۳ شهریور ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۴
کد خبر: 717331

سال ۶۱ هجری حضرت حسین بن‌علی(ع) در اعتراض به حکومت نابحق یزید بن‌معاویه، حج خود را ناتمام می‌گذارد و از مکه راهی کوفه می‌شود تا هم تن به بیعت با خلیفه غاصب ندهد و هم دعوت‌نامه‌های فراوان اهالی کوفه را برای بیعت، بی‌پاسخ نگذاشته باشد.

قدس آنلاین: سال ۶۱ هجری حضرت حسین بن‌علی(ع) در اعتراض به حکومت نابحق یزید بن‌معاویه، حج خود را ناتمام می‌گذارد و از مکه راهی کوفه می‌شود تا هم تن به بیعت با خلیفه غاصب ندهد و هم دعوت‌نامه‌های فراوان اهالی کوفه را برای بیعت، بی‌پاسخ نگذاشته باشد. پیش از رسیدن حسین‌بن‌علی(ع) به کوفه اما سپاه عبیدالله بن زیاد به فرماندهی حر بن یزید ریاحی (و پس از او به فرماندهی عمر بن سعد) راه را بر او و همراهان اندکش می‌بندند. آن‌ها نه اجازه می‌دهند حسین‌بن‌علی(ع) وارد کوفه شود و نه اجازه می‌دهند به مقصد دیگری سفر کند. حسین بن‌علی(ع) همچنان از بیعت با یزید بن‌معاویه تن می‌زند تا سرانجام نبردی نابرابر بین او و سپاهیان کوفه درمی‌گیرد. در این نبرد، حسین بن علی(ع)، برادرانش، پسرانش و همه مردان همراهش(به جز حضرت علی بن حسین زین‌العابدین) سرافرازانه به شهادت می‌رسند و پیکرهای قطعه قطعه‌شان همان جا به خاک سپرده می‌شود؛ جایی که کربلا نام دارد...  .

این خلاصه‌ای از واقعه عاشوراست؛ واقعه‌ای که احتمالاً پس از غدیر خم و حوادث خلافت، مهم‌ترین و تأثیرگذارترین رخداد در فرهنگ شیعه است. در ایران اما این واقعه، با همه عظمت تاریخی و دینی، رنگ و بویی دیگر هم دارد. نهضت عاشورا نگرش ما را به زندگی این ‌دنیایی و آن ‌دنیایی نشان می‌دهد؛ از این منظر نگاه ما به واقعه عاشورا، نه صرفاً نگاه به رخدادی تاریخی و تراژیک بلکه تماشای مسیر رستگاری است. گویی حسین‌بن‌علی(ع) و نحوه رفتار او در واقعه عاشورا برای ما، کهن‌الگوی دینداری و زیست مؤمنانه بر پهنه زمین است.

ایرانی‌ها در واقعه عاشورا چه دیده‌اند و این دیده‌ها چه روایت‌های کهنی را در ذهن تاریخی‌شان بازآفرینی کرده است تا این واقعه را نه صرفاً حادثه‌ای در پهنه تاریخ که رخدادی ازلی و ابدی بینگارند؟ نگاهی به اسطوره‌ها و آیین‌های ایرانی احتمالاً می‌تواند به فهم این نگرش کمک کند.

در این چند یادداشت که در روزها و هفته‌های آینده خواهم نگاشت، به قدر ناچیز بضاعتم به این مهم می‌پردازم.

*

در متون مزد یَسنا، پهنه آفرینش، عرصه صف‌آرایی دو نیروی خیر و شر است. دو نیروی خیر و شر در پهنه گیتی همواره در حال نبرد با یکدیگرند. نیروی خیر، سپنتامینو، به یاری امشاسپندان، همواره در برابر نیروی شر، انگره‌مینو، قرار دارد و دیوهایی که آفریده است؛ در این میان، با وجود تازش نخستین قوای شر، پیروزی نهایی با قوای خیر و روشنی است.  

این نبرد ازلی و ابدی اساس جهان‌بینی کهن ایرانی را تشکیل می‌دهد و آثار این نگرش را می‌توان در بسیاری از باورهای ایرانی دید.

دوگانگی حاصل از این نبرد، بستر شکل‌گیری جهان‌بینی اساطیری ایرانی است. آیا واقعه عاشورا در نخستین گام یادآور این نبرد ازلی و ابدی نیست؟

در واقعه عاشورا همه سپاه خیر در برابر همه سپاه شر، صف‌آرایی می‌کنند. به شکل بارز، آن‌ها که در سپاه  حضرت امام‌حسین(ع) قرار دارند، عصاره فضیلت و اسوه‌های اخلاق هستند و رفتار و گفتار و پندارشان، خیر و خیرخواهی است. آن‌ها پرهیزگار، مهربان، امانتدار و جوانمرد هستند. اما آن‌هایی که مقابل این قوای خیر صف بسته‌اند، به شکل بارز شرورند و شخصیتشان فاقد فضیلت‌های اخلاقی است. آن‌ها آلوده‌دامن، سنگدل، پیمان‌شکن و ناجوانمرد هستند.

از این منظر واقعه عاشورا تجلی روشن همان باور اسطوره‌ای است که در پس‌زمینه اندیشه هر ایرانی جای گرفته است؛ و اگر نبرد سپنتامینو و انگره‌مینو در زمان و مکانی دور از دسترس واقع شده‌ است، واقعه عاشورا می‌تواند جلوه‌ای حقیقی از آن رخداد اسطوره‌ای باشد.

افزون بر این، در باور ایرانی‌ها، نبرد سپنتامینو و انگره‌مینو رخدادی نیست که تنها در صبحگاه آفرینش جهان رخ داده باشد؛ بلکه این نبرد، نبردی همیشگی است و جلوه‌ای از آن می‌تواند در هر لحظه و در هر مکان، پیش‌روی آدمی قرار بگیرد. گستره این نبرد دائمی تا آنجاست که می‌توان از سپنتامینو و انگره‌مینو نه فقط به عنوان دو نیروی قدرتمند در پهنه گیتی، بلکه نیروهایی در نهاد بشر هم یاد کرد که گرایش به هر کدام، سمت و سوی شخصیت ما را تعیین می‌کند.

جلوه‌ای از این گونه نگرش را در تفسیر واقعه عاشورا هم می‌توان دید. ما واقعه عاشورا را رخدادی می‌دانیم که شکلی از آن هر روز پیش‌روی هر کدام از ما رخ می‌دهد و ما را وامی‌دارد تا در یک سوی این نبرد دائمی بایستیم؛ «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» ۱ نشان‌دهنده همین باور است. برای ما هر روز، روز عاشوراست و هر جای زمین، زمین کربلاست و این ماییم که انتخاب می‌کنیم تا در رخدادهایی که پیش رویمان قرار می‌گیرد، در کدام سوی این نبرد ازلی و ابدی بایستیم؛ زنده بمانیم و با ننگ، زندگی کنیم و یا سرافرازانه به شهادت برسیم و حیات حقیقی را به تجربه بنشینیم.

-

پی‌نوشت:

این عبارت و شماری دیگر از این دست عبارات، ظاهراً ریشه روایی ندارند؛ اما ریشه روایی نداشتن، دست‌کم از این منظر که به آن پرداختم، تغییری در مسئله به ‌وجود نمی‌آورد؛ چرا که رونق و رواج این عبارات، به تنهایی، کافی است تا نشان بدهد که این عبارات و کنایات، در جهان ذهنی مردمانی که آن‌ها را بیان می‌کنند و باور دارند، آشناست.

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.