تعامل با قدرت‌ها، حفظ یا وادادگی هویت و فرهنگ، دو دیدگاه رایج در عرصه مدیریت راهبردی منافع ملی در سطح بین‌الملل است. گفتمان مقاومت نه تنها به دنبال وادار کردن قدرت‌ها برای احترام گذاشتن به منافع جمهوری اسلامی است، بلکه در تلاش است این عزت را فارغ از دلبستگی یا وابستگی ایدئولوژیک به تمدن غرب، بدست بیاورد.

گفتمان مقاومت برخاسته از خرد فشرده نسل‌های ایرانی است

قدس آنلاین: تعامل با قدرت‌ها، حفظ یا وادادگی هویت و فرهنگ، دو دیدگاه رایج در عرصه مدیریت راهبردی منافع ملی در سطح بین‌الملل است. گفتمان مقاومت نه تنها به دنبال وادار کردن قدرت‌ها برای احترام گذاشتن به منافع جمهوری اسلامی است، بلکه در تلاش است این عزت را فارغ از دلبستگی یا وابستگی ایدئولوژیک به تمدن غرب، بدست بیاورد. این نظام فکری در تفکر انسان بسیجی، به مثابه تفکر آرمانی این گفتمان ظهور و بروز پیدا می‌کند. برای بررسی و تبیین بیشتر این موضوع با دکتر سیدجواد طاهایی، پژوهشگر حوزه سیاست درباره بنیان‌های نظری گفتمان مقاومت در اندیشه امام و کتاب‌های اخیرش مانند «بسیجی شهید به‌مثابه انسان آرمانی ایرانی» و «پدیدارشناسی بسیجی شهید» گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه حاصل آن را می‌خوانید. طاهایی مدت‌ها روی انسان حزب‌اللهی تأمل فلسفی کرده است.

آقای طاهایی! گفتمان مقاومت امام بر چه بنیان‌های نظری استوار شده است؟

انقلاب اسلامی از طریق بررسی شرایط پیش از خود، قابل درک نیست، بلکه باید بر اساس تأثیرات پس از خود به آن نگریست. تطبیق این قاعده در حوزه سیاست خارجه یعنی تحلیل سیاست‌های حوزه بین‌الملل مبتنی بر ژئوپلتیک و بروکراتیک، ممکن‌پذیر نیست، بلکه نتایج برآمده از انقلاب اسلامی به آن، هویت و جهت‌های خاص خود را می‌بخشد. در این نگاه راهبرد مقاومت در حوزه فراملی یکی از مؤلفه‌های هویت‌بخش انقلاب در عرصه دیپلماتیک است. گفتمان مقاومت نگرشی برخاسته از ذات و ماهیت انقلاب مردم ایران است که با حفظ شخصیت و آرمان گرایی‌های خود بر سر منافع ملی و بعضاً مشترک با قدرت‌ها، به روش عقلانی و فعال نه واداده و منفعل گفت‌وگو می‌کند.

انقلاب اسلامی منجر به ظهور یک اراده دسته جمعی شد، اراده‌ای که محصول مستقیم شرایط اقتصادی- اجتماعی پیشین نبود هر چه بود پس از انقلاب در درون جان‌های ما ایرانیان خلاقیت، شجاعت و جسارتِ بالاتر رفتن از امور موجود پدید آمد. این خلاقیت جدید منجر به محدودسازی اراده جدید ایرانیان توسط سردمداران پیشین نیز شد.

خانم‌ هانا آرنت در اثر کلاسیک خود به نام «درباره انقلاب» می‌گوید: «پدیده انقلاب ایده تأسیس یا ولادت جهانی جدید از روش‌ها، معیارها، ارزش‌ها و نگرش‌ها را در فضاهای گسترده‌ای می‌پراکند. انقلاب، انقلاب نیست مگر آنکه ایده آزادی از جهان کهن در اذهان بشر بگستراند و الهام‌گر تأسیس نهادها و رفتارهای جدید باشد». 

بنابراین یکی از مبانی اساسی امام(ره) در این عرصه را می‌توان تمایل به نهادینه کردن آزادی، در قالب تأسیس سازمان جدیدی برای دولت و نهادهای سیاسی جدید دانست. مبانی سیاست‌های دیپلماتیک و اتخاذ راهبرد در این عرصه، همان مبانی و فلسفه شکل‌دهنده یک دولت در بدو تأسیس است. بنابراین مؤلفه‌هایی از قبیل تأثیر میراث امام، نتایج دفاع مقدس هشت ساله، جایگاه روحانیت و ولی فقیه در شکل دادن به جلوه‌های بیرونی دولت، ایده عدالت‌طلبی در عرصه بین‌الملل، نفی مشروعیت اخلاقی رژیم اسرائیل و... از زیربناهای معرفتی سیاست کلان خارجی مبتنی بر این گفتمان است.

گفتمان مقاومت امام چه میزان ناشی از ایدئولوژی دینی و یا عینیت‌گرایی و واقع‌بینی امام بود؟ اساس این تقسیم‌بندی را قبول دارید؟

نمی‌توان این گونه تقسیم‌بندی کرد. این دو متغیر در فکر دیگر متفکران و رهبران هم بوده است. اما در گفتمان امام آنچه مهم است تکلیف است. یک احساس دینی قیام به امام دست داد و به دنبال آن برای مبارزه احساس تکلیف کرد. آن دو متغیر، متغیرهای زمینه‌ای و به اصطلاح متغیرهای وابسته هستند. این دو متغیر که می‌فرمایید لازم است اما احساس تکلیف متغیر کافی بود.

