شهید مرتضی مطهری در بحثی ذیل انطباق یا عدم انطباق سرمایه‌داری و سوسیالیسم با اسلام می‌گوید: «سرمایه‌داری در دنیای امروز یک پدیده نو و بی‏سابقه‏ای است که دو سه قرن از عمر آن بیشتر نمی‌گذرد و یک پدیده اقتصادی و اجتماعی نو است که محصول پیشرفت و ترقی تکنیک جدید است؛ از این رو مستقلاً به عنوان یک مسئله‌ مستحدث باید از آن بحث شود. فقهای عصر از مسائل بانک، بیمه، چک و سفته به عنوان مسائل مستحدث کم و بیش بحث‌هایی کرده و می‌کنند ولی توجه ندارند که رأس و رئیس مسائل مستحدثه خود سرمایه‌داری است»

 فهم ما از «کار» و «مالکیت» به دوران ابتدایی فئودالیسم برمی‌گردد

توجهی که شهید مطهری به خود سرمایه‌داری به عنوان اصلی‌ترین مسئله مستحدثه می‌دهد، به نظر در میان اندیشمندان علوم انسانی امتداد پیدا نکرد. ما در گفت‌وگو با دکتر سیدجواد میری سعی کرده‌ایم در خصوص نسبتمان با اشکال جدید سرمایه‌داری صحبت کنیم که حاصل آن را در ادامه می‌خوانید.

جناب میری! ما هر روزه با عناوین جدیدی ذیل عنوان سرمایه‌داری مثلاً سرمایه‌داری نظارتی، سرمایه‌داری پلتفرمی و امثالهم روبه‌رو می‌شویم که نشان می‌دهد سرمایه‌داری نیز مدام خودش را به‌روز کرده و ما با اشکال جدیدی از آن روبه‌رو می‌شویم. آیا ما با انواع جدیدی از سرمایه‌داری روبه‌رو هستیم؟

ما در جامعه ایران در دل نظام سرمایه‌داری قرار گرفته‌ایم ولی بحث بر سر این است که کدام وجه از سرمایه‌داری؟ اگر بخواهیم به طور دقیق صورت‌بندی‌اش کنیم با یک نوع از سرمایه‌سالاری با سوژه‌های فئودالیسم یا مبتنی بر زمین‌داری و دلالی مواجه هستیم. به عبارتی ما در ایران سرمایه‌داری تولیدی نداریم بلکه بیشتر به سمت دلالی رفته‌ایم؛ یعنی دولت خود دلال بزرگی است و جامعه را به سمت دلالی و زمین‌داری برده است. شما نگاه کنید قیمت زمین در تهران و بسیاری از شهرها ۱۰۰ برابر افزایش داشته است. این به این معناست که به جای اینکه سرمایه‌های مردم مولد باشد و به سمت تولید حرکت کند، چون چنین امکانی وجود ندارد و سازوکارهای بروکراتیک و تکنوکراتیک به گونه‌ای که باید در خدمت تولید باشد شکل نگرفته است، اینجا دیگر کار تولید ارزش پیدا نمی‌کند.

