قدس آنلاین: امام رضا(ع) هنگام وداع از خانواده خود فرمود: برای من گریه کنید. عرض کردند: گریه در بدرقه مسافر شایسته نیست. امام(ع) فرمود: گریه بر مسافری خوب نیست که امید به بازگشتش باشد. در حقیقت با این دستور، به شیعیان پیغام رساندند که این سفر اجباری و در حکم تبعید است.

پذیرش توحید در گرو ولایت است

قدس آنلاین: در تاریخ نقل شده است که امام رضا(ع) در سال 200 هجری قمری ظاهراً به دعوت مأمون، شهر مدینه را به‌سمت مرو که مرکز خلافت مأمون بود، ترک کرد اما در باطن این حرکت تبعید بود. دلیل آن نحوة خداحافظی حضرت رضا(ع) هنگام خروج از شهر مدینه است. ایشان هنگام وداع از خانواده خود فرمود: برای من گریه کنید. عرض کردند: گریه در بدرقه مسافر شایسته نیست. امام(ع) فرمود: گریه بر مسافری خوب نیست که امید به بازگشتش باشد. در حقیقت با این دستور، به شیعیان پیغام رساندند که این سفر اجباری و در حکم تبعید است. امام(ع) در زمان تبعید از مدینه به مرو، به شهر نیشابور رسیدند. برخی از شیعیان خدمت حضرت رسیده و از ایشان یادگاری خواستند. امام نیز حدیث شریفی را بیان فرمودند که به حدیث سلسلة الذهب معروف شد.

گفتگوی قدس آنلاین با حجت‌الاسلام سید محمدباقر علوی تهرانی را در این خصوص می خوانید

حدیث سلسله الذهب چیست؟
این حدیث در لغت سلسله طلایی نام دارد که دو وجه تسمیه برای نامگذاری آن ذکر شده است:
1.به دلیل اینکه راویان این حدیث، ائمه معصومین(ع) هستند، این سلسله بسیار ارزشمند است و از این جهت به سلسلة‌الذهب معروف شده است. مراد از طلایی بودن این سلسله، ارزش و اعتبار عالی رتبة ایشان است.
2.عده‌ای گفته‌اند زمانی‌که امام رضا(ع) در شهر نیشابور این حدیث را بیان فرمودند، والی نیشابور دستور داد تا این حدیث را با طلا بنویسند. به همین علت روایت به سلسلة الذهب معروف شد. البته این وجه تسمیه بسیار ضعیف است.
امام صادق(ع) فرمودند: «حدیث من، حدیث پدرم و پدرانم و رسول خداست». بنابراین زمانی که امام(ع) حدیثی را نقل می‌کنند، مانند این است که این روایت را اجداد طاهرین ایشان فرموده‌اند. با عنایت به این مطلب، امام رضا(ع) حدیث را این‌گونه بیان کرده و فرمودند: « سَمِعْتُ أَبِی مُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ یَقُولُ سَمِعْتُ أَبِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ سَمِعْتُ جَبْرَئِیلَ یَقُولُ سَمِعْتُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِن عَذَابِی»
این حدیث بیان می‌کند که از پدرم موسی‌بن‌جعفر(ع) شنیدم که فرمود: از پدرم امام‌صادق(ع) شنیدم که فرمود: از امام‌باقر(ع) شنیدم که فرمود: از پدرم امام زین‌العابدین(ع) شنیدم که فرمود: از پدرم امام‌حسین(ع) شنیدم که فرمود: از پدرم علی‌بن‌ابیطالب(ع) شنیدم که فرمود: از رسول‌خدا(ص) شنیدم که فرمود: از جبرئیل شنیدم که فرمود: از خداوند متعال شنیدم که این‌گونه فرمود: توحید حصار و حصن امن من است، هر کس که در مقام توحید قرار بگیرد، از عذاب من در امان است. قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا» امام سوار بر موکب در حال حرکت شیعیان را مورد خطاب قرار داده و ندا دادند: اما شرط دارد و من شرط آن هستم.
امام‌رضا(ع) توحید را منشأ سعادت و نجات انسان از عذاب معرفی کردند، اما شرط پذیرش آن را قبول اصل ولایت دانستند. پذیرش ولایت اهل بیت‌(ع) و در رأس آن ولایت حضرت‌علی‌(ع) شرط اساسی برای ورود به دایرة توحید است. این مطلب در حدیثی از رسول گرامی اسلام نیز مورد تأیید قرار گرفته است که فرمودند: اگر شخصی بعد از رحلت من ولایت علی‌بن‌ابیطالب‌(ع) را انکار کند، مانند این است که رسالت مرا در زمان حیاتم انکار کرده است و فردی که رسالت مرا در زمان حیاتم انکار کند، مانند این است که توحید خداوند را انکار کرده است.
 
