یک عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد گفت: شیوه بهره‌گیری مولانا از داستان‌ها بسیار هوشمندانه بوده‌است و با استفاده از این روش، تداعیات ذهنی خود را برای مخاطبین ملموس می‌سازد.

بهره‌گیری و شیوه متفاوت مولانا از داستان‌های مثنوی

به گزارش قدس آنلاین، دکتر ابوالقاسم قوام درخصوص مولانا و شیوه پرداختن او به داستان‌ها و تمثیل‌ها اظهار کرد: شیوه‌ی معمول به کار گرفته‌شده مولوی در داستان‌سرایی مثنوی، همان شیوه هندی‌- ایرانی و به تعبیری شیوه داستان در داستان بوده‌است که نمونه این شیوه داستان‌سرایی در کلیله و دمنه و آثار دیگری نیز مشاهده می‌شود. دلیل به کارگیری این شیوه توسط مولوی این است که وی از این شیوه بهره بسیار هوشمندانه‌ای برده‌است، به طوری که این روش دست گوینده را باز می‌گذارد که برحسب موضوع بحث و تداعیات ذهن خود از داستان استفاده کند.

وی ادامه داد: به این ترتیب شیوه داستان در داستان، اجازه تداعی آزاد را به نویسنده می‌دهد؛ به گونه‌ای که مولوی می‌تواند به تبع یادهایی که در ذهن خود دارد از یک شاخه به شاخه دیگری بپردازد و استنباط‌های عرفانی خود را داشته‌باشد. صحبت درخصوص عرفان و مطالب عرفانی با استدلال عقلانی متفاوت است؛ گاهی براساس مقدمات، برهان و دلایل منطقی، مطالب بیان می‌شود اما صحبت در زمینه عرفان، ساحت شهودی دارد که با برهان عقلانی متفاوت است.

این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی بیان کرد: در این روش، فرد باید ابزارهایی را به کار گیرد تا بتواند مخاطب خود را به دریافت‌های شهودی خود واقف کند و مخاطب بتواند این شهود را لمس کند. در واقع تجربه‌ای درونی و باطنی است که مولانا بسیار هوشمندانه از داستان‌ و تمثیل‌ برای انتقال تجربه شهودی خود از آن استفاده می‌کند. داستان‌های بیان شده در مثنوی مولوی مال مولانا نیست؛ به شکلی که مولانا این داستان‌ها و تمثیل‌ها را از پیشینیان خود گرفته‎ ‌است و در حقیقت داستان‌هایی هستند که گذشتگان وی مانند عطار، نظامی و ... نیز به کار برده‌اند و در آثار و منابع دیگری نیز یافت ‌می‌شوند.

قوام با بیان این که موضوع مهم، نوع بهره‌گیری مولانا از این داستان‌ها و تمثیل‌ها است، تشریح کرد: این بهره‌گیری شیوه او را از دیگران متفاوت کرده ‌است. بنابراین شیوه داستان در داستان و نوع بهره‌گیری مولانا از تمثیل‌ها و داستان‌ها در آثار مولانا با دیگر شاعران تفاوت دارد که مولوی این نوع بهره‌گیری را عامل به اندیشه خود قرار می‌دهد به طوری که از این طریق تجربه‌ها و دریافت‌های عرفانی خود را بیان کرده و برای خوانندگان محسوس می‌کند. در واقع مفهوم ظریف و پیچیده عرفانی را به صورت تجربه‌پذیری برای مخاطبین خود محسوس و ملموس می‌کند.

وی با اشاره به این که در مورد وجود و یا عدم وجود اندیشه‌های مولوی در روزگار ما نمی‌توان به صورت مطلق صحبت کرد، ابراز عقیده کرد: مولانا یکی از بزرگترین اندیشه‌ورزان تاریخ بشریت است؛ به طوری که بر هم‌زبانان و افراد دیگری که (اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها، غیرفارسی‌زبانان) با مطالعه ترجمه آثارمولوی با او آشنا شده‌اند، تأثیرگذار بوده‌است.

