«پسرکشی» یک درام خانوادگی اجتماعی و در عین حال معمایی به نویسندگی و کارگردانی محمدهادی کریمی است که نویسنده آثار اجتماعی سینمای ایران همچون «دختران انتظار»، «مارال»، «شمعی در باد»، «رستگاری در هشت و بیست دقیقه»، «سیب سرخ حوا» و خالق آثاری چون «برف روی شیروانی داغ » و«کمدی انسانی» است.

مخاطب ایرانی، قصه ایرانی می‌خواهد

قدس آنلاین: کریمی در ششمین تجربه کارگردانی و بیست و سومین فیلم‌نامه خود، این اثر متفاوت که درامی پرتعلیق و کشش است، داستانی پر از راز و رمز در دو دهه 40 و 70 را از تمام اوج و فرودهای زندگی خانواده‌ای حکایت می‌کند که به خاطر یک باور غلط در دام‌های متعددی می‌افتند. «پسرکشی» زندگی یک خانواده قدیمی را روایت می‌کند که چهار فرزند دختر در این خانواده است، اما مرد خانواده برای پسردار شدن ازدواج مجدد می‌کند و در ادامه ماجراهای دیگری رقم می‌خورد.

این فیلم سال گذشته ساخته شده و برای نخستین بار در جشنواره فیلم فجر اکران شد. در این فیلم ژاله صامتی، آرمان درویش، بهاره کیان‌افشار، نسیم ادبی، فرخ نعمتی، گلوریا هاردی، صحرا اسدالهی، زینب قادری، لیلا اوتادی و لیلا زارع با معرفی شهناز نصرتی و سهیل قاصدی، نقش‌آفرینی کرده‌اند. به بهانه اکران آنلاین «پسرکشی» با محمدهادی کریمی، کارگردان این فیلم گفت‌وگو کردیم که می‌خوانید.

با وجود اکران آنلاین فیلم «پسر کشی» استقبال نسبتاً خوبی از آن شد، گمان می‌کنید اگر این فیلم در شرایط دیگری روی پرده سینماها اکران می‌شد، میزان فروش و مخاطب آن تغییر می‌کرد؟

همان‌طور که اشاره کردید استقبال از این فیلم چشمگیر بود و بازتاب‌های خوبی داشته‌ایم. رضایت کاربران از فیلم در سامانه فیلیمو بالای 70درصد بوده، اما خب فیلمی که برای پرده بزرگ ساخته شده نمی‌تواند همه ظرفیت‌های صوتی و تصویری‌اش را در نمایش آنلاین به نمایش بگذارد، ضمن اینکه اکران آنلاین هنوز در ابتدای راه است و مشکلاتی دارد.

چه مشکلاتی؟ می‌توانید به موانع پیش‌روی اکران آنلاین اشاره کنید؟

قاچاق فیلم معضل اصلی است که به سرعت اتفاق می‌افتد، نمایش‌های متعدد ماهواره‌ای به کرات  و دردناک‌تر از همه نادیده گرفته شدن این نوع اکران توسط تلویزیون در زمینه تبلیغات و آگهی‌های بازرگانی، چشمگیر نبودن تعداد کاربران سامانه‌ها با توجه به جمعیت فیلم بین به‌خصوص جوانان، مشکل پهنای باند و سرعت اینترنت پایین و ... ، اما با این همه باید از این نوع اکران حمایت کرد و آن را به عنوان یک جایگزین اکران سینمایی به رسمیت شناخت و اشکالاتش را برطرف کرد. برای این منظور به‌خصوص در زمینه مبارزه با قاچاق باید عزم جدی و ملی وجود داشته باشد و در قدم اول تلویزیون نباید خود را رقیب پلتفرم‌ها بداند.

