تنها، کارِ حنجره و آواز و خواندن در «ردیف» و «گوشه» خاصی از موسیقی نیست؛ «صلوات خاصه» بیش از این‌ها، از دلش می‌جوشید. اصلاً صدا و صوت نبود، ارادت بود که از میان تارهای صوتی‌اش می‌تراوید تا زمین و زمان معطر شود و حال دلمان را خوب کند.

خاصه به سبک «حاج رضا»

قدس آنلاین: ماندگاری‌اش هم در حافظه فرهنگی این آب و خاک، مدیون صدای رسا و زیبایش نیست. مرحوم «حاج رضا انصاریان» یکی از بی‌شمار خوش‌صداهایی است که نفس و حنجره‌اش را وقف اهل بیت(ع) کرده بود. حتی سال‌ها خدمتگزاری‌اش در کنار فراشان حرم مطهر رضوی و سفرهای مختلف داخلی و خارجی برای مداحی را هم نمی‌توان دلیل ماندگاری نام و یاد «رضا انصاریان» دانست. در واقع اگر ماندگاری در کار است اول از همه به «صلوات خاصه» ‌ای برمی‌گردد که در لحظه لحظه فراز و فرودش، خلوص، عشق و ارادت موج می‌زند و تو را هر کجای شهر، هر کجای این کره خاکی که باشی، زائر امام رضا(ع) می‌کند... اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلی عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضا الْمُرْتَضَی ...

مداحی کودکانه

زاده سال ۱۳۳۳ در شهر «خوانسار» و البته از پنج سالگی به «قم» رفته بود. مداح شدنش برمی‌گشت به همان دوران کودکی وقتی داشت کف حوض آب خانه‌شان را می‌سابید و به خیال خودش در تنهایی شعری از کتاب درسی‌اش را زمزمه می‌کرد. مادربزرگ ناغافل رسید و مچ نوه و صدای خوبش را گرفت و اصرار که فردا باید بیایی خانه همسایه برای مراسم اربعین بخوانی! شعرش را هم خود مادربزرگ انتخاب کرد و روی کاغذ نوشت: «نسیمی گر تو را بر گل وزیده / مرا باد خزان بر گل رسیده... گل تو سر سوی افلاک برده / گل من سر به زیر خاک برده... گل تو آب شیرین سیر خورده / گل من آب از شمشیر خورده...»همان مداحی کودکانه مقدمه‌ای شد تا بعدها کار را ادامه دهد، پای درس مداحی «حاج ملاحسین مولوی» و استاد «ستایشگر» بنشیند و آخر کار بشود «حاج رضا انصاریان».

بیا با هم بریم روضه

میانه دهه ۵۰ سر و سری با مبارزان و فعالان سیاسی آن زمان پیدا کرد تا جایی که کار به دستگیری و زندان رفتن کشید. پس از آزادی و زمانی که هنوز تازه داماد به شمار می‌رفت، دست عروس زندگیش را گرفت و به مشهد مهاجرت کرد. خودش ماجرای آمدن به مشهد را این طور گفته بود:

  «در قضایای مبارزه مردم با رژیم ستمشاهی، برای من مشکلاتی پیش آمد که زندگی در قم برایم دشوار شد... تصمیم گرفتم مدتی از این شهر مهاجرت کنم. برای رفتن به مشهد، خدمت یکی از علما رسیدم و استخاره گرفتم؛ ایشان به من فرمودند: شما قصد مهاجرت دارید؟ عرض کردم: بله. فرمودند: این شهری که شما می‌خواهید بروید، بیشتر از ۱۰ روز از شما پذیرایی می‌کنند و خیلی در آنجا موفق خواهید بود؛ به شرط آنکه چند سالی صبر کنید؛ چون دو سه سالی، رنج زیادی را باید تحمل کنید... یک ماه از ازدواجم می‌گذشت که به مشهد مهاجرت کردم. چند سال اول، مشکلات فراوانی برایم پیش آمد؛ اما همیشه پناهگاه من حرم حضرت رضا(ع) بود».

