۱ شهریور ۱۳۹۹ - ۱۲:۳۲
کد خبر: 717051

روز دوم محرم سال ۶۱ هجری قمری، کاروان امام حسین(ع) و یاران با وفایشان، وارد زمین کربلا شد.

بار بگشایید، اینجا کربلاست

بنابرقول بسیاری از مورخان و روایات، روز دوم محرم، سالروز ورود کاروان أباعبدالله الحسین(ع) به سرزمین کربلا است.

وقتی کاروان امام حسین(ع) به کربلا رسید، آن حضرت فرمودند: «اینجا فرود آیید. به خدا قسم، اینجا جایگاه کاروان ما و محل ریخته شدن خون ماست. به خدا قسم، همین جا، جای قبرهای ماست. به خدا سوگند، اینجا همان جایی است که اهل حرم ما به اسارت گرفته می‌شوند. جدم این خبر را به من داد.»

دینوری در این باره، نوشته است: زهیر به حسین(ع) گفت: نزدیک ما، کنار رود فرات، یک آبادی است که پر از خارهای مغیلان است، و موجب استتار و مانع نفوذ دشمن می‌شود و فرات آن را از سه سو احاطه کرده است. امام پرسید: نامش چیست؟ گفت: عقر، فرمود: پناه می‌بریم به خدا از عقر، حسین(ع) به حر گفت: بیا تا کمی جلوتر برویم، آنگاه فرود آییم. حر و سپاهیانش با امام، به راه ادامه دادند تا آنکه به کربلا رسیدند. در آنجا حر و یارانش در برابر امام ایستادند و آنها را از رفتن بازداشتند. حر گفت: همین جا فرود آیید، فرات که به شما نزدیک است. حسین(ع) پرسید: اسم اینجا چیست؟ گفتند: کربلا.

فرمود: محلی که با رنج و بلا همراه است. پدرم هنگام رفتن به صفین، از اینجا گذشت. من با او بودم، ایستاد و از نام این سرزمین پرسید. نامش را گفتند. فرمود: اینجا محل فرود آمدنشان، و مکان ریخته شدن خونشان است. پرسیدند: چه کسانی؟ فرمود: کاروانی از خاندان محمد(ص) اینجا فرود می‌آیند. آن گاه امام حسین(ع) دستور داد بارها را همان جا فرود آورند.

پس از فرود کاروان حسینی در کربلا، خیمهٔ امام حسین(ع) و فرزندانش برپا شد و اقوام و خویشان آن حضرت خیمه‌هایشان را اطراف خیمه ایشان برپا کردند.

بنابر روایتی از امام باقر (ع)، امام حسین(ع) [پس از ورود به کربلا] هنگام نصب خیمه‌ها، نیزار و بوته زار را پشت سر قرار داد تا تنها از یک سو با دشمن مواجه باشد.

پس از استقرار امام و همراهانش، حر نیز در برابر آن حضرت اردو زد. آن گاه ابن زیاد را از آمدن امام به کربلا آگاه ساخت. از این رو ابن زیاد نامه‌ای برای امام حسین(ع) به این مضمون نوشت: اما بعد، ‌ای حسین، به من خبر رسیده که در کربلا فرود آمده‌ای. امیرالمؤمنین یزید بن معاویه نامه‌ای برای من فرستاده [و به من دستور داده] که سر بر بالشت نگذارم و غذای سیر نخورم مگر اینکه یا تو را بکشم و یا اینکه تسلیم فرمان من و یزید شوی، والاسلام. وقتی این نامه به دست امام رسید و آن را خواند، فرمود: «من برای این نامه جوابی ندارم؛ زیرا او مستحق عذاب است».

دینوری، ابوحنیفه، الاخبارالطوال، ص۲۵۳

کوفی، ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۸۴

طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۸۹

کوفی، ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۸۴

خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۱، ص۳۳۹

کوفی، ابن اعثم، کتاب الفتوح، ج۵، ص۸۴-۸۵

ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۲۴۸

منبع: حوزه علمیه خراسان

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.