هفته گذشته سریال « همگناه» پس از بیست و چهار قسمت به پایان رسید. آخرین ساخته برادران کیایی با جمع کردن کلکسیونی از بازیگران مطرح در کنار فیلم‌نامه جذاب و بافتن داستان زندگی کاراکترها به هم توانست مشتریان خودش را در شبکه نمایش‌خانگی جذب کند به طوری که قصه‌های ناتمام شخصیت‌های این سریال، هوداران را به ساخت فصل‌های بعدی آن امیدوار کرده است، اتفاقی که درباره سریال «شهرزاد» رخ داد و تا سه فصل ادامه یافت.

سینمای ایران چگونه به خانه سالمندان تبدیل شد؟!

قدس آنلاین: سریال «دل» که از زمستان سال گذشته میزبان هفتگی مخاطبانش در شبکه نمایش‌خانگی بود به قسمت‌های پایانی نزدیک می‌شود و سریال جنجالی «آقازاده» هم به اواسط قصه‌اش نزدیک شده است. وجه اشتراک همه این سریال‌ها، نمایش زندگی‌های تجملاتی و لوکس و استفاده از چهره‌های سینمایی است. آنچه هنوز جای خالی‌اش در شبکه نمایش‌خانگی به چشم می‌آید، دوری از زندگی ایرانی است. تمرکز فیلم‌نامه‌نویسان بیان مسائل و مشکلات خانواده‌های مرفه است؛ مقوله‌ای که در دو سریال نمایش خانگی «همگناه» و «دل» کاملاً مشهود است و افرادی با خانه‌های ویلایی و بزرگ، ماشین‌های لوکس و رفتارهای متفاوت، زندگی‌شان را به رخ مردم می‌کشند. عده‌ای بر این باورند که اگر نویسندگان و فیلم‌نامه‌نویسان تمرکز خود را روی سریال‌هایی با سبک ایرانی و خانواده‌های متوسط بگذارند نتیجه‌ای بهتر از این بدست می‌آورند و گواه این مدعا سریالی همچون «پایتخت» است که با اختلاف در تلویزیون یکه‌تازی می‌کرد.

جبار آذین، منتقد سینما و تلویزیون، درباره دلایل استقبال از سریال‌های شبکه نمایش‌خانگی به خبرنگار ما می‌گوید: مهم‌ترین و بزرگ‌ترین دلیل پیدایش شبکه نمایش‌خانگی، ضعف‌های فراوان صداو سیما بود. رسانه ملی به عنوان یک دستگاه مهم فرهنگی و تأثیرگذار اجتماعی به اهداف از پیش تعیین شده خود به درستی عمل نکرد.

به باور او، آنچه در حوزه‌های مختلف مدیریتی و اجرایی سازمان صدا و سیما دیده می‌شود با مطالبات رهبری و انتظارات مردمی فاصله زیادی دارد. از این منظر نحوه مدیریت تلویزیون در سال‌های اخیر به سمتی حرکت کرده است که گروهی از هنرمندان حرفه‌ای به دلیل بدعهدی مدیران سازمان و وصول نشدن بدهی‌هایشان، از صدا و سیما دور شده‌اند. آذین توضیح می‌دهد: در این شرایط عده‌ای از مدیران فرهنگی دولتی از موقعیت پیش‌آمده بهره بردند و شبکه نمایش‌خانگی را در وزارت ارشاد راه‌اندازی کردند. شبکه نمایش‌خانگی با اهداف فرهنگی، هنری و تبلیغاتی قرار بود همسو با نیازها، فرهنگ و سلیقه مخاطب حرکت کند و ضعف‌های مکرر تلویزیون در عرصه سریال‌سازی موجب شد تا این شبکه در میان مردم رونق بیشتری بگیرد و هنرمندان رانده شده از تلویزیون را جذب خود کند.

