را نقض می‌کند، در فصلی از آن آمده: «راز ماندگاری یک نوشته در میزان بی‌نظیر بودن حرکات آکروباتیکی که به اسم تعابیر بدیع، توی متن به کار می برید نیست... اول چیزی که باید به آن توجه کنید روح اثرتان است.» این یکی از کدگشایی های شیرین است. آرتیست فراتر از داستانش، اثری درباره چگونه نوشتن است. فرض تمام نغزهایی که می‌توان در باره نوشتن اثری مطلوب بیان کرد، در لفافه‌ای داستانی بیان شده است. می توان گفت داستانی که با این جمله تمام می‌شود چیزی بیش از یک داستان است:

  «هرچیز که به زبان گویی، از روح برداشته‌ای، اما هرچیز که به قلم نویسی، بر روح نهاده‌ای»!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.