نوشتن از بزرگمردی که در جوانی رفت و دفاع از خاک و میهن و ناموس را به تحصیل و موقعیت اجتماعی ترجیح داد، کار ساده‌ای نیست. جنگاوری که حتی پس از افتخار جانبازی در سنگر کار و تحصیل کم نگذاشت.

شهادت، پاداش صبوری «حاج‌حیدر»

قدس آنلاین:دوستانش درباره او تعاریف بسیاری دارند. او که سه و نیم دهه، با بدنی نیمه‌جان تلاش کرد، جنگید و خدمت کرد، فقط به خاطر اینکه بر عهد با رفقای شهیدش ثابت‌قدم باشد.

او متولد دهم فروردین ۱۳۴۳ در مشهد است و دانشجوی مرکز تربیت معلم شهیدهاشمی‌نژاد، اما در هر فرصتی برای دفاع از وطن و ناموسش در جبهه‌ها پیشقدم بوده است.

•       ناگفته‌های بسیار

پس از شنیدن ناگفته‌های زندگی حاج‌حیدر در گفت‌وگو با خانواده‌اش، بیشتر از پیش درمی‌یابم، شهادت افتخاری است که نصیب هر فردی نمی‌شود.

شهید حاج‌حیدر کاووسی

برادر بزرگ حاج حیدر در گفت‌وگو با خبرنگار ما درباره برادرش می‌گوید: یک سال از او بزرگ‌ترم و همان قدر درباره برادرم می‌توانم بگویم که همه اقوام او را دوست داشتند. اوبسیار متین، آرام و صبور بود و اهل کارهای خیر.

علی کاووسی می‌افزاید: برادرم دانشجو و مجرد بود و به همراه دو پسرعمویم که یکی از آن‌ها به شهادت رسید به جبهه اعزام شد.

•       عملیات‌های دفاع مقدس و جانبازی

حیدر سال ۶۵ در عملیات حاج‌عمران که همراه شهید کاوه بود، ترکش به ستون فقراتش اصابت کرد و قطع نخاع شد و از طرفی چندین ترکش ریه‌هایش را درگیر کرد که امکان جراحی وجود نداشت و او جانباز ۷۰ درصد شد.

وی با اشاره به اینکه پیش از آن نیز در عملیات فاو در سال ۶۴ او شیمیایی شد اما این موضوع مانع اعزام مجدد او به جبهه نشد، بیان می‌دارد: برادرم ترم آخر تربیت معلم بود و در آموزش و پرورش نیز مشغول به کار بود ولی در هر فرصتی به جبهه می‌رفت.

وی خاطرنشان می‌سازد: برادرم چند سالی در آموزش و پرورش منطقه تبادکان مشغول به کار بود و پس از آن در دادگستری به قضاوت پرداخت. حتی پس از بازنشستگی، دفتر خدمات الکترونیک قضایی دادگستری را راه‌اندازی کرد و هیچ گاه از تلاش دست نکشید.

•       یک انتخاب آگاهانه

همسر شهید کاووسی نیز درباره زندگی مشترکش با حاج‌حیدر می‌گوید: همه ۲۹سال زندگی مشترک با او برای من ‌پر از خاطره و حس‌های زیباست. من خودم این ازدواج را انتخاب کردم و اگر به همان سال‌ها بازگردم به طور قطع باز هم او را انتخاب خواهم کرد.

خانم لادن کوچکی از ازدواجش این گونه روایت می‌کند: حاج‌حیدر برای تحصیل در رشته حقوق در دانشگاه به همراه خانواده‌شان به شیراز آمده و در همسایگی ما بودند. خانواده‌هایمان با هم‌ آشنا شدند و من بنا به اعتقادات خودم این ازدواج را انتخاب کردم.

او از حاصل زندگی مشترکشان که دو فرزند به نام‌های علیرضا و عاطفه است برایم می‌گوید و می‌افزاید: پسرم مهندس عمران و کارشناس ارشد حقوق و دخترم دانش‌آموخته رشته داروسازی است.

او تأکید می‌کند: کنار او هیچ گاه نشانه‌ای از ناامیدی ندیدم، همیشه و در همه حال روحیه عالی داشت. با همه دردهایی که طی همه سال‌ها با او بود، صدای ناله او را نشنیدم. مردی بسیار خوب، اهل کار و تلاش و خانواده و عاطفی و صبور بود.

او توضیح می‌دهد: همسرم همیشه بیمار بود و هر از گاهی برای تزریق آمپولش به آسایشگاه می‌رفت و این بار هم رفت و گفت شب آسایشگاه می‌ماند، قبلاً هم‌ این اتفاق بارها تکرار شده بود اما این بار روز بعد که با او تماس گرفتم، جواب نداد و پیام داد «سلام، نمی‌تونم صحبت کنم» برایش نوشتم، چی برات بیارم؟گفت: «هیچی. سرم دارم». همان شب با فرزندانم به آسایشگاه رفتیم و در محوطه آسایشگاه دیدمش. سرفه می‌کرد و هنوز تب داشت که فردا به آی.سی.یو منتقل شد.

این بانوی صبور اظهار می‌دارد: همسرم جانباز قطع نخاعی بود و کلیه‌هایش را از دست داده بود و دیالیز می‌شد اما هیچ گاه گلایه نکرد.

•       گام در مسیر زیباتر

پسر شهید جانباز کاووسی هم می‌گوید: با توجه به سال‌های طولانی بیماری پدرم و آثار تألمات جنگ، همیشه در راه بیمارستان، آسایشگاه و درمان بودیم و ریه‌هایی او که سال‌ها درگیر عوارض شیمیایی بود درگیر کرونا شد. می‌دانم پدرم با شهادتش امروز در مسیر زیباتری گام گذاشته است.

علیرضا کاووسی می‌افزاید: ما رفتن زیبای او را پذیرفتیم و امیدواریم در در پیشگاه خداوند مأجور باشد.

او می‌افزاید: می‌دانم شهدا زنده‌اند و فقط کالبد بی‌جان پدرم را به خاک سپردیم و روح او همیشه در کنارمان خواهد بود.

وی تأکید می‌کند: کلمه شهید بسیار والاست و برازنده هر کسی نیست و امیدوارم من نیز به عنوان فرزند شهید لایق یدک کشیدن این واژه باشم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • حمید رضا کاوسی ۱۲:۱۰ - ۱۴۰۰/۱۰/۱۲
    0 0
    روحش شاد