* شبکه نمایش‌خانگی در رقابت با تلویزیون

این منتقد درباره اینکه چرا سازندگان سریال‌های شبکه نمایش‌خانگی برای ساخت آثارشان از فرمول‌های نخ‌نمای سریال‌های ترکیه‌ای تقلید می‌کنند، می‌گوید: آنچه شبکه نمایش‌خانگی به سمت آن کشیده شد فراتر از کجروی‌های تلویزیون بود که موجب دوری محتوای آن از واقعیت‌های امروز جامعه ایران شد. در یک رقابت کور بین تلویزیون و شبکه نمایش‌خانگی هر دو مسیر انحراف را پیمودند. برنامه‌سازان هر دو شبکه نمایشی به‌ جای توجه کردن به نیازهای مردم و حمایت از هنرمندان وطنی و قصه‌های ایرانی، پای برنامه‌های کم محتوای ماهواره نشستند و هر دو به تقلید و کپی‌برداری از برنامه‌های ماهواره و سریال‌های ترکیه‌ای پرداختند که این مسئله موجب رونق بیشتر در شبکه نمایش‌خانگی شد.

وی اضافه می‌کند: شل‌گیری در اعمال ممیزی‌های اخلاقی در سریال‌های شبکه نمایش‌خانگی و استفاده از چهره‌های سینمایی موجب شد از سریال‌های شبکه نمایش‌خانگی استقبال بیشتری شود. البته این استقبال به دلیل استاندارد بودن یا خوب و درست بودن سریال‌های شبکه نمایش‌خانگی نیست، چنانکه ممکن است از یک برنامه تلویزیونی هم استقبال شود، ولی این استقبال مردم معیار درستی برای استاندارد یا خوب بودن برنامه نیست.

به گفته آذین، هر دو جریان فرهنگی و تبلیغی در شبکه نمایش‌خانگی و تلویزیون از مسیر اصلی فرهنگی و اجتماعی خود دور شده‌اند. اگر چه ادامه فعالیت‌های نادرست هر دو موجب شد شبکه نمایش‌خانگی به دلیل فشارهای سیاسی از دست وزارت ارشاد خارج شود و به تلویزیون سپرده شود در حالی که تصمیم درستی برای اصلاح مسیر اشتباه شبکه نمایش‌خانگی نبود. این شبکه  در چارچوب سازمانی خودش باید به فعالیتش ادامه می‌داد، ولی با مدیریت هدفمند و در راستای مطالبات جامعه و رهبری.

وی خاطرنشان می‌کند: صدور مجوز برای سریال‌های شبکه نمایش‌خانگی اگر زیر نظر تلویزیون باشد به شبکه‌ای خاموش و بدون مشتری تبدیل می‌شود و همان مسیری که صدا و سیما در ساخت سریال‌های تلخ و غمگین یا تجملاتی و مصرف زده طی می‌کند را دنبال خواهد کرد، در حالی که شبکه نمایش‌خانگی نیاز به تنوع و تکثر موضوعی و محتوایی دارد.

وی یکی از دلایل مهم انحراف سریال‌های شبکه نمایش‌خانگی و برنامه‌های تلویزیون را از مسیر مطالبات جامعه، ورود سلیقه اسپانسرها به این عرصه دانسته و می‌گوید: معیار تولید در سریال‌های شبکه نمایش‌خانگی باید فرهنگ باشد، ولی اکنون سودآوری و سرمایه‌سالاری ملاک است. همان‌طور که سلیقه سخیف اسپانسرها در تولیدات تلویزیون مشهود است، این سلیقه سطحی به شبکه نمایش‌خانگی هم ورود یافته است. 

آذین یادآور می‌شود: برای اسپانسرها فقط پول و سود مهم است و آنچه موجب سودآوری بیشتر می‌شود سوار شدن  روی نام و شهرت بازیگران سینمایی و عوامل نامدار در این حوزه است، به همین دلیل شاهد معرفی چهره‌های جدید بازیگری یا فیلم‌سازی در سریال‌های شبکه نمایش‌خانگی نیستیم و معمولاً از تعداد مشخصی بازیگر سینمایی و عوامل باتجربه استفاده می‌کنند حتی اگر سن و سال آن بازیگران با شخصیت‌های سریال هم تناسبی نداشته باشد.

* سینما یا خانه سالمندان؟!

