در نازی‌آباد رفقای خوبی نداشتم و نمی‌دانم آن‌ها هنوز زنده هستند یا نه، اما راه من عوض شد و فوتبال باعث شد زندگی من تغییر کند. برخی از آن بچه محل‌هایم معتاد بودند و برخی هم به خاطر همین اعتیاد فوت کردند. شاید اگر آن روز سر تمرین راه‌آهن نمی‌رفتم، امروز پشت میله‌های زندان بودم.

پیوس: فوتبال نجاتم داد؛شاید امروز پشت میله‌های زندان بودم

قدس آنلاین: فرشاد پیوس نام بزرگی در تاریخ باشگاه پرسپولیس محسوب می‌شود. یک گلزن قهار و ذاتی؛ یک شکارچی بی‌رحم که تقریباً به همه باشگاه‌های آن زمان فوتبال ایران گل زد و لیست پرباری از قربانیان گل‌هایش بر جای گذاشت. فرشاد آقای گل مهمان روزنامه خبرورزشی بود و حسابی با او گپ زدیم. 

کاشف شما چه کسی بود؟
علی علوی، معلم ورزش من بود. او برای تیم محلی ادب از من خواست بازی کنم. او مرا در محل دیده بود و در دوران راهنمایی گل می‌زدم. آن زمان بیشتر گل کوچک در زمین هندبالی بازی می‌کردیم. آنجا دید که تکنیکم خوب است، به من گفت ساعت ۱۵ بیا زمین مرغوبکار. روزی که برای تست رفتم، حتی پیراهن هم نداشتیم. دو تیم بودیم که یک تیم، پیراهن داشت و تیم ما همگی برهنه و بدون پیراهن تمرین کردیم. حتی کاور هم نبود که عکس‌هایش را دارم؛ ۱۲ یا ۱۳ سالم بود.

به صورت رسمی چطور؟
اردشیر لارودی با یک بغل پا زدن، فهمید که من فوتبالیست هستم و مرا به راه‌آهن برد. البته قبل از آن رفتم سر تمرین بانک ملی، اما من را قبول نکردند. حالا نمی‌گویم که مربی این تیم چه کسی بود! تفکرش این بود و گفت قد من کوتاه است و به درد فوتبال نمی‌خوری. مقابل چشم ۶۰ نفر از تمرین بانک ملی تا نازی‌آباد که محله‌مان بود، پیاده و گریه‌کنان برگشتم. فردای آن روز رفتم سر تمرین راه‌آهن که لارودی به تدارکات باشگاه گفت به من پیراهن و شورت ورزشی و جوراب بدهد. شاید در نازی‌آباد رفقای خوبی نداشتم و نمی‌دانم آن‌ها هنوز زنده هستند یا نه، اما راه من عوض شد و فوتبال باعث شد زندگی من تغییر کند. برخی از آن بچه محل‌هایم معتاد بودند و برخی هم به خاطر همین اعتیاد فوت کردند. مسیر مهم است. نگاه یک مربی واقعاً مهم است. شاید اگر آن روز سر تمرین راه‌آهن نمی‌رفتم، امروز پشت میله‌های زندان بودم.

همان زمان برخی هم بودند که می‌گفتند فرشاد گاهی در زمین راه می‌رود، اما پروین همیشه از شما دفاع می‌کرد.
بله، پروین می‌گفت همان جلو بمان، تکان نخور. نمی‌خواهد عقب بیایی. همیشه اعتقاد داشت من اگر ۹۰ دقیقه گل نزنم، بالاخره دقیقه ۹۱ گل می‌زنم. پنجعلی هم می‌گفت ما تکل می‌زدیم، خودمان را می‌کشتیم، اما هیچ‌کس ما را صدا نمی‌کرد. تو آن جلو هستی و یک توپ را به گل تبدیل می‌کنی، کل استادیوم شعار می‌دهند فرشاد آقای گل! البته تیم ما تعریفی هم بود. همه بازیکنان آن دوران خوب بودند. مسیر و راه خیلی مهم است. همه خانواده دارند ولی خدا دوست داشت و به من کمک کرد تا به اینجا برسم.

پروین گاهی عصبانی می‌شد، به شما هم حرفی می‌زد؟
خدا شاهد است در تمام مدتی که با پروین همکاری داشتم، حتی به من «تو» هم نمی‌گفت چه رسد به بد و بیراه. بله به برخی حرف‌هایی می‌زد و با بعضی بازیکنان هم شوخی می‌کرد ولی همیشه مرا «آقافرشاد» صدا می‌زد و احترام قائل بود. ما هم دقیقاً همین رفتار را داشتیم.

