۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۱۸:۰۳
کد خبر: 704613

زبان فارسی وامدار فردوسی است

زهرا دلپذیر/ دکترای زبان و ادبیات فارسی

بی تردید بالندگی و ژرفای زبان فارسی، مدیون تلاش شگفت استاد سخن، حکیم ابوالقاسم فردوسی است، بزرگمردی که با معماری حکیمانه خود، جانی تازه به کالبد زبان فارسی دمید و کاخی بلند از نظم را چنان استوار برافراشت که پس از هزار و اندی سال همچنان زنده و پویا  بر تارک فرهنگ ایرانی و اسلامی ما می‌­درخشد.

زبان فارسی وامدار فردوسی است

قدس آنلاین:به بهانه ۲۵ اردیبهشت ماه، روز بزرگداشت سخن سرای بزرگ ایران، حکیم ابوالقاسم فردوسی که به حق روز پاسداشت زبان فارسی هم نام گرفته است به نقش این شاعر بزرگ در پاسداری از زبان فارسی می‌­پردازیم.

تاریخ گواهی می‌­دهد که با وجود سیطره زبان و ادبیات عربی در قرن­های اولیه هجری و رسمی شدن زبان عربی در دربار شاهان ایران، شاعران و سخنوران این سرزمین زبان نیاکان خود را با تلاش بسیار از گزند سستی و فراموشی حفظ کرده و در راه بالندگی و زنده نگه داشتن آن رنج­های بسیار دیدند؛ حرکتی که با جمله یعقوب لیث صفاری سلسله دار صفاریان خطاب به شاعران و نویسندگان دربارش که "سخنی که من اندر نیابم چرا باید گفت؟" آغاز شد؛ با رودکی، دقیقی و عنصری رشد کرد و با  شاهکار جاودانه فردوسی به اوج بالندگی و سرفرازی رسید.

به باور همه ادیبان و سخن­‌سنجان، فردوسی با سرایش شاهنامه توانست زبان فارسی را از نفوذ واژه‌های بیگانه حفظ کند و ساختار نحوی این زبان را از گزند ناهنجاری‌ها نگاه دارد. شاهنامه گنجینه­ای از واژگان اصیل و سره فارسی است و در بین شصت هزار بیت شاهنامه، تنها هشتصد واژه عربی به کار رفته است. واژگان عربی شاهنامه، ساده و بدون ابهام و پیچیدگی است و واژگان مهجور و سنگین عربی به آن نیافته است. زبان فردوسی بسیار شفاف و بی­پیرایه است و سخنوری او در بهترین و نغزترین واژگان و توصیفات جلوه­گر می­شود. چنین است که امروز پس از هزار سال، به سادگی زبان شاهنامه را می­‌فهمیم و با همان زبان با یکدیگر سخن می‌­گوییم. به دیگر سخن حکیم توس با سرایش شاهنامه، سهمی بزرگ در پاسداری از زبان فارسی و انتقال آن به نسل­های پس از خود ایفا نمود. گرچه هر یک از شاعران هم عصر فردوسی نیز به سهم خود در مایه‌ور کردن گنجینه ادب فارسی از واژه‌های سره و زیبا کوشیده‌اند ولی هنر فردوسی از دو جنبه بر دیگران برتری دارد؛ نخست آنکه یکی از مهمترین اهداف فردوسی در آفرینش شاهنامه پاسداری از زبان فارسی است. دیگر آنکه این کتاب بزرگ حماسی، در گذر قرن­ها مورد توجه و دلبستگی همه ایرانیان و پارسی زبانان بوده است و خواص و عوام در همه دوران­ها، به خواندن شاهنامه رغبت بسیار داشته‌اند؛ بنابراین بیشتر واژگان به کار رفته در شاهنامه، در طی زمان ساری و جاری گشته و گرد مهجوری بر سیمای برازنده آن­ها ننشسته است.

پاره‌ای از واژه­‌های شاهنامه هم که کمتر در گفته‌ها و نوشته‌های دیگران آمده است و بر سر زبان­ها نیفتاده، در شعر فردوسی جاودانه شده است. افزون بر این تعداد بی­شماری از واژگان مفرد و ترکیبات و تشبیهات اصیل و سره فارسی در شاهنامه وجود دارد که در آثار دیگر شاعران دوره غزنوی و حتی دوره‌های بعد به ندرت دیده می­‌شود و فردوسی آن­ها را با فصاحتی بی­‌مانند در شعر خود گنجانده و از غبار خاموشی و فراموشی خفظ کرده است.بی  ­سبب نیست که به باور همه شاهنامه پژوهان و سخنوران، اگر شاهنامه نبود ما اکنون به زبان شیرین فارسی سخن نمی­گفتیم و اگر هم زبان فارسی باقی بود، واژگان و ترکیبات اصیل فارسی در زبان ما بسیار کمتر از چیزی بود که در حال حاضر به کار می­رود و با زبانی کاملا متفاوت با امروز سخن می­‌گفتیم:

جهان کرده ام از سخن چون بهشت/ ازین بیش تخم سخن کس نکشت

  بناهای آباد گردد خراب/   ز باران و از تابش آفتاب

پی افکندم از نظم، کاخی بلند/  که از باد و باران نیابد گزند

نمیرم، ازین پس، که من زنده ام/ که تخم سخن را پراکنده ام

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.