ازهمان ابتدای فیلم، حاج قاسم شروع به اشک ریختن کرد. مانند مادری که فرزند خود را ازدست داده باشد اشک می‌ریخت وفغان می‌کرد. من هم اشکم جاری شده بود اما نه تنها بدلیل تماشای فیلم بلکه براشک‌هایی که حاج قاسم می ریخت نیزگریه می کردم.

تسلط فوق العاده سردار به "بازی جنگ" /تنها ضعف حاج قاسم

قدس آنلاین- وحید اکرمی: شاید کمترکسی را بتوان یافت که از ویژگی‌های سردار حاج قاسم سلیمانی کمتر شنیده یا خوانده باشد. اما شنیدن برخی خاطرات ازاین شهید عزیز آنهم از زبان یارانی که سالهای زیادی همراه او بودند، خالی از لطف نیست. درآستانه سالگرد عروج خونین سردار دلها، یکی از همرزمان و یاران قدیمی حاج قاسم پس ازچند روز پیگیری، مهمان تحریریه قدس شد، آنهم به شرطی که هیچ نام و عکسی ازاو منتشر نشود. قبل ازاینکه من سوالاتم را شروع کنم او آغاز کننده بحث شد و گفت: بسیارعلاقه‌مند بودم که من شهید شوم و حاج قاسم در مراسم من حاضر شود اما کار برعکس شد. ظاهرا سهم من به جای همراهی بااو، تنها تعریف خاطراتی از سرداراست.

 می‌دانستم که شرایط روحی مناسبی ندارد اما نمی‌خواستم این فرصت را ازدست بدهم و سوالاتم را شروع کردم.

*ازسابقه آشنایی خود با سردارسلیمانی بگویید.

**ازتیرماه سال ۵۹ با حاج قاسم آشنا شدم. آنهم درسپاه کرمان. درسالهای ابتدایی انقلاب برخی از مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها و مجاهدین خلق حلقه های فکری تشکیل داده و درحال فعالیت بودند. قراربود درماموریتی به خانه تیمی‌شان وارد شده و آنهارا دستگیرو جمع‌آوری کنیم.

من راننده یکی ازماشین‌ها بودم. پاسداری در صندلی جلو نشست. به او قاسم می‌گفتند، در همان ماموریت بود که متوجه شدم از هوش و ذکاوت و مدیریت بالایی برخوردار است و از همان زمان جذب و شیفته قاسم سلیمانی شدم. این موضوع بهانه آشنایی من با سردار بود. در ماموریت‌های بعدی هم هرگاه قاسم در ماشین من بود دل‌گرمتر بودم. آن زمان جوان بودم و پر مدعا اما پس از شناختن قاسم، فهمیدم که باید سالها پیش او شاگردی کنم.

*خصوصیات بارز حاج قاسم چه بود؟

** برخی‌ها خصوصیاتی مانند اخلاص یا مردمداری و... را برای سردار بیان می‌کنند. اما از زاویه دید من به سردار سلیمانی، باید بگویم که حاج قاسم ظرفیت خاصی پیدا کرده بود واین ظرفیت دلیل کشیده شدن او به سمت جهاد مستمر بود. سردارهوش و ذکاوت ودقت نظر فراوانی داشت وغرق در مسایل نظامی و فنون آن بود. حاج قاسم هم درطرح‌ریزی عملیات وهم درهدایت آن و بویژه دراصطلاح "بازی جنگ" تبحرفراوان داشت. بازی جنگ علم پیشرفته‌ای است که درآن افسران جنگ باید بسیاری ازجزئیات و المان‌های جنگی را بررسی وتحلیل نمایند. باید بتوانند پس ازتحلیل ها، تعیین کنند که در عملیات دست برتر داریم یا نه؟