شروع فوتبال شما به اواخر فوتبال پروین خورد. دیداری بوده که هم شما گل بزنی، هم پروین؟
بله، فکر می‌کنم چهار فصل کنار هم بازی کردیم. بازی با هما با ۶ گل بردیم که ۳ گل من زدم، ۲ گل علی پروین و یک گل مرتضی کرمانی‌مقدم. حتی سر یک ضربه کاشته قرار بود من ضربه بزنم، چون علی‌آقا در رختکن گفت کاشته‌های سمت چپ را تو بزن، اما خودش در یک صحنه از بازی، کاشته را گرفت و با پای چپ به گل تبدیل کرد. پروین خیلی قشنگ کاشته می‌زد.

چه نظری در مورد پروین دارید؟
علی آقا یکدانه فوتبال ماست. حتی من هر جا برای مربیگری می‌رویم، یکسری اخلاق‌هایش را سرلوحه خودم قرار می‌دهم. اخلاق و رفتار خاصی در کارش داشت و مهم‌تر از همه اینکه بین بچه‌ها همدلی ایجاد می‌کند.

چه شد که به پرسپولیس رسیدید؟
من سال ۶۴ با قرارداد ۲۰ هزار تومانی رفتم پرسپولیس. یک دوست مشترکی به نام توکلی تماس گرفت و آدرس یک نمایشگاه به نام عارف را داد و گفت فردا ۱۰ صبح بیا نمایشگاه عارف. از شب تا صبح خوابم نبرد، چون نام پروین وسط بود. پروین بازی مرا مقابل بنیادشهید و نیروی‌زمینی دیده بود و از یک گوشه ورزشگاه شهید شیرودی یا امجدیه قدیم به همراه ۷، ۸ نفر از رفقایم مرا پسندید. من البته علی‌آقا را در همان روز در ورزشگاه دیدم. واقعاً دوست داشتم پروین را ببینم. با ترس و لرز بابت احترام به سراغش رفتم. او خیلی ساده به من گفت ما به همه ۲۰ هزار تومان می‌دهیم، به شما هم ۲۰ هزار تومان می‌دهیم. من هم قبول کردم.

اتفاقاً پروین یک جمله طلایی هم داشت که می‌گفت هر کسی می‌خواهد به پرسپولیس بیاید، باید یه چیزی هم از جیبش بدهد!
بله حرف قشنگی هم بود. واقعاً بازی برای پرسپولیس سخت است. در آن سال‌ها، بازی سخت بود. خود من برای مدت‌ها افتخار می‌کردم که نیمکت‌نشین حمید علیدوستی و عبدالعلی چنگیز شدم. همه آن‌ها عالی بودند.

پیوس: کاری کردم عابدزاده ۴ روز در بستر بیماری بماند

از چه زمانی، فرشاد پیوس شد فرشاد پیوس!
از بازی با وحدت. سال ۶۵، فروردین ماه بود که ما ۳ بر صفر بردیم و در آن بازی ۲ گل زدم. استادیوم پر بود. وحدت گربه‌سیاه ما بود و یک تیم بچه‌محلی ساخته بودند. پروین قبل از بازی در رختکن گفت: «این وحدت را باید ببریم، بقیه تیم‌ها مهم نیست، این وحدت را ببریم.» قشنگ یادم است، من می‌خواستم سانتر کنم، اما توپ به گل تبدیل شد!

خیلی‌ها می‌گویند ناصر محمدخانی بهترین مهاجم تاریخ ایران است.
بله صددرصد درست است. استارت‌ها و تکنیکی که محمدخانی داشت، از همه بهتر بود. ما مقابل ناصر هیچ چیزی در فوتبال‌مان نداشتیم. هیچ کدام‌مان عین ناصر نبودیم. ناصر عالی بود. هم فوروارد خوبی بود، هم تکنیک داشت.

علی پروین در سال‌های پایانی فوتبالش، خیلی خوب پاس می‌داد. پاسی بوده که هنوز یادتان مانده باشد؟
آن زمان علی‌آقا کمتر دوندگی داشت. میانه زمین می‌ماند و فقط پاس می‌فرستاد. در بازی با نیروی زمینی، یک پاس استثنایی با بیرون پای چپ به من داد که با ضربه سر گل زدم و بازی را هم ۴ بر صفر بردیم. خیلی روزهای خوبی بود.

