۲۳ آذر ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۲
کد خبر: 732139

سال ۱۳۵۷ دانشجوی سال آخر پزشکی بودم. تحصن بیمارستان قائم(عج) که شروع شد ما هم به عنوان دانشجویان پزشکی با پزشکان همراه شدیم. یادم هست درست همان روز ۲۳ آذر، بچه سه‌ماهه‌ام را برده بودم بیمارستان که یکی از همکاران او را معاینه کند.

از بخش که بیرون آمدم، خیلی نگذشته بود که خبر دادند یک عده لباس شخصی‌های طرفدار رژیم از طرف نرده‌های بیمارستان به داخل حمله کرده‌اند. شیشه ماشین‌های داخل محوطه را شکسته و بعد هم به بخش اطفال هجوم برده‌اند. نوزادی در اثر همین اتفاق به شهادت رسید. این شد که از همان روز تحصن بیمارستان شروع شد و ما هم به عنوان دانشجو باید کمک می‌کردیم که مجروحان حوادث مختلف در داخل بیمارستان درمان شوند.

روزهای پس از شروع تحصن، نظامی‌ها و سربازان زیادی از طرف نرده‌ها وارد بیمارستان می‌شدند تا از کارکنان و پزشکان لباس شخصی بگیرند و از سمت دیگر بیمارستان وارد جمعیت مردم شوند. جمعیت زیادی هم در طول روزهای تحصن در طبقه پایین کتابخانه فعلی بیمارستان جمع می‌شدند. خاطرم هست چون آن زمان کارکنان بیمارستان حجاب نداشتند، آقای دکتر فرهودی شاید چیزی حدود ۳۰۰ روسری برای آن‌ها خرید و در همان روزهای تحصن بود که کادر بیمارستان همگی باحجاب شدند.

یادآوری روزهای تحصن با وجود همه سختی‌هایش برای من با حس خوبی همراه است. هیچ کدام از همکاران به شیفتش توجه نمی‌کرد و خیلی‌ها که برایشان مقدور بود، همه زمان خودشان را در بیمارستان می‌گذراندند. اصلاً شرایط طوری بود که آدم‌ همه چیز را فراموش می‌کرد. طوری که در عین توجه به نقش بیمارستان در ساماندهی مجروحان و آسیب‌دیدگان هر وقت که اوضاع بخش را راست و ریست می‌کردیم همان فرصت را هم غنیمت می‎شمردیم و می‌آمدیم بغل دیوارها شعار «مرگ بر شاه» می‌دادیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.