۱۴ دی ۱۳۹۹ - ۱۰:۴۱
کد خبر: 734532

ایده علامه مصباح برای تشکیل نهادهای حکومتی چیست؟

حجت‌الاسلام دکتر مهدی ابوطالبی، رئیس مرکز آموزش‌های بنیادی مؤسسه امام خمینی(ره)

پیشنهاد آیت‌الله مصباح برای تشکیل نهادهای حکومتی این است که می‌گویند در نگاه اسلامی باید مردم را برای تشکیل حکومت همراه کرد و زمینه را ایجاد کرد تا مردم خودشان عملاً همان حکومت حق را شکل بدهند. ایشان در کتاب «حقوق و سیاست در قرآن» می‌فرمایند که اول باید مردم هر جامعه‌ای در هر منطقه‌ای اصطلاحاً -و به اصطلاح اسلامی- آدم‌های عادل و صالح منطقه خودشان را انتخاب کنند. بعد این‌ها در هر صنفی تخصصاً انتخاب شوند و مقام برجسته‌تر را در صنف خودشان انتخاب کنند. برخی اینجا این گزاره انتقادی را مطرح می‌کنند که اصلاً مگر ما با جامعه توحیدی روبه‌رو هستیم که به نتایجی که مدنظر اسلام است منجر شود؟

در پاسخ باید عنوان کرد که بناست مردمِ مسلمان آدم‌هایی که از لحاظ شرعی عادل هستند را انتخاب کنند. عادل نیز منظورمان همان نگاهِ دین از عدالت فرد است که گناه کبیره را انجام ندهد و این‌ها. خوب عموم مردم نیز با چنین دیدگاهی هم‌راستا هستند یعنی از آدم چشم‌چران یا شراب‌خوار خوششان نمی‌آید. ممکن است کسی خودش نیز چشمش را نتواند کنترل کند و اهل نگاه حرام باشد ولی می‌داند کسی که نگاه به ناموس مردم ندارد، آدم خوبی است. بنابراین لازم نیست ما جامعه‌ای داشته باشیم که همه مردم عادل باشند، بلکه همین که مردم، مسلمان هستند، قواعد اسلامی را می‌دانند و بر اساس قواعد اسلامی، آدم‌های خوب را انتخاب کنند کفایت می‌کند. خوب طبعاً در چنین فضایی اینکه دائماً باید آگاهی‌بخشی و بصیرت‌افزایی کنید واضح است اگر نه همه می‌دانیم در جامعه سیاسی زمان پیغمبر نیز کار به جایی می‌رسد که امیرالمؤمنین از سیستم مردمی بالا نمی‌آید. این به خاطر نبود بصیرت و آگاهی مردم است که نخبگان وظیفه‌شان را به درستی به سرانجام نرسانده‌اند.

دستاوردهای بشری اگر با مبانی دینی ناسازگار نباشد، قابل پذیرش است

ناظر بر مدل سیاسی مدنظر اسلام و جایگاه تجربه و دستاوردهای بشری نیز، علامه مصباح نظرشان این است دستاوردهایی که با مبانی دینی ما ناسازگار نباشد، قابل پذیرش است و می‌توانیم از آن‌ها استفاده کنیم. آنچه در مورد علامه مصباح نقل کردم کلی بود و اگر بخواهد عملی بشود سازوکارهای اجرایی می‌خواهد. حالا ما در این سازوکارهای اجرایی مثلاً می‌خواهیم اقتصاددان‌هایمان جمع شوند و از بین آن‌ها ۲۰ اقتصاددان برتر انتخاب شوند که در مورد مسائل اقتصادی کشور، این‌ها نظر بدهند. حالا در سازوکار اجرایی انتخاب این‌ها ممکن است ما از تجربه‌های بشری که وجود داشته باشد نیز استفاده کنیم. در ساختار حکومت نیز همین طور است. بر همین مبنا کسی نگفته است که در ساختار و سیستم‌های حکومت نیز آن چیزی که مخالف مبانی ما نیست را چرا نباید و نمی‌توانیم مورد استفاده قرار دهیم.

