مسئله مدل‌های حکمرانی در دنیای معاصر، یکی از مهم‌ترین مسائل اندیشه‌ای در مکاتب فکری مختلف دنیاست. هر مکتب و فرهنگی متناسب با جهان‌بینی و زیست فکری خود، ساختار و مبنای مخصوص خود را بنا کرده است.

مبنای معرفت شناختی ولایت فقیه، استفاده توأمان عقل و شرع است

 مسئله مدل‌های حکمرانی در دنیای معاصر، یکی از مهم‌ترین مسائل اندیشه‌ای در مکاتب فکری مختلف دنیاست. هر مکتب و فرهنگی متناسب با جهان‌بینی و زیست فکری خود، ساختار و مبنای مخصوص خود را بنا کرده است.

در این میان انقلاب اسلامی با توجه به جهان فرهنگی خود، مدل مطلوب حکمرانی را بر اساس ولایت فقیه پی‌ریزی و ساختارهای مختلف حکومتی را متناسب با آن تدوین کرده است. اما در این مدل حکمرانی چه پشتوانه‌های عقلی و دینی وجود دارد؟ چگونه می‌توان اطمینان حاصل کرد که این مدل حکمرانی، پاسخگوی نیازهای امروز جامعه و حتی امت اسلامی در سراسر دنیاست؟

اساساً در دوران غیبت معصوم، ضرورت تشکیل حکومت دینی چیست و چه سازوکارهایی دارد؟

برای پاسخ به این پرسش‌ها، با حجت‌الاسلام بهروزی لک، استاد علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم(ع) گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه حاصل آن را می‌خوانید.

حجت‌الاسلام دکتر غلامرضا بهروزی لک، در ابتدا با بیان اینکه طبق سیره پیامبر گرامی اسلام(ص)، خداوند متعال از طریق پیامبر خود همانند امت‌های گذشته شریعت و قوانینی را برای سعادت انسان‌ها ارسال و ابلاغ نموده است، می‌گوید: این شریعت و نقش آن، محور کلیدی در سعادت انسان‌ها داشته است. در نظام امامت، امامان معصوم(ع) با برخورداری از علم لدنی و علمی که از وراثت پیامبر(ص) به آن‌ها رسیده است به تبیین و اجرای شریعت می‌پردازند.

او می‌افزاید: امامان معصوم ما در دوران ۲۵۰ سال نخست امامت، پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام(ص) تا آغاز عصر غیبت صغری مشغول تبیین شریعت محمدی(ص) بودند. هنگامی که شرایط برای غیبت امام(عج) فراهم شد و ضرورت و شرایط اجتماعی ظهور و تحقق جامعه موعود فراهم نبود ضرورتی برای اینکه امامان در صحنه بوده و همگی شهید شوند باقی نماند تا وارد عصر غیبت صغری و کبری شویم. اما معصومین(ع) ۲۵۰سال پیرو تعالیم پیامبر گرامی اسلام(ص) به تبیین شریعت محمدی به عنوان آخرین شریعت الهی پرداختند.

این استاد حوزه و دانشگاه یادآور می‌شود: امام مهدی(عج) در آخرین توقیعات خود به شیعیان تکلیف جامعه عصر غیبت را مشخص فرمودند که در حوادث و وقایع حکم مدیریت و اجرای آن را بدانند. در این توقیع آمده است: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ‌ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا» یعنی به آگاهان به حدیث مراجعه کنید. این آگاهان به حدیث یعنی آگاهان به شریعت، کتاب و سنت که همان فقها هستند. به بیانی دیگر در غیاب امام معصوم(ع) مسئولیت تبیین و اجرای شریعت را افرادی بر عهده دارند که آگاه به شریعت باشند.

ولایت عامه فقیه در دوره غیبت، طبق اجماع فقها ثابت است

استاد علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم(ع) تشریح می‌کند: خداوند متعال از طریق شریعت خود به عقل بشری کمک می‌کند. پس رسول باطنی که عقل است همراه با رسول ظاهری که شریعت است هر دو برای سعادت انسان ضرورت دارند و فقیه شخصی است که با برخورداری از اجتهاد و آموزه‌های عقلی از یک طرف و با تبیین آموزه‌های شرعی تراث اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و میراث پیامبر گرامی اسلام(ص) در دوران امام معصوم(ع) به این امر می‌پردازد.

او ادامه می‌دهد: باید اضافه کنیم مسئله نیابت فقیه از امام معصوم(ع) اجماعی بین فقهاست و هیچ فقیه شیعی نبوده که نیابت فقیه را از امام معصوم قبول نداشته باشد. البته بین برخی از فقها اختلافاتی در حدود آن وجود دارد که آیا شامل افتا یا همه اموری که نیابت‌پذیر از امام باشند می‌شوند یا تمام شئونات دینی اجرایی و تبیینی مانند فتوا، ارائه حکم شرعی، قضاوت و اجرا را شامل می‌شود یا خیر.

این کارشناس دینی تصریح می‌کند: حضرت امام(ره) نخستین فقیهی نیست که به این موارد اشاره کرده است. نسل عمده‌ای از فقها مانند مرحوم نراقی در دوره قاجار، مرحوم محقق کرکی در دوره صفویه و پیش از آن مرحوم ابوصلاح حلبی، سلار دیلمی و حتی پیشتر از آن‌ها اجماع کرده‌اند که ولایت عامه برای فقیه در دوره غیبت ثابت است. در طول غیبت فرصتی برای تشکیل حکومت بر اساس الگوی ولایت فقیه فراهم نبوده است. هر چند فقها در طول تاریخ ولایت افتا و قضاوت را بر عهده داشتند اما ولایت اجرا هم علاوه بر تقنین، فتوا و قضاوت اتفاقی بود که نخستین بار در روایت امام کاظم(ع) به آن بشارت داده شده و آمده است: «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَی الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ» یعنی مردی از قم قیام کرده و مردم را به حق دعوت می‌کند. این فرد حضرت امام(ره) بود.

