۱۹ مهر ۱۳۹۹ - ۰۹:۳۱
کد خبر: 723195

یادداشت/

...آنکه دلش زنده شد به عشق

حسن احمدی‌فرد/ روزنامه‌نگار و پژوهشگر

ما جماعت مرده‌پرست، همیشه به‌موقع می‌رسیم؛ یعنی درست وقتی می‌رسیم که هنرمندجماعت، سرش را زمین گذاشته باشد؛ چه مرده‌هنرمندها همیشه بهتر از زنده‌شان به کار می‌آید. زنده که هستند در سرمستی هنرشان، طول و عرض ارض و سما را به هیچ می‌انگارند و این نمی‌تواند آن‌قدرها خوشایند ما باشد. مرده که باشند دیگر نمی‌توانند حرفی بزنند و موضعی بگیرند و این، برای ما خیلی بهتر است...  .

قدس آنلاین: ما جماعت مرده‌پرست، همیشه به‌موقع می‌رسیم؛ یعنی درست وقتی می‌رسیم که هنرمندجماعت، سرش را زمین گذاشته باشد؛ چه مرده‌هنرمندها همیشه بهتر از زنده‌شان به کار می‌آید. زنده که هستند در سرمستی هنرشان، طول و عرض ارض و سما را به هیچ می‌انگارند و این نمی‌تواند آن‌قدرها خوشایند ما باشد. مرده که باشند دیگر نمی‌توانند حرفی بزنند و موضعی بگیرند و این، برای ما خیلی بهتر است...  .

اما به نظرم این یکی را کور خوانده‌ایم. صدا، که خاموش نمی‌شود... و محمدرضا شجریان، از جنس صدا بود؛ از جنس مردمی که می‌خواهند فریاد بلندی بکشند؛ حتی اگر همه درها بسته باشد.

ما جماعت مرده‌پرست این یکی را حتماً اشتباه کرده‌ایم. محمدرضا شجریان نمرده؛ محمدرضا شجریان نمی‌میرد. نشنیده‌اید که رندی سرمست ۸۰۰، ۷۰۰ سال پیش در کوچه‌باغ‌های شیراز، کنار آب رکن‌آباد و گلگشت مصلا، می‌خواند که:

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

محمدرضا شجریان جانش را در جادوی صدایش جاودانه کرده است؛ درست مثل سعدی که در هر بیت از غزل‌هایش هنوز هم مشغول عشق‌بازی است؛ درست مثل مولانا که در سطرسطر شعرهایش همچنان گرم سماع است؛ درست مثل فردوسی که در بیت‌بیت شاهنامه، شکوه سربلند ایران‌زمین را فریاد می‌زند؛ و الا این جسمی که بناست، در هوای ابری‌ مشهد و زیر باران نم‌نم توس، کنار همشهری پردود و دمش مهدی‌خان اخوان‌ثالث، در خاک خراسان بخوابد، پیکر فرتوت پیرمردی است که رُس زندگی کردن را کشیده بود؛ ۸۰، ۷۰ سال آوازخوانده بود و دنیا را گشته بود و معاشرت کرده بود و یک کمد پر از کراوات و کت و شلوار اعیانی داشت؛ کوه رفته بود و کباب خورده بود و گل و گیاه کاشته بود و آشپزی کرده بود و دستمال گردن می‌بست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.