علت استقبال خوب از «پسرکشی» از سوی مخاطبان را چه می‌دانید؟ منهای اینکه مخاطب شاهد یک قصه پرتعلیق و جذاب و بازی‌های خوب بازیگران آن بود؟

شاید به دلیل اینکه بیننده یک قصه ایرانی می‌بیند، قصه‌ای که آشناست، آدم‌هایش را باور می‌کند، جهان فیلم در عین وفاداری به سازوکار درام و فیلمیک بودن، جعل نشده است. آدم‌ها، محیط، فضا، حوادث و هر آنچه در بستر این داستان روایت می‌شود وام گرفته از جای دیگری که نامتجانس با مختصات زیستی و فرهنگی ایرانی باشد، وجود ندارد. شاید هم چون چند نسل از افراد یک خانواده با دیدن فیلم می‌توانند چنین فرض کنند که فیلمی درباره آدم‌های هم‌نسل خود را دیده‌اند. شاید هم پیام فیلم که در زیر لایه روایت بازگو می‌شود بی‌تأثیر نباشد البته همچنان عقیده دارم چنانکه اشاره شد مخاطب ایرانی به دنبال قصه و ‌قصه‌گویی است و داستان معمایی و پر تعلیق فیلم شاید نقش اصلی را داشته باشد.

یکی از دلایل موفقیت فیلم عنصر غافلگیری در پایان فیلم بود که با گره‌گشایی رازهای فیلم در پایان، به شکل پررنگی دیده می‌شود. از ابتدا هم اصل غافلگیری در فیلم برایتان تا این حد حائز اهمیت بود؟

بله، طراحی داستان به گونه‌ای صورت گرفت که بیننده اصلاً نتواند یا کمتر بتواند معمای فیلم را حل کند و رازها و رمزها را بگشاید و از طرف دیگر این نتوانستن موجب نشود حالا که او نمی‌تواند از کشف داستان لذت ببرد، از حدس زدن خسته شود و ذهن خود را در جهت پیشبرد داستان فیلم به اشتراک نگذارد و از نیمه راه مخاطب فعال دیگر نباشد و به انفعال بیفتد. مهم‌ترین و سخت‌ترین کار برای من همین بود که نگذارم این اتفاق بیفتد و خوشبختانه بیننده با وجود حدس‌های نادرستی که می‌زند اما فعالانه تا پایان به دنبال رازگشایی از معمای درام است و همین غافلگیر شدن را برایش لذتبخش می‌کند.

این دومین اثری از شماست که هیچ‌کدام از شخصیت‌ها اسم نداشتند. قبلاً در «کمدی انسانی» و حالا در «پسرکشی»؟

یک فیلم دیگر هم هست که فیلم‌نامه‌اش را نوشته‌ام به نام «ساکن طبقه وسط»، در آنجا هم کاراکترها اسم ندارند.

تعمدی دارید ؟

احساس نیاز نمی‌کنم. به نظرم این شخصیت‌ها آن‌قدر زنده هستند و با ظرایف دیگری معرفی می‌شوند که نیازی نیست از طریق اسم به آن‌ها هویت دهم.

شاید هم می‌خواهید به نماد تبدیل شوند؟

نه اتفاقاً اگر اسم برای آن‌ها بگذارم بیشتر ممکن است تلقی نماد برای آن‌ها بشود به‌خصوص در آثاری مثل «ساکن طبقه وسط» یا «کمدی انسانی». برای پرهیز از وجوه نمادگرایانه اسامی هم که شده از نام‌گذاری کاراکترها پرهیز کردم.

نمی‌ترسیدید نام نداشتن شخصیت‌ها موجب سردرگمی مخاطب شود؟

نه، چون قصه طوری طراحی شده و ‌بسط یافته بود که می‌دانستم این اتفاق نمی‌افتد.

بازی بازیگران فیلم هم از موارد مثبتی است که در نقدها به آن اشاره می‌شود حتی آن‌هایی که برای بار اول جلو دوربین قرار می‌گیرند. چطور به این ترکیب از بازیگران رسیدید؟

برای من هارمونی بازی بازیگران مهم است نه اینکه جنس بازی همه‌شان جلو دوربین یکی باشد نه، مثل همنوایی ارکستراسیون که هر سازی رده خود را دارد، زهی، بادی یا کوبه‌ای اما در مجموع ‌که با هم شنیده می‌شوند یک ملودی را سمفونیک به گوش شما می‌رسانند. در مورد بازی هم قضیه به همین نحو است. یکی بازی اولش است، یکی پیشکسوت است، یکی به خاطر نقش باید برون‌گرایانه ظاهر شود و دیگری در میمیک خست بورزد، اما در پایان هارمونی باید حفظ شود.

