۱۷ آبان ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۳
کد خبر: 726838

در حوالی داستان

کمرنگ ماندن عشق در داستان فاخر ایرانی

کامران پارسی نژاد/ نویسنده و منتقد

عشق جزو مقولاتی است که قدمتی کهن به قد و اندازه تاریخ بشری دارد. بسیاری از صاحبنظران از افلاطون گرفته تا اریک فروم در خصوص ماهیت عشق و نقش‌آفرینی‌هایش در تاریخ بشری نظریه‌های گوناگونی مطرح کرده‌اند.

قدس آنلاین: عشق جزو مقولاتی است که قدمتی کهن به قد و اندازه تاریخ بشری دارد. بسیاری از صاحبنظران از افلاطون گرفته تا اریک فروم در خصوص ماهیت عشق و نقش‌آفرینی‌هایش در تاریخ بشری نظریه‌های گوناگونی مطرح کرده‌اند. در میان گونه‌های قابل تعمق نظریه‌هایی که درصدد توصیف عشق برآمده‌اند، نظریه‌های روان‌شناسی، فلسفی و عرفانی از اعتبار زیادی برخوردارند. در این خصوص حتی جریان‌ها و نحله‌های فکری نیز صحبت کرده‌اند. براساس باور روان‌شناسان، عشق اصیل رفتاری سالم و منطقی تلقی می‌شود. فروم بر این باور است که راز سعادت بشری در عشق نهفته است. اوعشق را یک استعداد درونی و فطری می‌داند، با وجود اینکه بیشتر مردم فکر می‌کنند علت عشق تنها و تنها بر نقش‌آفرینی عاشق و معشوق خلاصه می‌شود، عشق گونه‌های دیگر و مرتبت‌های گوناگونی دارد. فروم عشق را به پنج گونه عشق برادرانه، عشق مادرانه، عشق میان زن و مرد، عشق به خود وعشق به خدا تقسیم کرده است. در زمینه ارادی و غیرارادی بودن عشق نیز نظرات ضد و نقیضی وجود دارد. عشق در عالم عرفان و دین نیز برای خود جایگاه خاصی دارد. عشق خداوند به معبود و عاشقی انسان به معبود و فرستادگانش از مقولات جذاب و ارزشمند به حساب می‌آید. با تمامی این تفاسیر، انواع عشق‌های ناب و گناه‌آلود همواره در گذر تاریخ دستمایه خوبی برای شکل‌گیری رویدادها و درونمایه‌های داستانی بوده‌اند. متأسفانه در سال‌های نه چندان دور عشق در هر شکل و شمایلش در داستان‌های عامه‌پسند بی‌بضاعت و بسیار ضعیف میدان‌داری کرده و کمتر دیده شده در رمان‌های جدی و معتبر به درستی به کار گرفته شود. انگار با سخیف شدن عشق و از دست رفتن اعتبار و حرمتش، نویسندگان مطرح کشور هم به این باور رسیده‌اند که مقوله عشق را به ادبیات سطحی عامه‌پسند حواله دهند و عطایش را به لقایش ببخشند. این در حالی است که طرح عشق ناب و اصیل انسان به انسان، انسان به طبیعت و یا انسان به خداوند متعال... در دنیایی که می‌رود شب همه جایش را فرا بگیرد می‌تواند تأثیرگذار باشد و بسیاری از مصائب بشری را از میان ببرد. نکته مهم و حائز اهمیت این است که بسیاری از نویسندگان و هنرمندان صاحبنام و ماندگار ادبیات جهان هر کدام باور و نظرات خود را در خصوص تمام پدیده‌های اجتماعی و انسان مطرح کرده‌اند. اما متأسفانه در ایران نویسندگان تنها خود را خالق داستان‌هایی می‌دانند که اگر به بن‌مایه‌های نهفته در آن‌ها هم دقت شود کمتر رد پای مباحث عمیق فلسفی، اجتماعی، روان‌شناسی و دینی را می‌توان یافت. نویسندگان ما اغلب خود را صاحب اندیشه و فکر در حوزه انسان‌شناسی و ساحت هستی نمی‌دانند و همین می‌شود که بیشتر اوقات هیچ نظر جدی و قابل تعمقی را مطرح نمی‌کنند. با یک بررسی اجمالی درباره نقطه نظرات هنرمندان در غرب می‌بینیم بسیاری از آنان چون مارک تواین، شوپنهاور، کافکا، ژان پل سارتر، آنتوان چخوف، ویکتور هوگو، هربر لوپور، آگاتا کریستی...درباره عشق صحبت کرده‌اند. اما معدود نویسندگان ایرانی نظرات خود را آشکارا مطرح کرده‌اند. در چنین شرایطی جای تعجب نیست که ماهیت عشق به درستی در ادبیات معاصر جدی ایران مورد استفاده قرار نگرفته است. طبق نظر بیشتر صاحبنظران، عشق نوعی پدیده زیباشناختی است. بی‌شک طرح مقوله زیبایی‌شناسی در هر گستره و قلمرویی، جمله زیبا و حس‌برانگیز پیامبر اکرم(ص) را به ذهن متبادر می‌سازد که خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.