دوست دارید به آن روزها برگردید؟
واقعاً با تمام وجودم دوست دارم به آن دوران برگردم. البته جنگ و مصیبت‌های دیگری بود، اما مردم با عشق و علاقه فوتبال می‌دیدند. عاشق فوتبال بودند. الان بازی برگزار می‌شود، هیچ‌کس انگیزه تماشای بازی ندارد.

در کدام بازی بیشترین گل را زدید؟
فکر می‌کنم در دیدار با پنجاب پاکستان بود که ۷ گل زدم. البته در بازی با عقاب هم ۵ گل در یک بازی زدم. در بازی با شاهین بوشهر که ۱۰ بر یک بردیم، فکر می‌کنم ۵ یا ۴ گل زدم.

خیلی از مهاجمان ایران وقتی یک گل می‌زنند، انگیزه‌شان پایین می‌آید، اما شما چطور به صورت پیاپی گل می‌زدید؟ از چه چیزی انگیزه می‌گرفتید؟
من از گلزنی سیر نمی‌شدم. مدام دنبال گلزنی بودم، چون دوست داشتم گل بزنم و بروم سمت جایگاه ۳۶. همه هواداران را دوست دارم، اما در جایگاه ۳۶ شرایط فرق داشت. حتی آخرین بوسه را به سمت همین جایگاه در روز خداحافظی‌ام از فوتبال فرستادم. باور کنید در هر بازی فقط برای رقم زدن گل اول می‌جنگیدم و بعد از آن، می‌خواستم گل‌هایم را به ۴ و ۵ برسانم.

در آن دوران، رقبای سرسختی هم داشتید!
بله علی‌اصغر مدیرروستا یا پرویز مظلومی و دیگران. گاهی در یک تورنمنت همه نزدیک به هم حرکت می‌کردیم، اما در یک بازی ۵ گل می‌زدم و رقابت با من برای بقیه تمام می‌شد.

یک محبوبیت استثنایی هم برای خودتان رقم زده بودید.
همه این‌ها خواست خدا بود.

شما چند بازیکن به پرسپولیس آوردید؟
بهروز رهبری‌فرد، افشین پیروانی و محسن عاشوری. البته چند نفری را هم معرفی کردم مثلاً ناصر فرشباف که گفتم او را بیاورید.

شما حدود ۲۵۶ گل برای پرسپولیس زدید. فکر می‌کنی کسی بتواند این رکورد را بشکند؟ مثلاً علی علیپور می‌توانست چنین کاری کند؟
باور کنید دوست دارم این اتفاق رخ بدهد.

می‌گفتند شما در قطر یک مربی برزیلی داشتید که چشم تان را با پارچه می‌بست تا تمرین گلزنی کنید. درست است؟
نه اینکه شایعه بود، اما تمریناتی که آن مربی برزیلی به ما می‌داد، عالی بود. من آقای گل پرسپولیس بودم که به قطر رفتم و آنجا هم تمرینات خوبی داشتم. به خدا قسم بعد از هر تمرین، تنهایی می‌ماندم و با یکی از مربیان تمرین می‌کردم. دروازه هم خالی بود و با ۷، ۸ توپ کار می‌کردم.

در فوتبال ایران مهاجمانی داشتیم که خیلی خوب بودند، اما فرصت‌های زیادی را از دست می‌دهند. مشکل این مهاجمان چیست؟
در این مورد، می‌توان حرف‌های زیادی زد. گل زدن ۱۰ تا ۲۰ درصد ذاتی است و بقیه به تمرین ارتباط دارد. اگر تمرینات خوبی داشته باشید، سرعت و تکنیک تان بیشتر می‌شود. این‌ها به علاقه ربط دارد. من علاقه داشتم. من قبل و بعد از هر تمرین زیر نظر ناصر ابراهیمی کار می‌کردم. قدیم تمرین اختصاصی می‌گذاشتند ولی من بعد از تمرین می‌ایستادم.

چند بار آقای گل شدید؟
از سال ۶۴ که به پرسپولیس آمدم تا سال ۷۳ که زمان استانکو کمتر به بازی گرفته می‌شدم، حدود ۹ فصل آقای گل شدم. از باشگاه‌های تهران تا جام حذفی و حتی لیگ قطر. ۷ فصل در ایران و ۲ فصل در قطر. بازی‌های پکن همراه با کیم جون سونگ مشترکاً آقای گل شدم.