واکنش‌ها نسبت به استفاده از بازیگرانی که در دهه پنجم زندگی‌شان به سر می‌برند اما نقش نوعروس دامادهای زیر 30 ساله را در سریال‌های شبکه نمایش‌خانگی بازی می‌کنند، زیاد شده است. از اعتراض‌های وارده به سریال «دل» این بود که چرا بازیگرانی همچون ساره بیات، حامد بهداد یا محمدرضا گلزار که نزدیک 50 سالشان است نقش دختر و پسرهای عاشق و در شرف ازدواج را بازی می‌کنند، چرا بازیگران تئاتر به سینما و شبکه نمایش‌خانگی اضافه نمی‌شوند؟ آیا هزینه‌های بالای ساخت سریال در شبکه نمایش‌خانگی، ریسک استفاده از بازیگران ناشناخته و جوان را برای تهیه‌کننده بالا می‌برد؟

پوریا ذوالفقاری، منتقد سینما در این‌باره معتقد است: وضعیت بازیگری و ورود چهره‌های جدید در هر مقطعی، نشانه وضعیت و سلامت سینماست. سینمای ایران هرجا به نفعش باشد از هالیوود مثال می‌آورد. به تازگی سریال‌سازان از تولیدات نت‌فلیکس مثال می‌آورند ولی وقتی به بحث بازیگر می‌رسند، همان روش منسوخ قطار کردن چهره‌های آشنا را در پیش می‌گیرند و به روی خودشان نمی‌آورند که آن طرف، هر سریالی دست‌کم 12-10 چهره جدید رو می‌کند و اصلاً نیاز به آوردن ستاره ندارد.

به باور وی، آنجا فیلم‌ها از بازیگران معرفی شده در سریال‌ها بهره می‌برند، ولی اینجا سریال‌ها از بازیگران سینما تغذیه می‌کنند. این منتقد سینما در اینستاگرام خود نوشت: سریال آقازاده را ندیده‌ام اما انتقاد بجایی دیدم از اینکه امیر آقایی در سریال از بازیگر نقش پدر یا شوهر مادرش(مهدی سلطانی) یک سال بزرگ‌تر است!(یا حتی در روایت دیگری از سن امیرآقایی، چهار، پنج سال هم از مهدی سلطانی کوچک‌تر باشد) چند وقت پیش هم تهیه‌کننده‌ای گلایه کرده بود که سریال‌های شبکه‌ نمایش‌خانگی دارند همه بازیگران را می‌برند. امروز هم خبر و عکس تست گریم فرزاد فرزین خواننده منتشر شد. یعنی تفنگ هم بگذاری روی شقیقه سینماگران ایرانی حاضر نیستند چهار تا چهره جدید بیاورند. در نهایت خواننده‌ای، پسر همکاری، دختر آشنایی... این هم البته یکی از برکات سپردن افسار سینما به دست سینماداران است که طی یک دهه اخیر پیوسته گفتند فیلم بدون چهره اکران نمی‌کنیم. فیلم‌سازان هم ناگزیر رفتند سراغ چهره‌های قبلی. حالا در انتهای دهه 90 سینمایمان خانه سالمندان شده است!

به گفته ذوالفقاری، اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 دو فیلمساز جوان (هومن سیدی و رضا درمیشیان) دو چهره جدید آوردند؛ امیر جدیدی و نوید محمدزاده. محمدحسین مهدویان هم دو سه سال بعد هادی حجازی‌فر را معرفی کرد. این‌ها بازیگران خوبی هستند ولی سایر سینماگران عین این یک دهه دنبال این بازیگران دویده‌اند که بیایند در فیلمشان بازی کنند. هیچ یک هم نخواسته‌اند تکانی به خودشان بدهند و حرکت مشابهی کنند، از چهار نفر تست بگیرند و اعتماد کنند. نتیجه اینکه همین بازیگران هم اگر حواسشان به خودشان نباشد، زیر انبوه پیشنهادها له می‌شوند و به تکرار می‌افتند. خب چرا؟ چرا مثلاً بیشترین اعتماد را داوود میرباقری در شاهگوش و حسن فتحی در شهرزاد به فرزندان خودشان کردند که نتیجه‌اش سوختن دو فرصت عالی برای معرفی دو چهره واقعاً بااستعداد بود؟ بقیه هم که دارند نقش تازه‌عروس و شاه دامادهایشان را  به 50 ساله‌ها می‌دهند!

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.