نکته‌ای که در فیلم به چشم می‌آید جنس بازی خانم صامتی است که تا پیش از این، بازی‌های برون‌گرایانه را از ایشان شاهد بوده‌ایم و در «پسر کشی» نوع و جنس بازی درون‌گرایانه‌ای را ارائه می‌دهند که چشمگیر است، دلیل درون‌گرایانه ارائه شدن این نقش و بازی چیست؟

راز و رمز داستان را هم بسط و هم تعمیق می‌دهد و هم نمونه‌های آشنا را سریعاً به ذهن متبادر نمی‌سازد و بیننده را وادار می‌سازد که به جای او، واکنش‌هایی چون بغض، گریه و ترس شدید را که او مشخص است درون خود ریخته، ناخودآگاه از خود بروز دهد و همین در نهایت کمک می‌کند با وجود خاکستری شدن نقش پس از رمزگشایی همچنان او را دوست داشته باشد.

عده‌ای بر این این باورند که در جشنواره فجر درباره برخی فیلم‌ها ناداوری شده است و فیلم شما هم شامل آن‌ها می‌شد، به نظر شما علتش چه بود؟

خب یک فیلم مستقل که وامدار هیچ گروه، دسته، حزب، هلدینگ ، بانک، ابر سرمایه‌دار و... نیست، جایی در این ناداوری‌ها ندارد، حتی اگر واجد ارزش‌هایی باشد که به آن اشاره شد، چون اصلاً قرار نیست آن جریان اصلی سینمای ایران با فیلم‌هایی چون «پسرکشی» به همان مسیر موفق قبلی خود بازگردد. سرمایه‌سالاران جولان ابتذال را می‌خواهند و برای ژست‌های دروغین، سینمای سینماتکی و سینه کلوبی جعلی که از رهگذر جشنواره خارجی شاید یورویی یا دلاری نصیب کند، اما من خوشحالم اکنون مخاطبان جدی و فهیم سینما از خود می‌پرسند چرا این فیلم جایزه نگرفته است، در حالی که برای بسیاری از فیلم‌ها برعکس این جمله پرسیده می‌شود، به هر حال وقتی مستقل باشی هزینه‌اش را هم باید بپردازی.

شما هر چند سال یک بار یک فیلم می‌سازید. دلیل این فاصله زمانی برای فیلم‌سازی‌تان چیست؟

همین که چند سال یک بار هم در شرایط فعلی بتوانم فیلم خودم را بسازم که همیشه چنین کرده‌ام، جای خوشحالی دارد، اما امیدوارم به زودی کار جدیدی را جلو دوربین ببرم، البته اگر ترکتازی ابتذال و ساده‌پسندی کمی فروکش کند.

نوشتن برای دیگران چطور؟ شما در دهه‌های قبل در زمینه نگارش فیلم‌های اجتماعی با سوژه‌های نو و ملتهب پیشگام و پر کار بودید، اما از نیمه دوم دهه 80 به مرور کم‌کار شده‌اید، دلیلش چیست؟

سینمایی که دلمشغولی من بود یعنی سینمایی با مضامین آسیب‌های اجتماعی و با رویکردی مصلحانه و نگاهی روان‌شناختی به محاق رفته و علت این کم‌کاری چیزی جز این نیست. درباره نوشتن برای دیگران هم باید برگردیم به آن سینمایی که جریان اصلی داشت و نفع و سود فیلم‌ها در اکران بود نه تولید و ‌آدم‌های اصلی‌اش که همگی از عوامل سینمایی و تصمیم‌گیر تولیدات بودند نه آدم‌های حاشیه‌ای غیرسینمایی که به بدنه سینما رخنه کرده‌اند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.