دیپلماسی ایرانی: کارشناسان اروپایی، آینده نظام بین‌الملل را در کوتاه‌مدت، رقابت بین آمریکا و چین درنظر می‌گیرند. از دید آن‌ها، آمریکای ترامپ به اندازه چین، شیوه سرمایه‌داری‌اش، ماهیت سیستم سیاسی‌اش و بلندپروازی‌های راهبردی‌اش، طیفی از موضوعاتی هستند که بسیاری از منافع و ارزش‌های اروپا را نادیده می‌گیرند. ا

عابد اکبری، کارشناس مسائل اروپا

دیپلماسی ایرانی: کارشناسان اروپایی، آینده نظام بین‌الملل را در کوتاه‌مدت، رقابت بین آمریکا و چین درنظر می‌گیرند. از دید آن‌ها، آمریکای ترامپ به اندازه چین، شیوه سرمایه‌داری‌اش، ماهیت سیستم سیاسی‌اش و بلندپروازی‌های راهبردی‌اش، طیفی از موضوعاتی هستند که بسیاری از منافع و ارزش‌های اروپا را نادیده می‌گیرند. اقداماتی مانند خروج از توافق آب‌وهوایی پاریس، شیوه‌ای که آمریکا درصدد اصلاح سازمان تجارت جهانی است، نادیده گرفتن سازمان ملل متحد، رویکردی که درقبال توافق هسته‌ای با ایران و پیمان نظارت بر تسلیحات هسته‌ای داشته است، انتقاد او از ناتو و اتحادیه اروپا برخی از نمونه‌ها هستند.

از دید اعضای اتحادیه اروپا ضروری است روابط فراآتلانتیکی از نو راه‌اندازی شود. از سال‌های دهه ۱۹۵۰، روابط فراآتلانتیکی مبتنی‌ بر سه‌گانه ارزش‌های مشترک، جامعه امنیتی و روابط اقتصادی نزدیک بوده است. حمایت مالی آمریکا از آنچه نظم لیبرال نامیده می‌شد و به نهادهای بین‌المللی تسری می‌یافت، مهم‌ترین جنبه تحقق این همگرایی‌ و این سه‌گانه بود. اگرچه همیشه انتقادهایی بر پیوندهای فراآتلانتیکی وارد بوده است، اما تحولات اخیر موجب تردید درمورد ماهیت و ادامه این روابط بوده‌اند. ترامپ نخستین رئیس‌جمهوری است که عنوان کرده مایل است شکست اروپا را با چشم خود ببیند. شعار اول آمریکای او در اروپا به‌عنوان پایان دادن به چندجانبه‌گرایی و تعهدات بین‌المللی آمریکا درنظر گرفته شده است. آمریکا مواد لازم برای ایجاد جنگی سرد با چین را آماده کرده است. دو حزب آمریکایی سیاست جدید مشترکی را درقبال چین درپیش گرفته‌اند. آمریکا هراسی از بروز هر گونه درگیری در فضای این جنگ سرد با چین ندارد، ولی برای اروپا ممکن است این درگیری هزینه‌های بسیاری داشته باشد. اروپا ناگزیر است در فضای جدید خود به‌تنهایی این هزینه‌ها را متحمل شود.

