۲۷ آذر ۱۳۹۹ - ۱۰:۵۶
کد خبر: 732386

برای شکوفایی ایران اسلامی چاره‌ای جز پیوند حوزه و دانشگاه نداریم

حجت‌الاسلام دکتر حسین سوزنچی / دانشیار دانشگاه باقرالعلوم (ع)

عمر اقدام‌های انجام شده در زمینه وحدت حوزه و دانشگاه، بسیار بیشتر از عمر انقلاب اسلامی است. پیش از انقلاب نیز افرادی مانند شهید مطهری(ره)، شهید بهشتی(ره) و... گام‌های مؤثری در این زمینه برداشته‌اند. می‌شود گفت تعبیر وحدت حوزه و دانشگاه، تعبیر دقیقی نبود. آیت‌الله مهدوی کنی(ره) در این مورد می‌فرمودند: به جای وحدت حوزه و دانشگاه بگویید اتحاد حوزه و دانشگاه. کلمه وحدت جایی به کار می‌رود که از این دو یکی بیشتر نماند اما اتحاد نشان می‌دهد هر دو نهاد، هویت مستقلی دارند و با همکاری هم درصدد هستند کاری را پیش برده و انجام دهند. مسئله ما اتحاد حوزه و دانشگاه است هر چند اصطلاح وحدت حوزه و دانشگاه شکل گرفته است.

1-  در غرب، دانشگاه‌های مدرن از دل کلیسا بیرون آمد

افرادی که دغدغه بحث حوزه و دانشگاه را دارند باید به دو مسئله توجه کنند: یکی زاویه‌ای که عنوان به آن القا می‌کند؛ دو ساختار و دو نظام آموزشی دانشگاهی و حوزوی داریم و درصددیم بین این دو ساختار اتحاد و پیوند برقرار کنیم. دیگر از زاویه علم و علومی است که در این دو ساختار تحصیل می‌شود؛ یکی حال و هوای علم مدرن بر آن غلبه دارد و دیگری حال و هوای علوم و معارف اسلامی که در زاویه دوم تعبیر وحدت قابل دفاع است.

از حیث ساختاری می‌توانیم بگوییم در فضای غرب، دانشگاه‌های مدرن از دل فضای کلیساها آمده‌اند؛ یعنی جریان‌هایی مانند رنسانس و تحولات پس از آن رخ داد و نهادهایی که دانشگاه‌های آن زمان بودند، مانند دانشگاه آکسفورد و... جزو موقوفات کلیسا شدند. فضاهایی که به تعبیر ما حوزه‌های علمیه آن‌ها و نهادهای آموزشی رسمی کلیسا بود. تحولات رنسانس در دل آن فضا رقم خورد، آرام و گام به گام و از دل حوزه‌ها نهادهای جدیدی مانند دانشگاه‌های مدرن به وجود آمد. پس از دانشگاه‌های مدرن، نهاد کلیسا سعی کرد نظامی آموزشی برای خود نگه دارد؛ اما وضعیت در کشور ما کاملاً معکوس بود و افرادی که این نهاد جدید را راه‌اندازی کردند ضربه مهلکی به نظام زندگی ما زدند.

شروع نهاد آموزشی مدرن با دارالفنون امیرکبیر بود. دغدغه امیرکبیر و دیگرانی که این کار را دنبال کردند این بود علومی در فضای غربی هست که سبب غلبه آن‌ها بر حکومت ما شده که مهم‌ترین آن علوم نظامی بود. به همین دلیل تصمیم گرفتند مکانی تأسیس شود تا افراد آنجا تحصیل کنند. بسیاری از ورودی‌ها، خروجی‌های نظام آموزشی رسمی بودند. افراد سواد داشتند و اطلاعاتی در سیستم نظام آموزشی عادی بدست آورده بودند، بعد وارد سیستم شدند. البته دارالفنون پس از توسعه به‌تدریج استقلال پیدا کرد و در مقابل حوزه نبود. در دوره پهلوی با طراحی آگاهانه، دانشگاه تهران در قبال حوزه تأسیس شد.

2- تلاش آموزش عمومی ارسال استعدادها به دانشگاه‌هاست تا حوزه

غفلتی که در این راه صورت گرفت این بود که چون در دوره مدرن زندگی می‌کنیم و نهادهای مدرن تمام کشور را گرفته و دانشگاه‌ها سازمان بازتولید نهاد مدرن هستند، پس طبیعی است نهادی که می‌خواست بین این دو پیوند برقرار کند، ضعیف شود. پس از انقلاب موج ورود نخبگان به حوزه را داشتیم؛ هر چه جلوتر آمدیم این موج فروکش کرد و کم کم حوزه فضایی دست دوم شد؛ به نحوی که پس از دهه 70 تب کنکور در کشور شیوع پیدا کرد و تمام تلاش آموزش عمومی ارسال افراد به دانشگاه‌ها شد.

