۱۵ مهر ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۵
کد خبر: 722792

یادداشت/

روستا و «چالش تعویق اسباب‌کشی»!

مسعود نبی‌دوست/ فعال آبادانی روستا

همین ابتدای یادداشت، تکلیف تیتر را مشخص می‌کنم؛ یعنی توضیح می‌دهم «چالش تعویق اسباب‌کشی» یعنی چه و چرا پس از یک سال سکونت در روستا، چنین عبارتی را پیش خودم خلق کرده‌ام.

قدس آنلاین: همین ابتدای یادداشت، تکلیف تیتر را مشخص می‌کنم؛ یعنی توضیح می‌دهم «چالش تعویق اسباب‌کشی» یعنی چه و چرا پس از یک سال سکونت در روستا، چنین عبارتی را پیش خودم خلق کرده‌ام.

بگذارید این‌طوری شرح سریعش را بگویم؛ فرض کنید همه اسباب و اثاثیه‌تان را جمع کرده‌اید که بروید خانه جدید. منتظر هم نشسته‌اید که کامیون بیاید و همه چیز را بار بزند. این وسط ولی یکدفعه از خانه جدید تماس می‌گیرند که «مستأجر قبلی خالی نکرده! یک هفته دیگر مهلت می‌خواهد» این یک هفته بر شما چطور می‌گذرد؟ بلند می‌شوید که آنتن تلویزیون را دوباره وصل کنید، ولی یکدفعه یادتان می‌آید که برای این یک هفته نمی‌ارزد. همه میزها را خاک گرفته، ولی کسی حالش را ندارد که یک دستمال گردگیری روی همه‌جا بکشد. بدترش ولی زمانی است که می‌فهمید قول یک هفته هم اعتباری ندارد و شاید این تأخیر با خوف و رجاهای مکرری، ادامه پیدا کند. من به این وضعیت می‌گویم «چالش تعویق اسباب‌کشی».

راستش نمی‌خواهم بگویم روستا در این ۴۰ سال پس از انقلاب، برنامه‌ای برای اسباب‌کشی داشته که حالا تعویق یا عدم تعویقی در کار باشد. حقیقتش ولی اگر کسی هم چنین ادعایی بکند، از مخالفت نمی‌کنم که «نه» و از این حرف‌ها. چرا که آمارها هم دست‌کم حرف او را تأیید خواهد کرد. این وسط تفاوتی هم ندارد که نسبت جمعیت روستانشین به شهرنشین ۸۰ به ۲۰ بوده یا ۷۰ به ۳۰. از یک جا ولی انگار عده‌ای متوجه ماجرا شده‌اند که مثلاً «کوچ از روستا چه آسیب‌هایی دارد؟» یا «چرا سرعت تخلیه روستاهای ما به نسبت برخی کشورها این قدر بالاست؟» یا «نسبت بزرگ شدن حاشیه کلانشهرها با تخلیه روستاها چیست؟» همین سؤال‌ها شاید شروع «چالش تعویق...» باشد؛ درست زمانی که ۳۰-۲۰ سال درِ باغِ سبز شهر را نمایش داده‌ای، همه دوربین رسانه‌های تصویری‌ات را برده‌ای ونک به بالای پایتخت، رؤیای همه روستایی‌هایت را کرده‌ای پشت میز یک اداره شیک نشستن و وسط یک ویلای خوش‌تراش آبمیوه طبیعی پرتقال خوردن، بعد یکهو یادت آمده که «عه! شاید مسیر اشتباه است!»

حالا دیگر یک سال از دیدن و خواندنم در و درباره روستا می‌گذرد. در این یک سال کلی اداره و نهاد را دیده‌ام که صد تا کار ریز و درشت توی روستاها انجام می‌دهند. (درباره این‌ها باید یک یادداشت مجزا بنویسم) در نقطه مقابلش در خیلی روستاها، آدم‌هایی را دیده‌ام که رغبت ندارند دو خط درباره کود و سم زمین یا روش‌های جدید کشتشان چیزی بخوانند. آدم‌هایی را دیده‌ایم که جوی آب کشاورزی‌شان تا میانه فصل کِشت تمیز نمی‌شود. خود آمارهای دولتی هم می‌گوید میانگین سنی کشاورزی در ایران دارد به مرز ۶۰‌سالگی می‌رسد. من همه این‌ها را اما از زاویه همان چالش می‌بینم. تو میزت را تمیز نمی‌کنی، آنتن تلویزیونت را وصل نمی‌کنی، خانه‌ات را جارو نمی‌کشی، چون همه چیز موکول شده به یک جای جدید و یک رؤیای جدید. یعنی چه؟ یعنی دیگر نباید تعجب کنی از اینکه دخترهای روستایی‌ات به پیش‌شرط رفتن به شهر، شوهر می‌کنند. این رؤیایی‌ است که سال‌ها برای آن‌ها تعریف شده. حتی روستای خوب هم در ذهن آن‌ها یعنی روستایی که شبیه شهر باشد. خب معطلی چرا؟ شهر زیبای پر از امکانات که همین حالا هم هست.

***

حالا از جاهای متعددی درباره روستا طرفِ مشورتم؛ از طرف خیلی اداره‌هایی که اولین سؤال کارشناسشان این است که «این روستا چقدر دام دارد؟ چقدر آب؟ چقدر زمین؟» به‌خیالشان افزایش بهره‌وری دام و کشاورزی و... یعنی همه آنچه از آبادانی لازم است بدانند. این وسط ولی کلی سؤال انگار باقی است. اینکه «با شرایط موجود، توسعه اقتصاد روستایی، کوچ به شهر را افزایش می‌دهد یا کاهش؟» اینکه «چالش روستا بیشتر اقتصادی است یا فرهنگی اجتماعی؟» و... این یک سال زمان خوبی بوده برای فکر کردن درباره این‌ها. درباره اینکه «روستایی‌ها کجای پازل آبادانی روستایشان هستند؟»، «مسیر آبادانی روستا لزوماً از شهر می‌گذرد یا نه؟» و اساساً «روستا و شهر دو موجود مستقل‌اند یا دو سطح از یک موجود؟» و... عجیب اینکه در همه طرح‌های نهادها که در همه شئونات روستا مداخله کرده‌اند، دو جمله درباره این مفاهیم پیدا نمی‌شود؛ درباره اینکه انگار جوان‌های روستایی‌ دیگر روستا را شایسته سکونت نمی‌دانند؛ درباره اینکه روستایی‌ها انباشته‌ای شده‌اند از بی‌رؤیایی، تجربه منفی، فقر تحسین‌شدگی و... حالا کسی هم کار ندارد که مسیر آبادانی روستا از کجا می‌گذرد؟ از اندیشه یک خانه جدید یا از رؤیای ماندن، گرد گرفتن و ساختن.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.