۷ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۹:۵۹
کد خبر: 713621

امام باقر(ع) چشمه زلال معرفت و علم

حجت‌الاسلام سید محمد باقر هاشمی شاهرودی/ رئیس بنیاد فقه و معارف اهل بیت(ع)

هفتم ذی‌الحجه، سالروز شهادت حضرت امام محمد باقر(ع) است. پدر بزرگوار ایشان، حضرت زین العابدین(ع) و مادرشان حضرت فاطمه بنت الحسن(ع) است. یعنی والده ایشان دختر امام مجتبی (ع) بوده است. به همین سبب از امام باقر(ع) به بعد، امامان معصوم(ع) همگی از طرف پدر به امام حسین(ع) و از طرف مادر به امام حسن مجتبی(ع) می‌رسند. در زیارت‌نامه حضرت معصومه(س) نیز می‌خوانیم: «السلام علیک یا بنت الحسن و الحسین»؛ چون حضرت معصومه(س) نیز هم‌زمان حسینی و حسنی است. مادر امام باقر(ع) شخصیت بسیار والامقامی بوده است. برای او از القاب سیده، زکیه، فاضله و صدیقه استفاده می‌کرده‌اند. امام صادق (ع) درباره او فرمود: مثل ایشان در دودمان امام مجتبی(ع) دیده نشد.

درباره نام‌گذاری حضرت باقر(ع) روایت داریم که رسول الله(ص) نام او را برای اولین بار انتخاب کرد و افراد را به ولادت او مژده داد. کنیه او اباجعفر است. البته ائمه(ع) همگی بیش از یک کنیه دارند، ولی امام باقر(ع) تنها یک کنیه دارد. کنیه امام جواد(ع) نیز أباجعفر است که به عنوان أبا جعفر ثانی شناخته می‌شود.

امام باقر(ع) القاب متعددی دارد، از جمله امین، شاکر، شاهد، هادی و شبیه. لقب «شبیه» به خاطر شباهت او به رسول الله(ص) است. اما معروف‌ترین لقب حضرت، همان باقر یا باقرالعلوم است که ریشه در سخن پیامبر(ص) دارد. سخنی که توسط جابر بن عبد الله انصاری نقل شده است. آخرین صحابی پیامبر (ص) که حضرت را به چشم خودش دیده بود و عمر طولانی و بابرکتی داشت، جابر بود. پس از فوت جابر،‌ دیگر نوبت به تابعین رسید و کسی از اصحاب در قید حیات نبود. امام صادق (ع) درباره جابر فرمود:‌ او در جهت ما اهل بیت (ع) از همه بریده بود. چنانکه در دعا می‌خوانیم: «إلهی هب لی کمال الإنقطاع إلیک»، یعنی از همه ببریم و به سمت خدا برویم. این توصیف، نشان‌دهنده مقام بسیار والای جابر است.

در روایتی که خواندیم آمده است که جابر عمامه سیاهی بر سر می‌بست و در مسجد رسول الله (ص) راه می‌رفت. در آن زمان عمامه سیاه و عمامه سفید مثل امروز، نشانه سیادت و عدم سیادت نبود. خود پیامبر (ص) گاهی عمامه سفید و گاهی عمامه سیاه بر سر می‌گذاشت. عمامه سفید معمولاً برای اعیاد و چنین مناسبت‌هایی بود و عمامه سیاه برای کارهای مهم حکومتی، سیاسی و ولایتی. به عنوان مثال، در واقعه غدیر که حضرت می‌خواست علی بن أبی طالب (ع) را به جانشینی خود انتخاب کند، عمامه‌ سیاه بر سر داشت. جابر نیز عمامه سیاه به سرش می‌بست و در مسجد رسول خدا (ص) صدا می‌زد: «ای باقر العلوم! ای باقر العلوم!» مردمی که این رفتار جابر را می‌دیدند، او را متهم به پیری و هذیان‌گویی می‌کردند. ولی جابر می‌گفت: به خدا سوگند هذیان نمی‌گویم. من از پیامبر(ص) شنیدم که فرمود: «جابر تو شخصیتی را  درک می‌کنی که از من است، هم‌اسم و هم‌شکل و شمایل من است. او علم را می‌شکافد، چه شکافتنی»

در ادامه حدیث آمده است: جابر از کوچه‌های مدینه عبور می‌کرد تا اینکه به مکتب‌خانه‌ بچه‌ها رسید. در میان بچه‌ها چشمش به آقازاده‌ای افتاد و به او گفت: بیا جلو ببینم. آمد. سپس گفت: برو جلو. رفت. وقتی جابر شمایل این کودک را دید، گفت: قسم به آن خدایی که جان جابر در دست اوست! شمایل این بچه شمایل رسول الله(ص) است. سپس اسم آن کودک را پرسید. کودک پاسخ داد: «من محمد پسر علی بن حسین هستم». جابر وقتی فهمید این کودک همان امام باقر(ع) است، سر او را بوسه‌باران کرد و گفت: پدر و مادرم فدایت! جد تو رسول خدا(ص) به تو سلام رساند.