پذیرش ولایت امام رضا(ع) شرط توحید
در حدیثی از امیرالمؤمنین‌علی‌(ع) و به نقل از رسول خدا(ص) آمده است: «إِنَّ أُمَّتِی سَتَفْتَرِقُ عَلَی ثَلَاثٍ وَ سَبْعِینَ فِرْقَةً، فِرْقَةٌ نَاجِیَةٌ وَ الْبَاقُونَ فِی النَّار». همانا امت من به زودی به 72 فرقه متفرق می‌شوند. همة آنان اهل جهنم هستند مگر یک گروه و در ادامه حدیث فرمودندکه از این 71 فرقة اهل دوزخ، 13 فرقه ولایت من را قبول دارند.
بررسی تاریخ نشان می‌دهد که با شهادت امام موسی‌کاظم(ع) و آغاز ولایت و امامت علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) قصة تلخی در تاریخ اتفاق می‌افتد. در عصر امام کاظم (ع) جمعیت شیعه حدود یک و نیم میلیون نفر بود. نقل تاریخ است که برای تدفین پیکر امام هفتم(ع)، سه روز تشییع به تأخیر افتاد تا شیعیان از بلاد مختلف حضور پیدا کنند. این ظرفیت شیعه همواره بسیار خطر ساز بود، از این رو دشمنان در فکر بودند تا تشیع را منحرف کنند.
بنا بر اقوال مختلف، امام کاظم(ع) بین 7 تا 14سال در زندان بودند. در طول مدت اسارت در زندان، ارتباط امام با شیعیان به‌واسطة افرادی که مورد وثوق امام بودند انجام می‌شد. حضرت(ع) چهار نفر را بعنوان وکلای خود منصوب کردند. این افراد علی‌بن‌حمزه‌بطائنی، زیاد بن مروان قندی، عثمان بن عیسی رواسی و احمد بن ابی بشر سراج بودند. آنان پل ارتباطی شیعیان با امام(ع) بودند. مردم وجوهات خود را از طریق این افراد به امام(ع) می‌رساندند و دستورات حضرت را به افراد منتقل می‌کردند. به این ترتیب وجوهات زیادی در اختیار وکلا بود. طبق نقل تاریخ، علی بن حمزه بطائنی 30 هزار دینار، زیاد بن مروان 70 هزار دینار، عثمان بن عیسی 30 هزار دینار و احمد بن ابی بشر سراج 10 هزار دینار در اختیار داشتند. هر دینار، یک مثقال طلاست. زمانی که امام(ع) در زندان به شهادت رسیدند آنان به طمع مال فراوان، منکر امام بعد از موسی بن جعفر(ع) شدند تا وجوهات را باز پس ندهند. در کتاب‌های سیره‌نویسان، اقوال متعددی از وکلا مبنی بر صحت این مطلب وجود دارد. در کتاب غیبت شیخ طوسی آمده است که حسین بن فضال می گوید: در بغداد پیرمردی نزد عموی من علی بن حسین فضال آمده بود که داماد احمد بن ابی بشر سراج بود. او در ضمن صحبت‌های خود می‌گفت: روزی که احمد بن ابی بشر درحال احتضار بود به من گفت: ما وکلاء امام کاظم(ع) چهار نفر بودیم. برای اینکه پولی که در اختیار داریم را به علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) ندهیم، امامت او را انکارکردیم. الان خود را در آستانه جهنم می‌بینم. این پول‌ها را به او بازگردان و از طرف ما از او عذرخواهی کن. پیرمرد شروع به خندیدن کرد و ادامه داد: احمد از دنیا رفت و ما پول‌ها را به علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) باز پس ندادیم.
طمع مال به حدی بود که در تاریخ، انحراف عقیدتی ایجاد کرده و امامت امام‌رضا(ع) و امامان بعدی را قبول نکرده و بر امامت امام موسی‌کاظم(ع) توقف کردند. نام این گروه را واقفیه گذاشتند. این گروه از مهمترین مخالفان امام‌رضا(ع) بودند.
متکلمین، مورخین و سیره‌نویسان بعد از علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) هیچ گروه انحرافی را شناسایی نکرده‌اند. یعنی هر فردی ولایت و امامت‌ امام‌رضا(ع) را پذیرفته است به امامت همة امامان بعد از ایشان تا امام‌زمان‌(عج) اعتقاد دارد. به‌همین جهت حضرت برای نشان دادن مرز حق و باطل فرمودند، ولایت من نشان دهندة مرز حق و باطل است. زیرا هر که ایشان را به امامت پذیرفته، شیعة دوازده امامی بوده و هست.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.