محسن عاشوری هم هافبکی بود که نقش عمده‌ای در موفقیت شما داشت.
بله من و محسن بچه‌محل و همسایه و حتی همخانه بودیم. رفاقت‌مان عالی بود. بیشترین گل‌هایی که زدم روی پاس‌های محسن بود. رفاقت امروزی‌ها چندان جالب نیست، همه با یکدیگر دوست هستند، اما رفت‌وآمد نمی‌کنند. ما در آن پرسپولیس دهه ۶۰ رفاقت می‌کردیم. عاشوری الان سرمربی خوشه طلایی است. ما خیلی به او لطف کردیم.

چطور او را به پرسپولیس معرفی کردید؟
قسمت بود. من یک روز او را در کوچه برلن (محله‌ای در تهران) دیدم و گفتم چه کار می‌کنی. او گفت سربازی‌ام تمام شده و بیکارم. از او خواستم به محل تمرین بیاید. حتی لباس هم نداشت که ما برایش جور کردیم. پروین گفت بیاید تمرین کند. بعد از چند دقیقه، پروین مجوز داد که به تمرین بیاید.

بهترین هافبکی که پشت‌سر شما بازی می‌کرد، چه کسی بود؟
خدا رحمتش کند؛ سیروس قایقران. او یک هافبک عالی بود. مجید نامجومطلق، محسن عاشوری و حمید درخشان همگی خوب بودند. مرتضی کرمانی‌مقدم هم عملکرد جالبی داشت.

شما هم پاس گلی به عاشوری داده‌اید؟
در بازی با استقلال اهواز می‌خواستم توپ را به سمت دروازه شلیک کنم که دیدم ۴ نفر روی خط دروازه ایستاده و به عاشوری پاس دادم. در بازی با الهلال عربستان هم از پایم در رفت و توپ به مرتضی کرمانی رسید. هنوز هم به او می‌گویم یادت نرود پاس گل دادم.

پیوس: کاری کردم عابدزاده ۴ روز در بستر بیماری بماند

سیروس قایقران را چطور تعریف می‌کنید؟
جام جواهر نعل نهرو بود، ناصر ابراهیمی من و سیروس را به اتاق برد و گفت می‌خواهد بازوبند کاپیتانی تیم ملی را به سیروس بدهد. من و او هم‌سن بودیم و هر دو در سال ۱۳۴۰ به دنیا آمدیم. خودم به ابراهیمی گفتم حتماً این کار را انجام بدهد. او یک بازیکن عالی بود. از سوی دیگر، وقتی یک مهاجم کاپیتان شود، نمی‌تواند پشت‌سرش را مدیریت کند، اما هافبک‌ها این خصوصیت را ندارند. سیروس یکپارچه آقا و بامعرفت بود و به لحاظ فنی هم رودست نداشت. رفیق‌باز بود و در انزلی حرف اول را می‌زد. یک رهبر، پاسور و شوتزن خوب بود. جای سیروس در فوتبال امروز ایران خالی است.

به غیر از خودتان، بهترین مهاجم تاریخ فوتبال ایران چه کسی بود؟
ناصر محمدخانی، حمید علیدوستی و البته همایون بهزادی. بازی غلامحسین مظلومی و حسین کلانی هم می‌گفتند عالی بود. بالاخره سخت بود که از نازی‌آباد به ورزشگاه برویم.

اولین بار که به ورزشگاه رفتید، چه بازی‌ای بود؟
فکر می‌کنم پرسپولیس مقابل بانک ملی بود که رفتم استادیوم شیرودی و از گوشه زمین، بازی را به عنوان تماشگر دیدم. اولین بار که به ورزشگاه آزادی رفتم نیز، همان دیدار معروف استقلال و پرسپولیس است که پرویز مظلومی گل زد. حتی یادم می‌آید پول نداشتیم به استادیوم برویم، اما در مسیر، دیدیم چند نفر مشغول بازی گل کوچک هستند. ایستادیم و با آن‌ها «تیغی» بازی کردیم و بردیم. پولدار که شدیم، فوراً به سمت ورزشگاه رفتیم. آنقدر برد خوب و پرمایه‌ای بود که توانستیم همراه بلیت بازی، ساندویچ هم بخریم و کیف کنیم.

آن زمان شما پرسپولیسی بودید یا استقلالی؟
من از اول پرسپولیسی بودم. هنوز پیراهن‌های هواداری پرسپولیس مربوط به کلانی، بهزادی و پروین را دارم. پیراهن‌های سفید بود.