چین در نگاه اروپا

چین از دید اکثریت کشورهای اروپایی، به‌عنوان شریکی کلیدی درمقابله با چالش‌های حکمرانی جهانی، به‌ویژه در حوزه‌هایی مانند تغییرات آب‌وهوایی، اصلاح سازمان تجارت جهانی و توافق هسته‌ای ایران محسوب می‌شود؛ اگرچه بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی، همان شکایت‌های آمریکایی، به‌ویژه سوءظن و بی‌اعتمادی خود درقبال ابتکارعمل «یک‌جاده، یک کمربند» چین را بروز می‌دهند. مسائلی که در این ‌مورد مطرح می‌شود عبارت‌اند از: نبود دسترسی به بازار و رقابت عادلانه، نگرانی درمورد سرقت مالکیت معنوی، جاسوسی سایبری، دسترسی به فناوری‌ها و زیرساخت‌های راهبردی اروپایی، مشکلات حوزه حقوق بشر و تمرکز قدرت در دست شی‌ جین پینگ. اگرچه روابط با آمریکا راهبردی‌تر و جامع‌تر است، اما بیشتر کشورهای اتحادیه اروپا به چین به‌عنوان فرصت‌های کسب‌وکار و انجام اموری اقتصادی برای رهایی از مشکلات اقتصادی که با آن مواجه هستند نگاه می‌کنند. تمامی کشورهای اروپایی مخالف رقابت ژئوپلتیکی آمریکا و چین هستند.

اروپا جایگاه آینده خود را در میانه رقابت آمریکا و چین می‌بیند. در طرفی، یکی از قدیمی‌ترین شرکای راهبردی، یعنی آمریکا قرار دارد و در سمت ‌دیگر، چین به‌ عنوان یکی از بزرگ‌ترین بازارهای جهانی و ابرقدرت اقتصادی احتمالی آینده است. یکجانبه‌گرایی آمریکا و نیز اشتیاق هرچه‌ بیشتر چین برای ایفای نقش در عرصه بین‌الملل، دلایلی برای تغییر رویکرد کشورهای اروپایی هستند و چشم‌انداز راهبردی اروپا را تغییر داده‌اند. نظم آینده جهان از دید اتحادیه اروپا (و بریتانیا) نظمی دوقطبی است و جنگی سرد بین آمریکا و چین خواهد بود. اینکه آینده آن چه خواهد شد و آیا یکی از این دو موفق می‌شود به ابرقدرت بلامنازع تبدیل شود یا خیر روشن نیست، چون هنوز زمانی طولانی باید صرف منازعات و قد علم کردن هر دو طرف مقابل یکدیگر شود. جایگاه فردای آمریکا و چین در نظم آتی چندان تغییری با وضعیت فعلی نخواهد کرد.

آینده نظام بین‌الملل و اروپا

اروپا تمام تلاش خود را می‌کند قواعد این نظم جدید دوقطبی به‌ضرر کشورهای این قاره نوشته نشود و در نخستین اقدام، وسط دو قدرت قرار نگیرد. مشابه با جنگ سرد بین شوروی و آمریکا، اروپا زمین بازی دو ابرقدرت آینده خواهد بود. نگرانی اروپا این است که تشتت درونی، به‌ویژه تضادهای موجود بین نیروهای مخالف با بروکسل و وزنه فرانسه و آلمان با نیروهای موافق با آن، توانایی تصمیم‌گیری راهبردی و قدرت اثرگذاری سیاسی اروپا را آن اندازه پایین آورد که بار دیگر اروپایی‌ها به کشورهای ضعیفی که در دوران جنگ سرد بین آمریکا و شوروی بودند تبدیل شوند. با توجه ‌به وضعیتی که اروپا در آن قرار دارد، احتمال اینکه این کشورهای متشتت به اهمیت اتحاد برای فائق آمدن بر وضعیت دوقطبی برسند بسیار است، اگرچه اکنون فقط سرابی از این آینده دیده می‌شود. همزمان، اروپایی‌های محور بروکسلی، هر کاری می‌کنند تا استقلال راهبردی سیاسی اروپا را حفظ کنند و اروپا وزنه‌ای برای سخن گفتن در نظم آتی داشته باشد. اروپایی‌های غیربروکسلی نیز دلایل بسیاری برای دست یافتن به استقلال راهبردی اروپا دارند که یکی از این دلایل می‌تواند اقتصادی باشد. این نقطه آغازین اشتراک اروپایی‌هاست که باید دید حال که متولد شده آیا توان بقا دارد یا خیر.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.