این عضو هیئت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی خاطرنشان کرد: لازم به ذکر است که طرفداران و پذیرندگان قابل توجهی از اندیشه‌های ما را در غرب و شرق دنیا می‌توان یافت. اما نکته مهمی که در این خصوص وجود دارد این است که این اندیشه‌ها تا چه اندازه در ساحت کارکرد زندگی اجتماعی مردم وجود دارد. من فکر می‌کنم که عموم جامعه شناخت خوب و مناسبی از اندیشه‌های مولوی ندارند.

قوام اضافه کرد: شرایط فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه به گونه‎‌ای نیست که مردم زیست خود را با این اندیشه‌ها عجین کنند. کسانی که منظر و نگاه مولوی در زندگی آن‌ها حاکم است، حیات بارورتر، آسان‌تر و لذت‌انگیزتری دارند. غزلیات شمس، بزرگترین دیوان غزلیات عرفانی تاریخ غزل فارسی است که بیش از سه هزار غزل به همراه لطیف‌ترین و شورانگیزترین مفاهیم عرفانی ناب در آن وجود دارد.

وی تشریح کرد: زمانی می‌توان توقع داشت که افرادی اندیشه‌های شخصی را به کار گیرند و شور و حیات تپنده غزلیات شمس در زندگی آن‌ها جاری شود که از وجود غزلیات شمس آگاهی داشته‌باشد و یا آن را مطالعه کرده‌باشد. نام‌گذاری روزی به نام مولانا، خواندن و معرفی مولوی و آثار او در همایش‌ها و ... گام مؤثری در نهادینه کردن و رواج اندیشه او در عمل جامعه است. رواج اندیشه مولوی فعالیت و اقدامی فرهنگی است که در بلندمدت اثربخش و نتیجه‌بخش خواهد بود و صبوری بسیاری نیاز دارد.

این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی اظهار کرد: مثنوی دریایی از اندیشه‌ها است که مفهوم نهفته شده در یک بیت آن در زمینه‌های مختلف مانند روانشناسی، جامعه‌شناسی و ... گاهی با مطالعه و بررسی چندین کتاب در این خصوص میسر می‌شود. ما باید برای معرفی اندیشمندان و متفکرین خود به جهانیان و مردم کشور خود بیشتر کار کنیم که در واقع این اقدام بر پرورش نسلی پویا، خلاق و اندیشمند مؤثر خواهدبود.

قوام درخصوص رابطه شمس و مولانا بیان کرد: بخشی از اطلاعات در این زمینه مربوط به اطلاعات تاریخی و زندگی‌نامه‌ای است که با داستان و افسانه آمیخته است و در برخی اوقات درشت‌نمایی‌هایی در آن‌ها مشاهده می‌شود. اما شواهد متنی که از خود مولانا باقی‌ مانده‌است به ویژه در دیوان کبیر (شمس) و آثار منثور مولانا گویای شیفتگی مولانا به شمس است به طوری که باعث دگرگون ساختن شخصیت مولوی که مدرس علوم دینی بوده‌است، شده و او را به عارف شیفته و شوریده‌ای مبدل ساخته‌ که سلولی از بدن او پس از دیدار با شمس و به مدد عشق، آرامش ندارد.

وی عنوان کرد: در این دگرگونی جوهره و زمینه شخصیتی مولانا بسیار اهمیت دارد به طوری که تجربیات عینی و دینی مولوی، هم‌چنین آموخته‌های وی از محضر پدر و دیگران و به کرسی تدریس نشستن او، جان آگاهی را در او به وجود آورد و ملاقات شمس این جان آگاه و بیدار را به جانی شیفته و شعله‌ور تبدیل کرده‌ است که بارقه‌های آن در غزلیات شمس مشهود است.

منبع: ایسنا

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.