یک‌بار هم به ناصر حجازی گل زدید.
بله. راه‌آهن بودم. در یک صحنه توپ از دست ناصر حجازی به زمین افتاد، من سمت توپ دویدم و با یک بغل پا، کار را تمام کردم. سال ۶۰، جام حذفی در ورزشگاه شیرودی. ما بازی را با همان گل بردیم.

بهترین گلی که زدید کدام بود؟
شما باید بگویید، اما یک گل به دارایی زدم که خیلی به دلم چسبید. یک گل قشنگ هم به کشاورز زدم، آنقدر خودم را کشیدم که کشاله‌ام کش آمد. یک گل هم به استقلال زدم. عابدزاده درون دروازه استقلال بود. در یک لحظه چرخیدم و ضربه زدم که همه ماندند.

بهترین گل ملی‌تان را به چه تیمی زدید؟
فکر می‌کنم یک گل به بنگلادش زدم که به دلم چسبید. یک گل به کره‌شمالی با ضربه سر زدم.

در بازی با عقاب، یادتان می‌آید چه اتفاقی افتاد؟
بله، فضای ورزشگاه مه‌آلود بود و من توپ را با فاصله به اطراف دروازه می‌زدم که دروازه‌بان نمی‌دید و گل می‌خورد! در آن بازی ۵ گل زدم.

نظرتان در مورد عابدزاده چیست؟
احمد فوتبالیست خوبی بود و به حقش هم رسید. تام، استقلال و پرسپولیس بازی کرد و بچه ساده‌ای بود. ما در اردوی تیم ملی بودیم در سال ۶۵ یا ۶۶. قرار بود به چین برویم. آن زمان، اوج دوران عابدزاده بود. او دچار سرماخوردگی شد و به من گفت باید چه کار کنم. من هم خیلی جدی گفتم باید دوش آب سرد بگیری. آنقدر ساده بود که رفت دوش گرفت و سینه‌پهلو کرد! من در واقع داشتم با او شوخی می‌کردم و سه، چهار روز در اردوی تیم ملی تمرین نکرد.

یکی از نقاط قوت شما، بحث جاگیری بود. شما دقیقاً جایی می‌ایستادید که به توپ برسید. در این مورد توضیح می‌دهید؟
اتفاقاً می‌خواستم همین را بگویم. بازیکنان ما قطع کردن توپ را بلد نیستند. من این کار را خیلی خوب بلد بودم. همه این‌ها به جاگیری برمی‌گردد. هم هوش است و هم ذات، اما باقی موضوع به تمرین برمی‌گردد. رابطه بین خط هافبک و خط حمله هم خیلی مهم است. مهاجمان ما فرصت پیدا می‌کنند، اما چون جاگیری خوبی ندارند، زیاد گل نمی‌زنند. جاگیری اهمیت فوق العاده‌ای در فوتبال دارد. در فوتبال امروز، همه می‌خواهند توپ را بکوبند به طاق دروازه، اما با یک بغل پای ساده و آرام هم می‌توان گل زد. من در تیم‌هایی که مربیگری کردم، همیشه این مورد را گوشزد می‌کنم. بچه‌ها تلاش زیادی دارند، اما آن هوش ذاتی را ندارند که این موارد را در زمین پیاده کنند. برخی مهاجمان ما توانمند نیستند. واقعاً حیف است، آن‌ها می‌خواهند، اما نمی‌توانند انجام بدهند. دلیلش هم این است که زودرنج و کم‌حوصله هستند. خدا شاهد است وقتی در دوران فوتبالم گل نمی‌زدم؛ مدام به خودم خارج از زمین می‌گفتم فرشاد این‌بار بزن، باید گل بزنی، باید، باید، باید... تا اینکه در زمین گل می‌زدم. بچه‌های امروزی قدرت مبارزه با مشکلات را ندارند.

