استاد حوزه و دانشگاه گفت: حربن یزید ریاحی کسی بود که قبل از کربلا، برای دست یابی به قرب الهی آماده رزم با امام حسین(ع) شد. نه به خاطر دریافت وجوهات مالی و دنیایی. او غسل شهادت کرده بود و می پنداشت که حتی اگر کشته شود شهید خواهد بود.

ماجرای شهادت فرمانده ای که برای رضای خدا راهی نبرد با اباعبدالله(ع) شد / دستگاه حسینی دل سنگ شده را متحول می کند

حجت الاسلام والمسلمین مهدی مافی نژاد در گفتگو با خبرنگار قدس آنلاین به مناسبت فرارسیدن چهارمین روز از دهه اول ماه محرم به تشریح ابعاد شخصیتی حربن یزید ریاحی پرداخت و عنوان کرد: یکی از بدترین انحرافات، انحراف بر پایه تعصب است. حر با اینگونه انحراف درگیر شده بود. او کسی بود که قبل از کربلا، برای دست یابی به قرب الهی آماده رزم با امام حسین(ع) شد. نه به خاطر دریافت وجوهات مالی و دنیایی. او غسل شهادت کرده بود و می پنداشت که حتی اگر کشته شود شهید خواهد بود.

وی ادامه داد: تصور می کنم مراحل دگرگونی روحی حر متفاوت بود. اولین مرحله آن بود که سپاه حر پس از ورود به منطقه بسیار تشنه بودند. حضرت به یاران خود دستور دادند که به سپاه دشمن آب داده و آنها را سیراب کنند. به نظر من اولین تلنگری که به حر وارد شد همین تکریم او و سپاهش بود که مطابق شعائر دینی صورت گرفت.

وی خاطرنشان کرد: در مرحله بعد حر توسط امام حسین(ع) به تدبر و تفکر واداشته شد. باتوجه به اینکه در کاروان سیدالشهدا(ع) خانواده ایشان هم حضور داشتند و همچنین این کاروان از ۲۵۰ محمل تشکیل شده بود که فقط ۴ یا ۵ محمل آن عطر و گلاب بود حضرت به حر فرمودند که خوب به شرایط کاروان من نگاه کن. من برای زندگی آمده ام نه برای جنگ.

این استاد دانشگاه افزود: حر گفت چرا تصمیم گرفته اید که به کوفه بیایید و در آنجا زندگی کنید. حضرت اباعبدالله(ع) فرمودند، این به خاطر دعوتی است که کوفیان از من داشته اند و نامه های بسیاری را برایم ارسال کرده اند.

وی تصریح کرد: اینجا بود که امام حسین(ع) به حضرت علی اکبر(ع) فرمودند که برو و نامه ها را بیاور، فقط چند محمل از نامه های کوفیان تشکیل شده بود. بعضی مورخان تعداد نامه ها را ۱۸ هزار عدد ذکر کرده اند. وقتی چشم حر به نامه ها افتاد برخی از آنها را باز کرده و مطالعه نمود. بعضی از این صاحبان نامه در سپاه حر حضور داشتند. حربن یزید به آنها رو می کرده و می گفت که خدا شما را لعنت کند. به حسین(ع) نامه نوشته اید و او را دعوت کرده اید و اکنون در رکاب من ایستاده اید و علیه حسین(ع) جبهه گرفته اید؟

حجت الاسلام مافی نژاد مدعی شد: این حرکت امام حسین(ع) یک کار بسیار زیرکانه ومتفکرانه بود. این کار بیانگر این بود که ای حر حال که تو یک جنگاور هستی، معرفت هم داشته باش وموضوع را با وجدانت سبک و سنگین کن. کوفیان از من دعوت کرده اند و من به همراه خانواده به سوی شما آمده ام.

وی با ذکر این نکته که پس از آن امام به حر فرمودند که اگر نمی خواهید به کوفه بیایم، مشکلی نیست و به مدینه بازخواهم گشت، ابراز داشت: حر گفت من اجازه ای برای بازگشت شما به مدینه ندارم. حضرت اباعبدالله(ع) فرمودند، می توانم به مدینه هم بازنگشته و به نقطه ای دوردست سفر کنم. حر گفت: این موضوع را هم نمی توانم اجازه دهم. من مامور هستم که شما را تا آمدن سپاه کوفه در همین سرزمین نگه دارم.

وی اضافه کرد: امام به این جملات بسنده نکرده و به کاروان خود دستور حرکت دادند. اما سپاه حر به هر جهتی که کاروان رو می کرد در مقابل آنها ایستاده و اجازه حرکت را به کاروان نمی داد. این موضوع را شاید اتمام حجت امام حسین(ع) برای کوفیان باید دانست که قصد جنگ نداشته اند و راضی به بازگشت بودند اما کوفیان اجازه نداند. رسالت اهل بیت علیهم السلام هدایت مردم است نه جنگ و قتال. امام این هدایت را نه تنها برای حربن یزید بلکه برای همه می خواستند. حتی امام برای هدایت عمرسعد و شمر نیز در ماجرای عاشورا بسیار تلاش کرده اند.

وی در خصوص آخرین مرحله از تلنگر و هدایت حر بیان کرد: پس از اینکه سپاه کوفه از حرکت و خروج کاروان سیدالشهدا(ع) از سرزمین کرب و البلا جلوگیری کرد، حضرت رو به حر کردند و گفتند که مادرت به عزایت بنشیند. متاسفانه تصور اشتباهی وجود دارد که امام با این جمله به حر توهین کرده یا اورا نفرین نموده اند. در صورتیکه اینطور نیست.