یکی دیگر از ویژگی‌های امام باقر(ع) این بود که عنایت ویژه‌ای داشت به کسانی که دنبال علوم اهل بیت(ع) می‌رفتند. امام باقر(ع) می‌فرمود پدرش امام سجاد(ع) هم این‌گونه بوده است. روایتی از حضرت هست که می‌فرماید: هر وقت پدرم امام سجاد(ع) می‌دید کسی دنبال علوم اهل بیت(ع) رفته، می‌فرمود: درود بر تو که وصایت پیامبر را داری. امام باقر(ع) همچنین می‌فرماید: وقتی پدرم زین العابدین(ع) جوانانی را می‌دید که به دنبال علم رفته‌اند، آن‌ها را به خود نزدیک می‌کرد و به آن‌ها می‌گفت: شما گنجینه‌های علم هستید که به دنبال علم اهل بیت (ع) رفته‌اید. اگر شما را امروز تحویل نمی‌گیرند و در نظر بعضی کوچک و حقیر به نظر می‌رسید، در عوض نزد قوم دیگری بزرگ‌ و مورد احترام هستید. یعنی نزد رسول‌الله(ص) و اهل بیت(ع) او عزیز هستید.

در باب عبادت و تقوای امام باقر(ع) نیز مسائل فراوانی وجود دارد. حالا که ایام حج است، نمونه‌ای مرتبط با این ایام را نقل می‌کنم. حضرت غلامی داشت به نام افلح. او نقل می‌کند: با امام باقر(ع) به حج رفتم. وقتی حضرت وارد مسجدالحرام شد، شروع کرد بلند بلند گریه کردن. به او گفتم: مردم دارند شما را نگاه می‌کنند. ای کاش صدایتان را کم می‌کردید. حضرت فرمود: وای بر تو ای افلح! من صدایم را به گریه بلند کردم، بلکه خداوند نظر رحمتی به من بیندازد و فردای قیامت پیش خدا سربلند باشم. افلح می‌گوید: امام طواف کرد و سپس به پشت مقام آمد، نماز خواند و سر به سجده گذاشت. هنگامی که سر از سجده برداشت و رفت، به جایگاه او رفتم و دیدم آن‌قدر در سجده گریه کرده که تمام سجده‌گاهش خیس شده است.

امام باقر(ع) وقتی به حج می‌رفت، حجاج دور او جمع می‌شدند و از او استفتاء می‌کردند. پاسخ‌های حضرت به گونه‌ای بود که مردم از وسعت علم او تعجب می‌کردند. در روایتی هست که یکی از اصحاب در آنجا فریاد زد و گفت: این شخص، شکافنده علوم انبیاء و روشن‌کننده راه‌ها است. این کسی است که از همه اصحاب سفینه، بلندمرتبه‌تر است. این فرزند فاطمه زهرا(س) است. این بقیه الله در زمین و ناموس دهر است. این فرزند محمد و خدیجه و علی و فاطمه است. این شخص، منار بلند دین است. چقدر عالی، زیبا و محکم درباره امام باقر(ع) صحبت کرده است. در باب عبادات و مناجات‌های حضرت باقر(ع) روایات بسیاری هست و می‌شود صحبت‌های مفصلی در این باره کرد. ولی روایت ویژه‌ای هست که پایان‌بخش سخن امروز ما باشد.

امام باقر (ع) فرمود: ای مردم؛ من در چهارسالگی‌ام با جدم سید الشهدا (ع) در کربلا بودم. همه مصیبت‌هایی که شما شنیده‌اید، من با چشم خود دیده‌ام. شاهد همه تشنگی‌ها، قتل‌ها، غارت‌ها، آتش زدن‌ها و اسارت‌ها بوده‌ام. مقتل‌های بسیاری از اصحاب امام باقر (ع) به جا مانده است که همگی به نقل از خود حضرت است. امام باقر(ع) این روضه‌ها را گزارش کرده‌ است تا امروز در اختیار ما باشد. 

در روایت دیگری امام باقر(ع) از رسول الله(ص) نقل کرده است که فرمود: فردای قیامت وقتی همه محشور می‌شوند، دخترم فاطمه(س) در حالی که پیراهنی رنگین در دست دارد، به صحرای محشر می‌آید. پیراهنی است که از خون حسین(ع) رنگین شده است. سپس دست به عرش الهی می‌برد و می‌گوید: ای خدا! بین من و قاتلان فرزندم حکم کن. پیغمبر (ص) فرمود: به خدا سوگند خداوند بین دخترم و قاتلان فرزندش حسین حکم می‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.