شاید رفاقتی که شما از آن صحبت کردید هم در آقای گلی‌های‌تان بی‌تأثیر نبود.
دقیقاً همین است. آن زمان همه دوست داشتند یک نفر از پرسپولیس آقای گل شود به همین خاطر بود که تمام پاس‌ها به من می‌رسید. ما خیلی متحد بودیم. الان همه دوست دارند فقط گل بزنند. آن دوران، یک نفر گل می‌زد، یکی پاس گل می‌داد، یکی تکل می‌زد ولی امروز همه فانتزی بازی می‌کنند. علی پروین انصافاً خوب تیم را جمع و متحد می‌کرد. او کارش را بلد بود. ۷۰ درصد موفقیت در تیم جمع کردن بود. مهم است که چه بازیکنانی داشته باشی. تیم بستن را بلد باشید، موفق می‌شوید. آرسن ونگر می‌گوید نیمکت قوی داشته باشید، موفق می‌شوید. این حرف مهمی است و به همان بحث تیم بستن، ربط دارد. مگر می‌شود با ۱۱ یا ۱۲ بازیکن به لیگ رفت؟ باید ۱۸ بازیکن خوب داشته باشیم. من ۲۷ بازیکن داشتم که از ۲۴ بازیکن استفاده کردم و نسبت به تیم‌های مقابل ارنج می‌کردم.

البته تیم رؤیایی پرسپولیس در دهه ۶۰ تغییرات زیادی نداشت!
بله ولی امروز فوتبال فرق کرده و باید حتماً طبق آنالیز تیم‌های مقابل ترکیب را چید.

اینکه شما مهاجم یا مدافع باشید، در زمان مربیگری چه تفاوتی برای تان ایجاد می‌کند؟ مثلاً شما مهاجم بودید، با هافبک، مدافع و گلرهای تان ارتباط برقرار می‌کنید؟
من شخصاً با همه ارتباط تک‌به‌تک دارم. مثلاً گاهی اوقات در همین تیمی که هستیم، به دستیارم کوروش برمک می‌گویم تو برو مهاجمان را تمرین بده و من بروم سراغ مدافعان. این کار را می‌کنم که بقیه بازیکنان نگویند فرشاد، چون مهاجم بوده، فقط با بچه‌های فاز حمله کار می‌کند. من این کار را بلدم.

فکر می‌کنید ایراد اصلی فوتبالیست‌های ایرانی کجاست؟
همه بچه‌ها بغل پا زدن را بلدند، اما ایراد اصلی فوتبال ما، کنترل توپ است. استپ می‌کنند، توپ به یک طرف دیگر می‌رود. نه در لیگ بلکه در تیم ملی‌مان هم چنین وضعیتی می‌بینیم. من با بازیکنانم خیلی کار می‌کنم و به آن‌ها می‌گویم باید اول این کار را یاد بگیرید و بعد برویم سراغ کارهای دیگر. مربیان باید خیلی کار انجام بدهند، چون درصد گلزنی را هم بالا می‌برد. این کاری اصولی است که خودم در دوران فوتبالم یاد گرفتم. فیلم‌های زمان فوتبال من موجود است، ببینید همیشه کنترل‌های خوبی داشتم از بس که تمرین می‌کردیم. تکرار و تمرین تنها راز موفقیت در زندگی است.

چرا شما شماره ۱۷ را انتخاب کردید؟
سال ۶۴ که به پرسپولیس آمدم، اولین بازی با دارایی، محمود خوردبین سرپرست تیم گفت شماره پیراهن ۷۰ داریم، ۶۸ داریم، ۱۷ داریم و چند شماره دیگر را هم گفت. من پرسیدم ۱۷ متعلق به چه کسی بود؟ گفتند روح‌ا... عبادزاده که دفاع راست بود. من گفتم همین شماره را می‌خواهم. همه شماره‌های خوب مثل ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۱ پر بود و ۱۷ مانده بود. در استقلال هم چنگیز شماره ۱۷ پوشید. الان هر جا که می‌روم، مرا با شماره ۱۷ می‌شناسند. این پیراهن شماره ۱۷ را دادم به مهدی مهدوی‌کیا که او هنوز هم در خانه پدری اش حفظ کرده است. مهدی همیشه به من می‌گوید پیراهنی که در روز خداحافظی از فوتبال به او دادم، برایش خوش‌یمن بوده.

چه بازی باشکوهی بود، دیدار خداحافظی شما از فوتبال.
بله واقعاً باشکوه شد. البته دیدار خداحافظی محمد پنجعلی برابر الجزایر هم خوب بود، اما برای من، یک روز خاص رقم خورد، چون هم در دربی بود، هم استادیوم پر از تماشاگر شد و هم استقلال را بردیم. آن روز، هواداران استقلال هم مرا تشویق می‌کردند که من هم به سمت‌شان رفتم و برای آن‌ها گل پرتاب کردم. احترام‌ها سر جایش بود.