بسیاری اعتراض می‌کنند که حوزه پس از 40 سال برای نظام، انقلاب، اقتصاد کشور و... چه کاری کرده است، اما باید در نظر داشته باشیم که ورودی‌های حوزه قابل مقایسه با ورودی‌های دانشگاه نیست. نخبگان و فکرهای قوی کشور به کدام سمت هدایت شدند؟ معضل حاد کشور که به آن اشاره شد هنوز باقی است و دو نهاد آموزشی کاملاً مستقل داریم. نهاد دانشگاه پشتوانه خود را در آموزش عمومی تأمین کرده و جهت‌گیری این آموزش کاملاً به سمت دانشگاه است و نهاد دیگر هیچ پشتوانه‌ای در آموزش عمومی ندارد. ورودی همچنان ابتر مانده و ورودی‌های حوزه افرادی هستند که از نظر سنتی و خانوادگی متمایل به این فضا یا افراد دغدغه‌مند شخصی هستند. بدیهی است وقتی دو نهاد آموزشی کاملاً مستقل در کشور وجود دارد یکی از این دو نابود خواهد شد.

3- سکولار کردن کشور از دوره رضاخان آغاز شد

برنامه‌ غربی و سکولار کردن کشور از دوره رضاخان آغاز شده بود تا جایی که می‌خواستند زبان فارسی را عوض کنند که با مقاومت‌های خوبی که صورت گرفت، اتفاق نیفتاد. قرار شد نظام آموزشی کشور با نظام آموزشی مدرن جایگزین شود. جالب اینجاست که دانشگاه تهران و نهادهای آموزشی مانند آموزش و پرورش تقریباً مقارن هم شکل گرفتند در حالی که در کشور به ازای نهادهای آموزشی پیش از تحصیلات عالی، مکتبخانه‌ها و به ازای تحصیلات تکمیلی، حوزه‌های علمیه را داریم. البته شکی نیست که مکتبخانه‌ها و حوزه‌های علمیه مشکلات و معضلاتی داشتند و دارند اما اگر واقعاً افرادی که راه‌انداز این کار بودند دغدغه رشد اجتماعی کشور را داشتند، عاقلانه این بود که در دل همین نهاد موجود، اصلاحاتی به عمل بیاورند.

برای حذف نهادهای موجود، فرهنگ‌سازی انجام شد و در دوره رضاخانی که لباس بسیاری از مردم لباس روحانیت بود ممنوع و فقط مخصوص مجتهدان شد. سیستم جدید برای حذف سیستم قدیم طراحی شد و بلافاصله هم دانشکده ادبیات و علوم انسانی شکل گرفت. همزمان دانشکده دیگری به نام دانشکده معقول و منقول راه افتاد و در دوره پس از انقلاب به دانشکده الهیات تغییر نام داد. اگر هدف از تأسیس دانشکده معقول و منقول فضای طبیعی بود که دانشکده ادبیات و علوم انسانی و فلسفه بود؛ پس چرا فلسفه همان‌جا تدریس نمی‌شد؟ دانشکده معقول و منقول قرار بود به طور مشخص جای حوزه بنشیند. مقاومت‌هایی توسط مردم، علما و مراجع صورت گرفت اما بنای حکومت بر حذف حوزه بود و همان مقدار هم که به حوزه اجازه زیست می‌داد، زیاد بود. اهل فن هم متوجه نبودند چه فاجعه‌ای در حال رخ دادن است.