در بسیاری از نقاط جهان که اقتصاد مولد دارد، این کار است که تولید ارزش می‌کند. برای مثال شما بازارهای مختلف پیدا می‌کنید، جنس بهتر تولید می‌کنید و در رقابت شرکت می‌کنید و این کار است که به شما ارزش می‌دهد و تلاش می‌کند که سرمایه‌ شما را بالا ببرد. در ایران هر چقدر که جلوتر می‌رویم این کار نیست که تولید مازاد ارزش بکند بلکه دلالی است و پول، خود به یک کالایی تبدیل شده که هر کسی بیشتر از آن دارد، بیشتر برای خودش می‌تواند ارزش تولید کند. اکنون در کشور ما دولت بزرگ‌ترین دلال است که تولید پول می‌کند اما تولید کار نمی‌کند. به همین خاطر است که هر دولتی که دوره‌اش تمام می‌شود حجم نقدینگی این قدر بالا رفته است که دولت بعدی را بدهکارتر کرده و جامعه را فقیرتر می‌کند؛ چرا که تولید مناسبات ارزشی که حاصل از کار باشد را ایجاد نمی‌کند. در چنین وضعیتی، درست است که ما در دل نظام سرمایه‌داری هستیم ولی کدام فرم از سرمایه‌داری؟ همین مورد را اگر مطالعه کنیم می‌توانیم به فرم و ذهنیت کنشگران در ارتباط با ساختارهای اقتصادی در ایران پی ببریم. اکنون یکی از بزرگ‌ترین جرم‌ها در ایران زمین‌خواری است. چرا؟ چون تنها چیزی که می‌تواند تولید ارزش بکند و من را ثروتمند کند و پول به حساب من بیاورد، این است که به زمین دست پیدا کنم. این نوعِ بسیار قدیمی از سرمایه‌داری است که مالکیت را در حصر زمین تعریف می‌کرده است یعنی اگر شما زمین داشتید و جزو زمین‌داران بزرگ بودید، مالک و سرمایه‌دار هستید حالا اینکه با این ملک می‌خواهید چه کار کنید و قرار است چه ارزش افزوده‌ای از آن بدست بیاورید، هیچ اهمیتی ندارد. تنها چیزی که مهم است این است که مدام ساختمان بسازید و مسیر رودخانه را عوض کنید. این نشان می‌دهد که نوع ذهنی که در ذیل سرمایه‌داری دارد فکر می‌کند اصلاً به دنبال مولد بودن نیست و کار در آن مهم نیست. به همین خاطر است که بسیاری از مصوباتی که دولت می‌گوید اقتصاد باید پویا و مولد باشد و مردم به سمت تولید بروند، همه شعار است و اصلاً اجرا نمی‌شود. چرا؟ برای اینکه ذهن‌هایی که دارند معادلات و مناسبات اقتصادی در کشور را تعریف می‌کنند به این نتیجه رسیده‌اند که اگر بخواهند سرمایه‌شان را افزایش دهند به هیچ وجه نباید به سمت کارآفرینی بروند. یعنی هزینه کارآفرینی و تولید این قدر بالا است که طرف رغبتی به آن ندارد. البته این‌ها در ذیل ساخت رانتی سیاسی تعریف شده است که به راحتی می‌توان کالاهای غیرقانونی وارد کرد و ثروتمند شد. این نوع سرمایه‌داری، سرمایه‌داری دلالی و مبتنی بر مفهوم بسیار ابتدایی از مفهوم مالکیت است.

یکی از مناقشاتی که ذیل برخی از مصوبات مجلس هم وجود داشت، همین اختلاف نظرها بر سر بحث مالکیت بود. این مناقشه را چگونه باید حل کرد؟

شما اگر بروید و در یک زمینی سیب‌زمینی بکارید و بعد بخواهید سیب‌زمینی‌ها را بیاورید و در شهر بفروشید هیچ کس به شما اشکال نمی‌گیرد و همه نیز با طیب خاطر پول می‌دهند و سیب‌زمینی را از شما می‌خرند؛ چرا که می‌گویند سیب‌زمینی یک کالای ضروری است که آدم آن را مصرف می‌کند و طبیعتاً باید به آن پول داد. اما اگر بروید و برای نمونه به کسی بگویید که بیا و پول یک کار فرهنگی را بده، پول دادن برای این فرد خیلی سخت است. چنین آدمی با خودش می‌گوید که این فرد کاری نکرده که پول بدهم! چون ذهنش را در خدمت گرفته است. فهمی که ما از کار داریم، این فهم اگر نگویم مال دوران ابتدایی فئودالی یا پیشامدرن است، شاید بتوان گفت که از نظر زمانی بین دوران فئودالیسم و سرمایه‌داری است، یعنی هنوز وارد سرمایه‌داری نشده است. کارآفرینی یا Entrepreneurship در این جامعه جایی ندارد. مارکس می‌گوید کار جوهر اصلی زندگی بشر است و هستی اجتماعی مبتنی بر آن است. ما می‌گوییم امام علی(ع) فرموده است که کار جوهر مرد است و کار جوهر انسان است ولی اصلاً فهمی از این‌ها نداریم و «کار» اینجا در واقع فقط یک اشتراک لفظی است. کار در جامعه امروز جهانی یک معنای بسیار وسیعی پیدا کرده است، به عنوان مثال شما می‌روید چیزی را اختراع می‌کنید یا مثلاً ایده‌ای از ذهن شما تراوش می‌کند که در قاعده جدید می‌گویند که Possenting یا مالکیتش مال شماست. علامه طباطبایی می‌گوید جامعه‌ای جامعه پیچیده‌تری است که دامنه‌ اعتباریاتش وسیع‌تر شده باشد. هر چقدر دامنه اعتباریات یک جامعه وسیع‌تر باشد، آن جامعه از نظر تکاملی و پیچیدگی و مناسبات در یک مقام بالاتری قرار دارد. جوامع بسیار ساده و بسیط دایره اعتباریاتشان نیز کوچک است. دایره اعتباریات کوچک، مناسباتش نیز خیلی بسیط است.  مالکیت در جهان سرمایه‌داری، اعتباریاتش به شدت وسیع است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.