اگر امروز هم بازی می‌کردید، چند گل در لیگ می‌زدید؟
آقای گل لیگ چند گل زده؟ ۱۵ تا؟ من فکر می‌کنم خیلی بیشتر از این‌ها باید گل زد. آن زمان ما هم فرصت‌های زیادی داشتیم، اما در حال حاضر موقعیت‌های‌شان چند برابر است.

در دربی چند گل زده‌اید؟
سه گل. آن زمان دربی‌ها فقط جنگ و جدل بود. من توسط رضا حسن زاده که یکی از بهترین مدافعان تاریخ فوتبال مملکت‌مان است، حفاظت می‌شدم و حتی صدای نفس‌نفس زدن یکدیگر را می‌شنیدیم. تا این حد «من‌تومن» بودیم.

الان بازیکنانی بدون بازی ملی قراردادی زیر ۱۰ میلیارد نمی‌بندند. بدون تعارف، خودتان بازی می‌کردید، چقدر طلب می‌کردید؟
من برای پرسپولیس با اینکه سختی زیادی کشیدم، پول زیادی نگرفتم. پروین به من گفت ما به همه ۲۰ هزار تومان می‌دهیم، به تو هم ۲۰ هزار تومان. خبری از پول بیشتر از این نیست. من نمی‌دانم امروز چقدر باید پول می‌گرفتم.

بگذارید طور دیگری سؤال را مطرح کنیم. اگر باشگاهی غیر از پرسپولیس در این شرایط به شما پیشنهاد می‌داد، چقدر می‌خواستید؟
به آن‌ها می‌گفتم ۱۷ میلیارد تومان!

پیوس: کاری کردم عابدزاده ۴ روز در بستر بیماری بماند

یک زمانی استقلالی‌ها می‌گفتند اگر تیم ما یکی مثل پیوس داشت، سالی دو، سه جام می‌گرفتیم.
نظر لطف استقلالی‌ها بود.

مدافع یا دروازه‌بانی بود که از او بترسید؟
یک جمشید رشیدی بود که برای مهر شمیران بازی می‌کرد. تیمی که امیر حاج‌رضایی آن را هدایت می‌کرد. رشیدی خیلی مدافع وسط خوبی بود. رضا حسن‌زاده بازیکن خشن و خوبی بود. البته من قبل از هر بازی، با مدافعان صحبت می‌کردم و با یک سیاستی به آن‌ها می‌گفتم مراقب پایم باشید!

البته داوران هم از شما می‌ترسیدند. یک داوری بود که به شما اخطار داد ولی بعد از بازی از شما عذرخواهی کرد...
بله، بگذریم. ایشان از ما عذرخواهی کرد. ماجرا تمام شده و رفته. البته موفقیت‌های ما به این مسائل ربطی نداشت، انصافاً تیم‌مان خیلی خوب بود. ما تا دقیقه ۳۰ هر بازی، ۳ بر صفر از حریفان جلو می‌افتادیم.

اگر آن پرسپولیس را با تیم امروز مقایسه کنید، به نظرتان کدام تیم قوی‌تر است؟
آن پرسپولیس اصلاً مهار نشدنی بود. ما اصلاً کم و کسری نداشتیم و به این تیم پرسپولیس دو، سه گل می‌زدیم.

در مورد مهدوی‌کیا چه نظری دارید؟
یک فوتبالیست تمام‌عیار بود و سرعت و تکنیک فوق العاده‌ای داشت. آکادمی خوبی هم دارد. چون پولدار است، می‌تواند کارش را با کیفیت بالایی ادامه بدهد. البته خودم هم آکادمی دارم و بعد از سه فصل توانستیم به لیگ برتر نونهالان برسیم.

چرا نسلی که به اروپا رفت، نتوانست به خوبی در فوتبال ایران مورد استفاده قرار بگیرد؟
سؤال من هم همین است. آن‌ها بالاخره تجربیات بهتری کسب کرده‌اند و باید بیایند تا تجربیات‌شان را به نسل جدید فوتبال ایران تزریق کنند. به عقیده من همه آن‌ها می‌توانند به تیم‌های بزرگ کمک کنند. این‌ها به دل و جرأت مدیران فوتبال ارتباط دارد. ما ۱۲، ۱۳ مربی داریم که از این تیم به آن تیم می‌روند و این چرخه تغییر نمی‌کند. باید آن‌ها جرأت بیشتری نشان بدهند.

عملکرد یحیی گل‌محمدی را چطور می‌بینید؟
او هم مربی خوبی است. یکی از کلاس‌های حرفه‌ای مربیگری را کنار هم گذراندیم. یحیی هم مربی جوان و خوبی است و در آسیا می‌تواند عملکرد خوبی داشته باشد. او بازیکنان خوبی هم گرفته و باید توانایی‌هایش را نشان بدهد.