4- انقلاب اسلامی با اتحاد حوزه و دانشگاه رخ داد

انقلاب توسط این دو جناح و با اتحاد حوزه و دانشگاه رخ داد. در فضای دانشگاهی، جناحی شکل می‌گرفت که دغدغه‌های دینی پررنگی داشت و از آن طرف هم در فضای حوزوی در کنار فضای کاملاً سنتی، امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی(ره) و بزرگان دیگری فضایی را رقم زدند که حکایت می‌کرد حوزویان دغدغه مسائل روز جامعه را دارند. در این فضا انقلاب رخ داد و با تلفیق این دو جناح حکومت را به دست گرفتند. این دو جناح بر این باور بودند علمی که به صورت خام در دانشگاه‌ها تدریس می‌شود علمی است که عملاً نمی‌تواند حکومتی بر مبنای دین رقم بزند. به همین دلیل انقلاب فرهنگی به وجود آمد. نخستین حرف انقلاب فرهنگی تعطیلی دانشگاها و اصلاح علوم بود. حدود دو سه سالی گذشت اما در نهایت به این رسیدند که اصلاح در این سال‌های محدود انجام شدنی نیست و امام خمینی(ره) دستور بازگشایی دانشگاه‌ها را دادند. این مفهوم معنی‌دار است و نشان می‌دهد نهادهای مدرن در دوره 50 ساله پهلوی، در تمام اجزای کشور به شدت رسوخ کرده بودند.

تا پیش از دوره پهلوی، کشور به شکل سنتی اداره می‌شد اما پس از آن، وزارتخانه‌ها و قوای مقننه و مجریه و... ساختارهای مدرن، نیروهای مدرن می‌خواست. به طور نمونه، اگر در دوره سنتی حکیم‌ها مردم را معالجه می‌کردند، ساختار مدرن، پزشکان را مستقر کرده و مردم دیگر حکیم‌ها را قبول نداشتند. رسوبات این تفکرات و فرهنگ‌سازی علیه طب سنتی هنوز هم در نزاع‌های وزارت بهداشت دیده می‌شود.

5- وحدت یا پیوند

موضع نظام، پیوند حوزه و دانشگاه است نه وحدت بین آن. دلیل اصلی این است که دغدغه نهاد علم مدرن و دانشگاه معیشت دنیوی است؛ حتی علومی مانند روان‌شناسی که صبغه مسائل اخلاقی در آن در حال افزایش است همچنان ناظر به عرصه دنیا کار می‌کنند، اما فضای علم دین و حوزه‌های علمیه حیات معنوی انسان است. حیات معنوی انسان‎های سکولار می‌تواند مستقل باشد، همان‌طور که کلیسا راه خود و علم هم راه خود را می‌رود، اما ما مسلمانان معتقد هستیم دنیا مزرعه آخرت است. زندگی دنیوی و معیشت دنیوی با آخرت گره جدی خورده است، پس نمی‌توانیم مسائل اخروی را به یک علم و یک مؤسسه و مسائل دنیوی را به جایی دیگر واگذار کنیم. کاری که عملاً با جدایی حوزه و دانشگاه در حال رخ دادن است؛ بلکه چاره‌ای نداریم تا بین حیات و معیشت دنیوی و حیات اخروی خود گره‌ای زده و این دو نظام را به هم نزدیک کنیم و پیوند بزنیم. فعلاً که وحدت نظام آموزشی برای ما ممکن نیست باید پیوندهای آموزشی را تقویت کنیم. در کشور عملاً گام‌هایی برای وحدت برداشته شد؛ تأسیس و فعالیت دانشگاه‌هایی مانند دانشگاه امام صادق(ع) و باقرالعلوم(ع) از این قبیل اقدامات است.

برای رسیدن به رشد و شکوفایی ایران اسلامی چاره‌ای جز پیوند حوزه و دانشگاه نداریم؛ تا وقتی این دو فضا دست به دست هم ندهند جامعه رشد پیدا نمی‌کند. مادامی که این دو رقیب همدیگر هستند جامعه دچار آشفتگی خواهد شد. لازم است این علوم کنار هم قرار گیرند و با هم‌افزایی، در مسیر درست و فضای زندگی بهتر دنیوی، اسلامی و اخروی گام بردارند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • علي اصغر كريمي ۰۳:۵۵ - ۱۳۹۹/۰۹/۲۹
    0 0
    نهاد مقدس جهادسازندگي دهه اول انقلاب نمود عيني و مظهر واقعي اتحاد دانشگاه با حوزه بود. جهاد سازندگي تركيب علم با ايمان بود. هدف جهادسازندگي تلاش مقدس براي آباد نمودن دنيا و آخرت مردم بود. الدنيا مزرعه الاخره توسط اين نهاد مقدس صورت عيني به خود گرفت. دشمنان هم به خوبي تشخيص دادند . به همين علت جهادسازندگي را از دور خارج كردند. باز هم براي نجات دنيا و آخرت مردم راهي جز جهاد سازندگي نيست . اميد است كه قوانين كشور جايگاه اين نهاد مقدس را باز نمايد ان شاءالله