به هرتقدیر حاج قاسم به افسربازی جنگ بسیار برجسته ای تبدیل شده بود. این موضوع به سالهای اخیرمربوط نمی شود. اواز دوران دفاع مقدس بسیاردرس آموخت و همان زمان متبحرشد. سالهای دفاع مقدس سکوی پرتاب حاج قاسم بود. به رغم اینکه او درجنگ تحمیلی سختیها و مجروحیتهای زیادی دید اما ازهمان ایام استفاده کرد و باادوات وتجهیزات آشنایی، وفنون جنگ را بیش از پیش آموخت. به اعتقاد من اسوه و الگوی نظامی حاج قاسم، شهید حسن باقری بود. شهید باقری نیزهوش و ذکاوت فراوانی داشت و تحلیل‌های بسیار خوبی را از مناطق جنگی ارائه می‌داد. حاج قاسم بسیار تلاش کرد تا بتواند باشهید باقری مانوس باشد و خصوصیات این شهید را سرلوحه خود قرار دهد تا بر هوش و تحلیل‌های نظامی‌اش افزوده شود و متبحر جنگ شود.

*برای رسیدن به این منظور باید اراده‌ای قوی و تلاشی بسیارنمود. موافقید؟

**بله، ولی علاوه برآن نباید درطی مسیر خسته شد وجا زد. حاج قاسم بسیارخستگی ناپذیرو به معنی واقعی کلمه نستوه بود. تاکید می کنم، نستوه، نستوه، نستوه بود. یکبار پیش آمد که تا دوهفته خواب به چشمان حاجی نیاید. در واقع اینطور نبود که درطول شبانه روز به صورت معمول، برود قسمتی دراز کشیده واستراحت نماید. شاید درطول مسیرها و رفتن به قرارگاه ها که با ماشین صورت می گرفت در همان لحظات دقایقی خوابیده باشد. تحمل این موضوع بسیار سخت است.  

حاجی مانند بسیاری دیگرازفرماندهان جنگ، مجروحیت‌هایی ازآن دوران به یادگار داشت وعوارض جنگ او را رها نکرده بود. اما سردار به هیچ عنوان این مجروحیت ها را به زبان نیاورده و کسی هیچ دردی را درچهره حاجی نمی‌دید.

یکی دیگراز ویژگی‌های خاص حاج قاسم به رغم دل‌رحمی و مهربانی زیاد، این بود که هیچگاه با دیدن تلفات وبه شهادت رسیدن یاران وهمراهان، به اصطلاح خود را نمی باخت و قالب تهی نمی‌کرد. او به طور پیوسته برهیجانات واحساسات خود کنترل داشت وبا تصمیمات صحیح، میزان تلفات نیروهای باقیمانده را کمتر کرده و موفقیت‌های نبرد را بیشتر می‌نمود. اما پس ازپایان درگیری و وقتی همه جا آرام و آبها از آسیاب می‌افتاد نوبت دلتنگی‌های حاج قاسم و اشک‌ها و ندبه‌های فراوان او برای یاران شهیدش فرا می‌رسید.

*آیا نمونه ای ازاین اشک‌ها را به چشم دیده اید؟

**بله دریکی ازروزها ودر یکی ازمناطق نظامی حاج قاسم را دیدم، به من گفت: وقت داری؟ گفتم بله! گفت: میایی باهم تاجایی برویم. گفتم: باکمال میل. دست مرا گرفت و راه افتاد. به یک کانکس رسیدیم که برخی از وسایل تبلیغات درآن بود. ازجمله فیلمی که مربوط به تشییع چند تن ازشهدایی بود که حاج قاسم فرصت نکرد تا در مراسم تشییع آنها حضور داشته باشد. خواسته بود فیلم این تشییع را برایش بیاورند. دونفری به تماشای فیلم نشستیم. ازهمان ابتدای فیلم، حاج قاسم شروع به اشک ریختن کرد. مانند مادری که فرزند خود را ازدست داده باشد اشک می‌ریخت وفغان می‌کرد. من هم اشکم جاری شده بود اما نه تنها بدلیل تماشای فیلم بلکه براشک‌هایی که حاج قاسم می ریخت نیزگریه می کردم.

(این یارقدیمی حاج قاسم درحالی این جملات را بازگومی کرد که اشک ازدیدگانش خارج و برصورتش جاری شده بود. اوحتی بریادآوری اشک‌های حاج قاسم هم اشک می‌ریخت)

پس ازاتمام فیلم سرداربه من گفت: حاجی قبول باشد، اشکهایش را پاک کرد وبرخود مسلط شد وسپس ازکانکس خارج شدیم. اما سردارهیچ نشانه ویا ظاهری ازغصه وناراحتی درچهره نداشت. او به خوبی می‌توانست برخود مسلط باشد.