فکر می‌کنید جذب عیسی آل‌کثیر و آرمان رمضانی چه تفاوتی در خط حمله پرسپولیس ایجاد کند؟
هر دو نفر را زیر ذره‌بین داشتم و فکر می‌کنم موفق شوند. مخصوصاً آل‌کثیر که چهارچوب‌شناس است. ببینید بازیکنی که به پرسپولیس می‌آید، باید ستاره باشد. علی علیپور و مهدی ترابی خیلی زود ستاره شدند، چون ستاره تیم‌های قبلی‌شان بودند. خریدهای تیم در این فصل نسبت به سال‌های گذشته خیلی بهتر بود.

البته پرسپولیس علیرضا بیرانوند، علیپور، ترابی و ... را از دست داد و این بازیکنان را جذب کرد!
بله ولی همینی که هست. باید با همین شرایط کنار آمد. بازیکنان باید به فکر بازی باشند نه حاشیه. در این صورت، مثل بازیکنان جداشده موفق می‌شوند.

در مورد زوج سردار آزمون و مهدی طارمی چه نظری دارید؟
هر دو عالی هستند. اصلاً فوتبالیستی که به اروپا می‌رود، حتماً کیفیت بالاتری نسبت به فوتبالیست‌های داخلی دارد. سردار از هر نظر عالی است و هیچ کم و کسری ندارد. او از سطح فوتبال ایران بالاتر است.

وقت آن نرسیده که سردار از لیگ روسیه خارج شود؟
بالاخره انتخاب بعدی این بازیکن مهم است. یک زمانی در فصل هفتم، وقتی افشین قطبی سرمربی پرسپولیس شد، حبیب کاشانی با من تماس گرفت و گفت بیا دفتر باشگاه. فقط یک‌بار به دفتر باشگاه رفتم و همان یک مرتبه بود. کاشانی گفت می‌خواهم تو را به عنوان کمک‌مربی قطعی انتخاب کنم. من گفتم نه، دوست دارم سرمربی شوم. آن زمان انتخابم خوب نبود، اگر انتخاب خوبی داشتم، شاید یک روز سرمربی این تیم می‌شدم. یادتان می‌آید که استیلی و پیروانی سرمربی پرسپولیس شدند. اتفاقاً به قطبی گفته بودند و او هم قبول کرده بود. انتخابم خوب نبود و به خاطر احتیاجی که به پول داشتم، این پیشنهاد را نپذیرفتم. حمید اگر دور را می‌گرفت، تا امروز سرمربی بود. به همین علت است که می‌گویم انتخاب و مشاوره به آزمون مهم است.

اگر به زمان گذشته برگردید، باز هم پاسخ منفی می‌دهید؟
نه امکان ندارد. این بار جوابم مثبت است.

در استقلال یک قاعده‌ای وجود دارد که می‌گویند مربی این تیم حتماً باید استقلالی باشد. شما چه نظری در این خصوص دارید؟
هم خوب است هم بد. بالاخره باید کسی مربی تیم‌های بزرگ شود که به آن عرق داشته باشد. از سوی دیگر، فوتبال علم است. این مربیان لیگ برتر اگر توانستند بیایند لیگ یک و لیگ دو کار کنند. همه این‌ها به بحث مدیریتی برمی‌گردد. قبلاً این‌طور بود که یک مربی باید حتماً طرفدار تیمی باشد تا هدایتش را به دست بیاورد، اما ما رفتیم کار کردیم و زحمت کشیدیم.

از کارتان لذت می‌برید؟
بله من مربیگری را دوست دارم، اما زحمات و خطراتش زیاد است. در همین مدت، دو مرتبه نزدیک بود با تریلی در جاده سراوان تصادف کنم و از بین بروم. خدا می‌داند چه حال و روزی داشتم. همانجا به خودم گفتم بس است دیگر، چقدر می‌خواهی در شهرستان تیمداری کنی؟ خسته نشدی؟ ولی به کارم علاقه دارم. همین ۲۰ روز قبل این اتفاق رخ داد، اما دوست داریم کمک کنیم. همه چیز به رابطه بستگی دارد که ما هم در این مورد چندان قوی نیستیم، اما امیدوارم یک روز مربیگری در لیگ برتر هم به ما برسد و این شتر، دم در خانه ما هم بخوابد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.