دو جوان خودشان را رسانده بودند به دره معین جایی برای فرار از یک روز پر ترافیک و دود و دم شهر.

عباسعلی سپاهی یونسی/

 دو جوان خودشان را رسانده بودند به دره معین جایی برای فرار از یک روز پر ترافیک و دود و دم شهر.

جایی برای اینکه آدم فرصتی داشته باشد تا به خودش فکر کند و به قول شاعر دمی بیاساید. نشسته بودند زیر سایه درختی و همین که من و دوستانم به آن‌ها رسیدیم، تعارف کردند به چند لیوان چای و این بهانه‌ای شد برای نشستن کنارشان. بعد هم مثل هر دیدار دیگری در کوه، حرف کشیده شد به طبیعت، کوه، دوچرخه و چیزهایی که حالم را خوب می‌کند. یکی از دو دوست نویافته، دوچرخه‌ای داشت که قبلاً مشابه آن را در خیابان‌های شهر دیده بودم و همیشه با خودم فکر می‌کردم باید وزن زیادی داشته باشد. حالا فرصتی شده بود برای اندازه‌گیری وزن دوچرخه. وقتی آن را از زمین بلند کردم واقعاً متعجب شدم که یک دوچرخه تا چه اندازه می‌تواند سنگین باشد! جوان می‌گفت دوچرخه را از دوستم امانت گرفته‌ام او خودش به‌تازگی دوچرخه دیگری خریده است. بعد هم صحبت به این کشیده شد که با چه مبلغی می‌شود یک دوچرخه کوهستان خرید که بتوان با آن در برنامه‌های گروه‌های دوچرخه‌سواری که دل به طبیعت و کوه می‌زنند شرکت کرد؟ براساس اطلاعاتی که داشتم، گفتم کمترین مبلغ ۶میلیون تومان است. جوان فقط آهی کشید که نشان می‌داد خریدن یک دوچرخه با این مبلغ برایش ممکن نیست. وقتی حرف‌ها و درد دل‌ها تمام شد، با خودم فکر کردم این جوان دوست دارد دوچرخه‌سواری کند و این هم به حال خودش مفید است و هم به حال شهر. اما افسوس که همه چیز و از جمله دوچرخه آن‌قدر گران شده است که قیمت آن با درآمد ماهیانه ما البته اگر سر کار برویم و کاری داشته باشیم هیچ تناسبی ندارد و همین خریدن آن را مشکل و یا غیرممکن می‌کند. با خودم فکر کردم وقتی یک نفر با دوچرخه‌هایی تا این اندازه سنگین رکاب می‌زند شاید مضرات رکابزنی برایش بیشتر از منفعت رکابزنی باشد و ‌ای کاش این همه رسیدن به یک دوچرخه برای کسی که دوست دارد از این وسیله پاک و سالم استفاده کند سخت و تبدیل به آرزو نمی‌شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.