۱۷ آذر ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۷
کد خبر: 730974

یکی از پیامدهای جریان تجددخواهی کاذب و برون‌جوش در کشور ایجاد شکاف اجتماعی و بحران هویتی در نسل جوان و ناامیدکردن آن‌هاست که اغلب به جلای وطن ختم می‌شود. جای تعجب نیست که هنرپیشه ایرانی برای به‌دنیا آوردن فرزند خود با این آرزو به آلمان و یا دیگر کشورهای غربی می‌رود که فرزندش به‌اصطلاح در «دنیای متمدن» به‌دنیا بیاید. مهاجرت‌ها و سفرهایی که اقامت دائم و طولانی را در پی دارد، فرصت‌های مطالعاتی متعدد که بیشتر به تفریح شبیه است تا تحقیقات علمی از جمله پیامدهای این رفتار تجددخواهان کاذب است. این رفتار، کشور را تبدیل به کارخانه تولید مدرک علمی و فرار طیفی کرده است که امیدشان را به‌علت رفتار غیرمسئولانه تجددخواهان غرب‌گدا از دست داده‌اند. برای آسیب‌شناسی ریشه‌ای رفتارهای چالش‌برانگیز و ضدتمدنی این جریان باید به پرسش‌های مردم و به‌ویژه جوانان پاسخ‌های مبتنی بر استدلال داده شود. با وجود شرایط نسبتاً خوب برای تحصیل در بسیاری از رشته‌های علوم انسانی، اجتماعی، دینی و تجربی در داخل کشور،‌ چه ضرورتی دارد که هنوز برخی افراد به‌ویژه آقازاده‌ها و خانوم‌زاده‌ها در خارج از کشور تحصیل می‌کنند؟چرا برخی از مسئولان، وزرا و نمایندگان مجلس موجب بسترسازی برای خروج همسر و فرزندانشان و تحصیل آنان در خارج می‌شوند و از رانت و قدرت برای تحصیل آنان استفاده می‌کنند؟

آیا مجلس شورای اسلامی نباید به‌دنبال محدود کردن تحصیل فرزندان مسئولان اعم از وزرا و نمایندگان باشد تا با این اقدام جلو برخی سوءاستفاده‌های سرویس‌های جاسوسی بیگانگان که برای آن‌ها تور اطلاعاتی پهن کرده‌اند را بگیرد؟آغاز روند بهبودی بدون تشخیص و تحلیل دقیق و علنی این پرسش‌ها و پرسش‌های دیگر غیرممکن خواهد بود. برای نمونه چرا مسئولان چشم به خطای دیپلماتیک، یعنی حضور سفیر انگلیس در اغتشاش‌ها یا درگیری‌های ۲۲ دی ۱۳۹۸ بستند؟ اگر سفیر ایران در فرانسه، آلمان یا انگلیس در تظاهرات نیروهای مخالف یا متعارض حکومت این کشورها شرکت کند، این کشورها با ایران چه خواهند کرد؟

آینده فرزندان اروپانشین برخی مسئولان به چگونگی ارتباط میان ایران و اروپا گره خورده است، آیا این شرایط نمی‌تواند در تصمیم گیری‌های سیاسی جمهوری اسلامی تأثیرگذار باشد؟

جای آسیب‌شناسی ریشه‌ای دارد که چرا این افراد در خارج از ایران علیه ملت و کشور فعالیت می‌کنند و با نقاب تجددخواهی، در لایه‌های مهم کشور نفوذ دارند و مانع رشد واقعی استعدادهای جوان در کشور می‌شوند. آیا بهتر نیست با راهبرد «چراغ خاموش» از استعدادهای جوان و رو به رشد کشورمان حمایت و آن‌ها را برای آینده‌ای باشکوه وارد عرصه تولید اندیشه و میدان نقد و نظریه‌پردازی در علوم مختلف به‌ویژه علوم انسانی کنیم؟

البته پدیده مهاجرت نخبگان، پدیده‌ای چندوجهی است و نباید منکر بعضی از کاستی‌ها، بی‌قانونی‌ها، بی‌عدالتی‌ها، تبعیض‌ها و بی‌مهری‌ها بود. وقتی جوانان با استعداد کشور با عشق به میهن و هدف خدمت به مردم تحصیل می‌کنند و کار علمی انجام می‌دهند، نباید پس از دانش‌آموختگی با مشکلات ناامیدکننده روبه‌رو شوند. عدم انطباق مهارت‌ها با نیازهای کشور یک مصیبت است که می‌توان با مردمی کردن اقتصاد، آن را مدیریت کرد. در کنار این مسائل وجود رانت و پارتی به جای ضابطه و تخصص برای دستیابی به مشاغل و مناصب از سدهای بازدارنده سیاست مردم‌محور است. اختصاص نیافتن منابع مالی و امکانات پژوهشی برای استعدادهای کشور آن‌ها را به طعمه‌ای برای تجددخواهان کاذب تبدیل می‌کند که خود را در مقابل آن‌ها مسئول نمی‌دانند. ثابت نبودن قوانین و تغییر فراوان آن‌ها یکی دیگر از مصیبت‌های کنونی است که مزید بر علت می‌شود. گرانی و تورم لجام گسیخته و ناهمخوانی دخل و خرج مردم نیز مشکلات را دو چندان می‌کند.

از یاد نبریم احساس تبعیض و نبود شایسته سالاری از جمله عوامل تأثیرگذار بر روند مهاجرت نخبگان هستند. نکته مهم دیگر این است که ریشه همه عوامل گفته شده در بی‌تدبیری و سیاست‌های نادرستی است که مسئولان مرتکب می‌شوند. مجریانی که خود این نگاه کاذب را به جوانان مملکت نیز انتقال می‌دهند.برای آسیب‌شناسی ریشه‌ای این موضوعات باید عافیت‌طلبی را کنار بگذاریم و تنها مصلحت پیشرفت کشور و رفاه مردم را به عنوان سند تحول و تجددخواهی درون‌جوش و همه‌جانبه در دستور کار خود قرار دهیم. آسیب‌شناسی ریشه‌ای، ارابه امیدبخشی و به‌کارگیری استعدادهای کشور و ایجاد راهکارهای کارآمد برای ایجاد رفاه عمومی است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.