*آیا همین ویژگی‌ها بود که حاج قاسم را درترازجهانی مطرح و به سردار دل‌ها ملقب شد؟

**(این یار قدیمی حاج قاسم پس از شندین لقب "سردار دلها"، این کلمه را بابغض تکرار کرد و ناگهان بغضش ترکید، پس از لحظاتی نفس عمیقی کشیدو گفت) در تکمیل این سوال باید بگوییم که سردارچه خصوصیت ویژه‌ای پیدا کرده بود که حضرت آقا در فقدان حاج قاسم و در نماز برای اواینقدر گریستند. جامع‌ترین و کامل‌ترین نگاه را حضرت آقا به سردار داشته و بیان کرده‌اند. حضرت علی(ع) می فرمایند: جهاد دری ازدرهای بهشت است که خداوند متعال آن را به روی اولیای خاص خود بازمی کند. فرماندهان زیادی در جنگ و سپاه داشته‌ایم که هیچگاه به این نحو وارد عرصه جهاد نشدند. اما حاج قاسم با ورود به سپاه قدس ازسال ۱۳۷۵، مدتهای مدیدی درگیر نبرد و جهاد بود و اگر به حدیث امیرالمومنین(ع) توجه کنیم متوجه عظمت حاج قاسم می‌شویم.

حاج قاسم تبعیت محض ازولایت فقیه داشت. تفاوت تبعیت با اطاعت این است که دراطاعت، باید رهنمودهای ولی فقیه را شنید وسپس آن را انجام داد. اما تبعیت این است که قبل ازاینکه ولی فقیه، امربه کاری دهند آن را شناخته و انجام دهیم. حاج قاسم به درجه‌ای رسیده بود که ازمقام معظم رهبری تبعیت می‌کرد.   

*آیا ضعفی در سردارسلیمانی دیده اید؟

**به نظرمن حاج قاسم تنها یک ضعف داشت. بخصوص این اواخردر جمع هایمان آن ضعف را واضح به زبان می آورد. می‌گفت دیگرطاقت وتحمل دیدن فرزندان شهدا را ندارم. اوبرای بچه های شهدا سنگ تمام می‌گذاشت.

*نظرشما درخصوص سردارقاآنی چیست؟ آیا می‌تواند خلا حاج قاسم را پرنماید؟

**باقاطعیت می گویم که سردارقاآنی نیزظرفیت‌هایی مشابه سردارسلیمانی دارد. همانطورکه مدت‌ها کسی حاج قاسم را نمی‌شناخت، حاج اسماعیل هم طول خواهد کشید تا شناخته شود و مردم بفهمند که چه اقدامات بزرگی انجام می‌دهد. حاج قاسم یک مکتب بود اما امیدوارم به زودی دشمنان متوجه شوند که حاج اسماعیل چیزی از فرمانده خود کم ندارد و خلاء حاج قاسم را پر نموده است.  

*سخن پایانی

درکنار تمام خصوصیاتی که یک مدیر و فرمانده ازجمله تخصص و علم و تجربه و... باید داشته باشد معتقدم حاج قاسم خصوصیت ویژه دیگری داشت که باعث شد محبوب قلوب باشد و تمام زیر دستانش با جان دل فرامینش را گوش کرده و انجام دهند. این خصوصیت چیزی نبود جزهمان موضوعی که خداوند در سوره شریفه عنکبوت به آن اشاره می کند و می فرماید: "وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنَا" .حاج قاسم مصداق این آیه شریفه است. او ازطرف خداوند حمایت می‌شد و به همین دلیل رفتارو گفتارش بردل می‌نشست. شاید اگرکسی برگفته های حاج قاسم درمورد جنگ سی و سه روزه دقت کند، متوجه این موضوع بشود.

"درد این هجران و این خون جگر    این زمان بگذار تاوقت دگر"

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.