همه چیز را بر اساس عقل نمی‌توان تدوین کرد

دکتر غلامرضا بهروزی لک، در توضیح مبانی فقهی نظریه ولایت فقیه نیز عنوان می‌کند: برای این نظریه چند مبنای کلیدی وجود دارد. نخستین مبنا، مبنای معرفت شناختی است. یعنی فقه شیعه بر مبنای معرفت شناختی استوار شده است که عقل در آن لازم اما کافی نیست. یعنی نیازمندی عقل به هدایت الهی پذیرفته شده است. این انسان مدرن بود که با طغیان خود ادعا کرد عقل کافی است و نیازی به دین وجود ندارد. خداوند عقل، دین و وحی را به انسان عطا کرده بود اما انسان مدرن و سکولار طغیان کرد و اراده الهی را کنار زد. طبق مبنای معرفت شناختی ولایت فقیه معتقد است عقل و شرع رسول باطنی الهی است. هنوز پس از هزار و ۴۰۰ سال نیازمند شریعت هستیم که بر مبنای آن رفتار کنیم زیرا همه چیز را بر اساس عقل نمی‌توان تدوین کرد.

او می‌گوید: دومین مبنا، مبنای خداشناختی است. در مبنای کلامی فقه شیعه، خدا را رب می‌دانیم. دنیای مدرن غرب نیز خدا را به عنوان خالق قبول دارند اما آن‌ها معتقدند خداوند امور را به انسان واگذار کرده و خدا مفوض است. اما ما معتقد هستیم که الحمدلله رب العالمین، رب یعنی بالاتر از انسان‌هاست و آن‌ها را پرورش می‌دهد. «و إِنَّ رَبَّک لَبِالْمِرْصَاد» ِ یعنی خداوند آزمون می‌کند و شریعت می‌فرستد؛ ضمن اینکه خدا کنار رفته «و یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَة» هم نیست یعنی دست قدرت خدا بسته نیست. این مبنای فقه شیعه بیان می‌کند که خدا رب است و این توحید افعالی است.

او توضیح می‌دهد: در مراتب توحید، توحید ذاتی و صفاتی نیز داشتیم. گاهی اوقات توحید افعالی که خداوند فاعل و ارائه کننده قانون و هدایت کننده مردم در عرصه اجتماعی است، تعیین‌کننده نقش امام است. در مبنای کلامی فقه سیاسی حضرت امام(ره) به صورت برجسته‌تر این مورد را داریم و دیگر مبانی انسان‌ها برای رسیدن به کمال نیاز به هدایت و هادی دارند. ولی فقیه در دوره غیبت به نیابت از امام معصوم(ع) نقش هدایتگری را بر عهده دارد.

ریشه نظریه ولایت‌فقیه امام(ره) در کتاب کشف‌الاسرار ایشان است

این استاد علوم سیاسی بیان می‌کند: سال ۱۳۴۸ امام خمینی(ره) درس ولایت فقیه خود را در نجف اشرف آغاز کرد. در این جلسات و تدریس‌ها اساس طرح ایشان برای نظام سیاسی اسلامی ریخته شد. کتاب ولایت فقیه، ساده و خلاصه شده همان بحث‌های درس خارج و مکاسب محرمه امام خمینی است. البته ریشه طرح نظریه ولایت‌فقیه امام(ره) را باید در سال ۱۳۲۳ و کتاب کشف ‌الاسرار ایشان دانست. در این کتاب ضمن پرداخت تفصیلی به موضوع ولایت فقیه و حکومت اسلامی، یک فصل کامل آن به مقوله‌های یاد شده اختصاص داده شده و بحث مفصلی درباره حکومت اسلامی‌ ذکر کرده است.

او خاطرنشان می‌کند: امام(ره) در این کتاب استدلال ساده‌ای را مطرح کرده و می‌فرمایند نیاز به حاکم امر بدیهی و روشنی است و همه این را می‌پذیرند. اشاره سخن ایشان به صحبت امیرالمؤمنین(ع) است که می‌فرماید: «لابد للناس من أمیر بر أو فاجر» یعنی مردم به ضرورت باید حاکمی داشته باشند، نیکوکار یا بدکار و نمی‌شود حکومت را رها کرد. اما در دوران غیبت این حاکم چه کسی باید باشد؟ این حاکم باید کسی باشد که به شریعت آگاهی داشته و از عدالت برخوردار باشد.

دکتر غلامرضا بهروزی لک، در پایان تأکید می‌کند: امام معصوم(ع) این موارد را به نحو اکمل داشته است، یعنی هم علم لدنی به شریعت داشته و هم عصمت داشته که موجب عدالت او می‌شده است. در دوران غیبت جانشین امام(عج) کسی است که اشبه‌الناس به امام باشد. علم به شریعت از یک سو و همچنین عدالت فقیه همراه شرایط دیگر از شرایطی هستند که امام برای فقیه لازم دانسته و بدیهی می‌داند که تصور آن موجب تصدیق شود. امام(ره) در کتاب ولایت فقیه خود مطرح کرده است که ولایت فقیه نیاز به استدلال ندارد اما اگر فردی به شریعت و امامت آگاه باشد، خود به خود آن را تصدیق خواهد کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.