گاهی پاره وقت، معلمی می‌کرد، گاه در فروشگاه فرش به کار مشغول بود و البته مداحی هم می‌کرد. به قول خودش اولین «شله مشهدی» را هم همان روزها در مشهد خورد! اوضاع مالی مناسبی نداشت، همسرش در بیمارستان بستری بود، دلش گرفته بود و داشت توی کوچه می‌رفت که یک نفر صدایش زد: «مِخِی بری روضه... بیا با هم بِرِم»! دست بر قضا مداح و روضه‌خوان مجلس غیبت داشت و «حاج رضا» داوطلب شد که بخواند. البته جوری که به قول صاحب مجلس کار دستشان ندهد... مجلس که تمام شد، اهالی محل پرسیدند: تو کجا بودی تا حالا؟ آن شب «حاج رضا» برای نخستین بار «شله مشدی» را تجربه کرد و مداح رسمی هیئتی شد.

مداح بود و نبود

سبک مداحی «حاج رضا انصاریان» خاص خودش بود. این سبک که می‌گوییم منظورمان سبک و دستگاه موسیقیایی و آوازی نیست. خود «مداحی» مراد است که حرفه «انصاریان» بود و نبود. مداحی، بیشتر از حرفه، برای او وسیله عرض ارادت بود. همه عشق به اهل بیت(ع) را در صدا و اشعارش می‌ریخت و هدیه مخاطبانش می‌کرد. در دستگاه «خلوص» می‌خواند، چه روزهایی که بدون دریافت پاکت مداحی می‌کرد و چه روزهایی که صاحب مجلس به اصرار پاکت به دستش می‌داد؛ چه سال‌هایی که میهمان عزاداران خارج از کشور بود و چه زمانی که برای مداحی به شهر و روستاهای دور افتاده کشورمان دعوت می‌شد؛ در همه این مجالس، حاج رضا و صدایش همان حاج رضای صلوات خاصه بود.

حرمت اشک

برای شعری که قرار بود بخواند و برای اشکی که قرار بود از مخاطب بگیرد، حرمت قائل بود. می‌دانست مداحی به صدا و آواز و گریاندن به هر قیمتی نیست. به جوانان علاقه‌مند مداحی گفته بود: «در اینکه سبک‌های زیبا را بخوانید حرفی نیست، ولی این که مثلاً یک ساعت بگویید: من مست مستم یا علی - علی پرستم یا علی... با این حرف‌ها، کجای نماز علی را، کجای اشک علی را به مردم یاد داده‌اید؟ اینکه یک ساعت فقط داد بزنید: حسین...حسین... این چه ثمره‌ای دارد؟ آیا فقط با گفتن کلمه حسین، راه او ادامه پیدا می‌کند»؟

صحن آزادی

سال‌های سال بدون اینکه بشناسیمش، خو کرده بودیم به حال کردن با «صلوات خاصه» ‌های «حاج رضا». خیلی از حال‌های خوبمان را مدیون «حاج رضا» یی بودیم که حتی خودش هم نمی‌دانست و درست به خاطر نداشت «صلوات خاصه» معروفش را کی و کجا خوانده بود و ضبط کرده بودند. همسرش در این باره گفته است: «هر وقت از خودش می‌پرسیدیم، می‌گفت: نمی‌دانم کی و کجا این زیارت خاصه را خواندم... حاج رضا وقتی شروع به خواندن می‌کرد این قدر حال خوبی داشت که دیگر جا و مکان برایش اهمیتی نداشت... اما به نظرم یکی از سحرهای ماه رمضان در صحن آزادی برای نخستین بار خوانده بود...».

تازه سال ۹۰ که به عنوان خادم فرهنگ رضوی معرفی شد خیلی از ما فهمیدیم صدایی که با عطر زیارت آمیخته بود و گاه و بیگاه سبب می‌شد دل‌هایمان پر بکشد سوی حرم و نائل شود به زیارت آقا، حاج رضا انصاریان است.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.