آینده سیاست خارجه ایران مبتنی بر گفتمان مقاومت در عرصه بین‌الملل چگونه رقم می‌خورد؟

ما به درون جهان جدیدی از آزادی درون و محدودیت‌های بیرون پرتاب شده‌ایم. تصمیم‌گیری‌های افراد یا تأثیر ایدئولوژی‌های خاص یا اشتباه‌های برخی و عوامل دیگری از این دست در سیاست خارجی، موجب ظهور شرایط جدید نمی‌شوند. آن‌ها خود محصول شرایط جدیدند. وظیفه بزرگ ما آن است که خودمان را، خود خلاقه جدیدمان را شناسایی کرده و محدودیت‌ها را نه به افراد، ساختارها، چیزها یا روندها، بلکه به خلاقگی و آزادی جدیدمان نسبت دهیم و شجاعانه با هزینه‌های آزادی مواجه شویم و این مواجهه را شرط آزادی بیشتر بدانیم.

در مقام نظر، شرایط جدید سیاست خارجی جمهوری اسلامی، حاصل عمل مردم ایران (آحاد و افراد یک دوران خاص) نیست، بلکه حاصل عمل ملت ایران (نسل‌های گذشتگان، زندگان و آیندگان) است. محدودیت‌ها، ‌تهدیدها، خصومت‌ها، تضییع‌ها در کنار فرصت‌ها، زایندگی‌ها، خلاقیت‌ها و ابتکارات، تماماً شرایط و اقتضائات جدیدی است که تاریخ و فرهنگ ایران به طور لایشعر (غیر طراحی شده) و نامنتظر (آتشفشان‌گونه) بر ایران جدید بار کرد. اینک پس از گذشت سالیان طولانی می‌توان نتیجه گرفت که دست اندرکاران سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با همه تفاوت‌هایشان، بیشتر، سربازان آن هستند. چیزی که با شجاعت آغاز شود، با ترس ادامه نمی‌یابد. شجاعت و جسارت اهدایی انقلاب اسلامی به نفوس ما، در واقع محصول خرد فشرده نسل‌های ایرانی است. هر کس که در ایران جدید، وجود این حس را انکار کند، در واقع علیه تمایل و پذیرش‌های درونی خود استدلال کرده است.

بنابراین پروژه بزرگ آزادی در سیاست خارجی ایران همچنان باید پی گرفته شود. زیرا انقلاب ایران و شرایط برخاسته از آن، در مجموع برخاسته از خرد فشرده نسل‌های ایرانی و بنابراین، معقول است بنابراین ناگزیر باید ادامه پیدا کند.

تحقق خارجی راهبرد مقاومت را می‌توان در شخصیت شهید حاج‌قاسم سلیمانی دید. تحلیل شما از گفتمان مقاومت با محوریت شهادت ایشان و شور شعور مردم ایران و حامیان محور مقاومت در مواجهه با شهادت او چیست؟

ایده بسیجی شهید نزد ملت ایران همچون زمینی است مستعد و بارور که منتظر بذر است و شهید سلیمانی بذری بود که روی این ایده و خاطره پاشیده شد. با ایران به خاطر خودش دشمنی می‌شود. به عبارت دیگر، ایران نه به خاطر سیاست‌های این یا آن دولتش، ویژگی ژئوپلتیکش یا مذهبش، بلکه به خاطر خودش، به خاطر ایران ‌بودنش دشمنی می‌شود. هر تمدنی که ماده‌گرا باشد و روح سلطه‌گر داشته باشد، نطفه دشمنی با ایران را در خود حمل می‌کند و دولتش بر لبه خصومت با ایران قرار می‌گیرد؛ فقط دستاویزها یا بهانه‌های معقولی لازم است؛ مثل منافع ملی، دخالت در امور داخلی کشورها، توسعه نفوذ و غیره. چنانچه محور مقاومت و گفتمان ایستادگی را در مقابل نظام سلطه بدانیم می‌توان این گفتمان را چنین تحلیل کرد: صهیونیزم همه جهان خارج از حزب‌اللهی یا همه «دگر» اوست: منطقه، آمریکا، جهان، غرب و... هیچ یک در مواجهه با حزب‌اللهی قرار ندارند. پس حزب‌اللهی درگیر نبردی جهانی با صهیونیزم جهانی است؛ نبردی وجودی نه حدودی و در همه عرصه‌ها. حزب‌اللهی با یک اراده بزرگ و دوران‌ساز آغاز می‌کند؛ پرسش از سلطه جهانی ناهشیار (هژمونیک) صهیونیزم. پرسش از صهیونیزم به حزب‌اللهی عقلانیت، حقانیت و دلیلِ بودن می‌بخشد. پرسش از صهیونیزم، از بزرگ‌ترین ستم بشری، به حقانیت ایجاد دولتی برای نابودی آن منجر می‌شود. حزب‌اللهی نشان داده که دانایی بزرگ به اراده بزرگ و در صورت پایمردی، به قدرت بزرگ منجر می‌شود. در این معنا فقط حزب‌اللهی است که وجود دارد: او جسارت گفتن سخن بزرگ را داشت و نه فقط این، بلکه آن را حفظ کرد، پیش برد، دفاع کرد، نمایش قدرت داد، سازمان‌دهی کرد، خون و عرق ریخت، شهید داد و کشته گرفت و مهم‌تر از همه خسته نشد. در برابر او، ما و ایرانیان دیگر فقط زندگی خود را می‌گذرانیم؛ گذران زندگی متفاوت از زندگی‌ کردن است. در اولی زندگی بر ما جاری می‌شود و در دومی ما بر زندگی جاری می‌شویم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.