۲۱ آبان ۱۳۹۹ - ۱۱:۰۵
کد خبر: 727398

نزدیک به 30سال پیش، در اوایل دهه 70 من به فکر این افتادم که مجموعه‌ای از شعرهای شاعران ایران برای افغانستان را گردآوری کنم. فراخوانی هم آماده کردم و با دستگاه زیراکس کپی کردم و به بعضی دوستان دادم. امکانات رسانه‌ای حالا که نبود. مدتی هم پیگیر شدم، ولی حاصل کار چندان چشمگیر نبود و این طبیعی هم بود. هنوز جامعه ایران تصویر واضحی از کشور و مردم افغانستان نداشت و اگر هم داشت، تصویری کدر و مخدوش بود. حالا وقتی شعرهایی را که در ظرف یک هفته برای واقعه تروریستی دانشگاه کابل و پیام «جان پدر کجاستی» سروده شده است می‌شماریم، به عدد افزون بر 200 می‌رسیم که بیش از نیمی از این شعرها را شاعران ایران سروده‌اند.

به راستی در این 30 سال چه رخ داده که اینچنین به دلبستگی‌ها افزوده شده است، با اینکه مهاجرت برای جامعه میزبان و مهاجر سختی‌های خود را نیز داشته است. من هر چه می‌اندیشم، در نهایت به این می‌رسم که آگاهی و شناخت بیشتر است، پنجره‌ها باز شده و آدم‌ها بهتر همدیگر را می‌بینند و از وضعیت هم باخبرند و چه دلپذیرتر از اینکه پنجره‌ها بین دو ملتی باز شود که سابقه‌ای دیرین در مشترکات گوناگون داشته است. زبان مشترک، دین مشترک، فرهنگ و رسوم مشترک، تاریخ مشترک و مفاخر مشترک، گذشته از اینکه انسان‌ها در هر حال با هم اشتراک‌های عاطفی دارند، حتی اگر این اشتراکات دیگر هم نباشد. حالا که این پیوندها بسیار است، طبیعی است که واکنش‌های احساسی و عاطفی هم نیرومندتر و بیشتر خواهد بود.

در این میان البته نقش ادبیات بسیار پررنگ بود. ما تنها مخاطبان بی‌واسطه آثار ادبی همدیگر و تنها خوانندگان آثار مکتوب همدیگر، بدون هیچ نیازی به ترجمه و یا حتی تغییر رسم‌الخط هستیم. از این روی ادبیات افغانستان و ایران در این سال‌ها بسیار به هم پیوند خورد و در این میان شعر جایگاه ویژه خود را داشت. از همین رو نخستین تأثیرهای عاطفی روی جامعه ایران، بر اثر شعرهای شاعران مهاجر خطاب به مردم ایران آشکار شد و اکنون ما شاهد بازتاب وقایع افغانستان در شعر ایران، آن هم با این حجم گسترده هستیم.

واقعه دانشگاه کابل تنها واقعه دردناک افغانستان در این سال‌ها نبود. چند سال پیش تظاهرات دانشجویان معترض با عنوان «جنبش روشنایی» با انفجار بمبی به خاک و خون کشیده شد و صدها دانشجو را از میان برداشت. در همین اواخر چند واقعه دیگر نیز رخ داد، از جمله حمله تروریستی به بیمارستان زنان و نیز مؤسسه آموزشی کوثر دانش، ولی چه شد که واقعه‌ دانشگاه چنین برجسته شد؟ در اینجا نباید نقش یک رویداد تأثرانگیز و برجسته شدن آن را نادیده گرفت. پدری که ۱۴۲ بار به فرزندش زنگ می‌زند و دست آخر پیام می‌دهد که «جان پدر کجاستی؟» و این پیام پس از شهادت آن دانشجو، به وسیله دیگران خوانده می‌شود.

این پیام به یک نماد بدل شد، نمادی که حامل عاطفه و ویژگی‌های زبانی افغانستان و مختصر و کوتاه بود و چنین بود که فضای رسانه‌ای را درنوردید و دل‌های جامعه انسانی به خصوص فارسی‌زبانان را تکان داد.

این پیام خودش یک نیم‌مصراع شعر بود و طبیعتاً خیلی‌ها  از جمله خودم را، در همان لحظات اول شنیدنش ترغیب کرد که آن را با سرایش شعری ادامه دهند و چنین بود که بسیار شعرها سروده شد که اکنون تعدادشان به صدها رسیده است.

گزیده‌ای از این شعرها قرار است به صورت کتابی منتشر شود. چند کانون ادبی مهاجر در تدوین کتاب سهم گرفته‌اند و چند ناشر ایرانی برای انتشار آن اعلام آمادگی کرده‌اند. کتاب «جان پدر کجاستی؟» اگر منتشر شود، نخستین کتاب شعری است که حاوی شعرهای شاعران هر دو کشور برای یک واقعه تأثربار در افغانستان را در خود دارد و از این جهت، اثری بی‌سابقه خواهد بود. این را می‌توان یک نقطه عطف در مناسبات شعری دو کشور و نقطه‌ای روشن و خوشایند دانست. باید به همه این شاعران گفت: جان برادر، سپاس.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.