وی مطرح کرد: در فرهنگ آن روز عرب، این جمله بیشتر برای ابراز شفقت و مهربانی به یک گنهکار گفته می شده است. به این معنی که امیدوارم کتاب عمرت زودتر بسته شود تا گناه بیشتری انجام ندهی و پرونده اعمالت سنگین تر از این نشود. این جمله آخرین تیر هدایتی بود که بر دل حر نشست.

وی اذعان داشت: به عقیده من امام به عمد از این جمله استفاده کردند تا حر در مقابل اعتقادات و باورهای سالمش قرار گیرد. حربن یزید برای پیامبر گرامی اسلام(ص) و فرزند ایشان بسیار ارزش و احترام قائل بود و به آنها ارادت داشت و نمی توانست با این ادبیات با سبط نبی مکرم اسلام(ص) مقابله به مثل نماید.

وی اظهار کرد: این قضیه تاثیر لازم را بر حر داشت تا اینکه باعث شد که در صبح عاشورا حر بتواند تصمیم درستی گرفته و خود را از سیاهی و ظلالت به نور و روشنایی برساند. حر کفش هایش را به دور گردنش آویخت و به قول برخی از مورخین با پسرانش به سمت کاروان حق و حقیقت راهی شد.

این استاد حوزه با تاکید زیاد بر دقت داشتن بر این فراز تاریخی و با بقضی در گلو متذکر شد: وقتی خوب به ماجرای کربلا می نگریم می بینیم که باعث و بانی اصلی ماجرای اسفناک کربلا حر است. اگر او اجازه خروج کاروان از دشت کربلا را به امام داده بود کار به این جا نمی رسید و ماجرا فیصله پیدا می کرد. زن و کودک و یاران سیدالشهدا(ع) در صحت و سلامت می ماندند و دچار بلا و مصیبت نمی شدند. حر این اجازه را نداد، اما صبح عاشورا زمانیکه دیگر کاراز کار گذشته بود توبه کرد و برگشت. سید جوانان اهل بهشت نیز بلافاصله حر را بخشیدند و هیچ گله ای از او نکردند.

وی عنوان کرد: تصور ما انسانهای عادی این است که در این لحظه امام حق دارد به حر بگوید از جلوی چشمان من دور شو که اصلا نمی خواهم قیافه ات را ببینم. اما مهربانی و عطوفت امام چیز دیگری است. امام حر را بخشیدند و به او گفتند که به سمت خیمه یارانشان بیاید. حر گفت اجازه دهید که اینکار را نکنم، چون بسیارخجل و ناراحت هستم.

حجت السلام مافی نژاد به بیان درخواست حر از سیدالشهدا(ع) اشاره کرد و گفت: حر از امام سعادتمند شدن را خواست و درخواست کرد که بتواند به عنوان اولین سرباز رهسپار جنگ با کوفیان شود. امام به حر اذن نبرد دادند اما شخصی که چنین سابقه خرابی دارد را رها نکردند.

وی یادآور شد: پس از اینکه حر براثر اصابت ضربات زیاد از اسب به زمین افتاد و نفسهای آخر عمر خود را سپری می کرد، امام خود را به او رسانده و سر حر را به آغوش گرفتند و به او آرامش دادند. سپس به حر خطاب کردند که تو اکنون دیگر حر(آزاد) هستی و از بند نفس رها شده ای. پس از آن دستمالی از عبای خود کنده و بر زخم های پیشانی حر بستند.

وی به نقل داستانی از سفر ناصرالدین شاه به کربلا پرداخت و ادامه داد: ناصرالدین شاه قبر حر را شکافت و مشاهده کرد که بدن او سالم است. دستمال روی پیشانی او را باز کرد و دید که زخم های او هنوز تازه است تا جایی که خون از پیشانی حر جاری شد.

وی اضافه کرد: در واقع امام حسین(ع) با اینکار آبروی حر را نیز خریدند به طوری که بیش از هزار سال بعد هم اگر مردم حر را دیدند آبرومندانه او را مشاهده نمایند.

این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: داستان حر یکی از مصادیق زیبای توبه و کارآمدی دستگاه امام حسین(ع) است. ماجرای حر نشان می دهد که اعتقاد برخی ها مبنی بر اینکه سیدالشهدا(ع) شخصیتی مخصوص تشیع است درست نیست. بسیاری از دشمنان قسم خورده اسلام اقرار کرده اند که تشیع شخصیتی دارد که انقلاب هایی را زیر و رو کرده و قلب ها را شخم می زند و پس از ۱۴۰۰ سال هنوز زنده است.

وی اظهار کرد: در هندوستان حدود ۱۵ هزار خدا وجود دارد. اما روز عاشورا در این کشور تعطیل است. یعنی در کشوری که ۱۵ هزار خدا پرستیده می شود قانونی وضع شده است که باید عاشورا تعطیل رسمی باشد. از ۱۴۰۰ سال پیش تاکنون در دستگاه حسینی دل سنگ آب شده و انسانهای منحرف بسیاری را برگردانده است.

حجت الاسلام مهدی مافی نژاد در انتها ابراز داشت: ماجرای حر چندین درس را برایمان بازگو می کند. این ماجرا بیانگر آن است که دستگاه حسینی بسیار دستگاه متحول کننده ای است. هر که با هر پیشینه و هر کوله بار سنگینی باز هم می تواند در این دستگاه قرار گرفته و متحول شود. درس های دیگر را می توان خطرناک بودن اعتقادات از روی تعصب دانست. همچنین ادب داشتن در مقابل اهل بیت علیهم السلام بسیار مهم و اثربخش است.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.