بنابراین ایشان این گونه به مدرنیته نگاه نمی‌کردند که در غرب یک امری تولید شده است و باید به طور کلی دستاوردهای مدرنیته را رد کرد. البته آن چیزی که مبتنی بر مبانی اومانیستی است و با مبانی الهی در تعارض است را نمی‌پذیریم ولی اگر چیزی منافاتی نداشته باشد قابل پذیرش است. مثلاً در منابع دینی‌ ما در قضیه انتخاب ولی‌فقیه دیگر مردم نقشی ندارند همان طور که در مدلی که اشاره کردیم نیز انتخاب مسئولان اقتصادی باید توسط متخصصان همان صنف صورت بگیرد. به بیانی ساده‌تر، مجتهدان و روحانیون بین خودشان، مجتهدان برتر را مشخص می‌کنند و مجتهدان برتر نیز در بین خودشان فرد اصلح را انتخاب می‌کنند. حالا سیستم‌های دیگر و بخش‌های دیگر نیز به لحاظ تخصصی می‌آیند و آن‌هایی که متخصص در این زمینه هستند را انتخاب می‌کنند. بنابراین مردم دارند در انتخاب مسئولان کشورشان نقش بازی می‌کنند. حالا این مدل شبیه به دموکراسی غربی است، خوب اشکالی ندارد؛ چرا که ما از طرفی دیگر، نقش مردم در اداره کشور را در اسلام داریم و این ربطی به دموکراسی غربی ندارد.

شباهت‌ها و تفاوت‌های نگاه اسلام و غرب به مردم‌سالاری

در عین شباهت‌هایی که بین نگاه اسلام و غرب در خصوص نقش مردم وجود دارد، تفاوت‌های جدی نیز دیده می‌شود. اینکه رهبری حرف از مردم‌سالاری دینی می‌زنند یا امام از جمهوری اسلامی می‌گویند قطعاً با جمهوری غربی تفاوت دارد ولی شباهت‌هایی نیز هست. مثلاً فرض کنید ما در کشور رئیس‌جمهور داریم. حالا ما در اسلام جایگاهی به اسم ریاست جمهوری داریم؟ خیر. ما در اسلام مسئولان اجرایی چون استاندار یا فرماندار یا حتی فردی تحت عنوان مسئول همه استاندارها داریم. حالا این مسئول همه استاندارها می‌تواند خودِ ولی‌فقیه باشد یا ولی‌فقیه می‌تواند یک نفر را به عنوان مسئول اجرایی کشور در زیرمجموعه خودش مشخص کند. حالا این مسئول می‌تواند از لحاظ اسلامی اگر بخواهید نگاه کنید، توسط خودِ ولی‌فقیه انتخاب شود یا ولی‌فقیه ۱۰ نفر را پیشنهاد بدهد و مردم از بین این ۱۰ نفر انتخاب کنند یا می‌شود مردم با یک سازوکاری به سمت انتخاب اصلح بروند- که البته باید این ساز وکار را دید- و انتخاب کنند.اینکه ما رئیس‌جمهور مثل مدل‌های غربی داریم، اشتباه نیست و مشکلی ندارد؛ چرا که ما از سوی دیگر تنفیذِ ولی‌فقیه را داریم بنابراین تضمینی برایش هست اما اینکه سازوکار را چگونه بچینیم که انتخاب مردم به سمت یک انتخاب اصلح برود باید روی آن تأمل کنیم. خوب اکنون اگر سازوکارهای شورای نگهبان ما اشکال دارد روی آن تأمل کنیم یا اگر در قوانینی که برای رئیس‌جمهور داریم کم و کسر وجود دارد، مورد تأمل قرار دهیم. یا نهادهایی که باید تأیید صلاحیت کنند دچار اشکالاتی هستند را می‌توانیم مورد تجدیدنظر قرار دهیم. بنابراین در آنچه منافاتی ندارد و می‌شود به سازوکارهای بهتر آن رسید، هیچ منعی در اندیشه ایشان دیده نمی‌شود.

سازوکارها را باید نخبگان مشخص کنند

البته باید اشاره کنم که آیت‌الله مصباح وارد جزئیات این فضا نشده‌اند که مثلاً ناظران انتخابات چگونه باشند یا تأیید صلاحیت‌ها از چه طریق باشد بلکه  آمده‌اند و سیستم کلی فرایند انتخاب و تشکیل مسئولان کشور را از بدنه جامعه با یک رویکرد انتخاب نخبگانی طراحی کرده‌اند. ایشان به اینکه سازوکارهای ابداعی چگونه باشد ورود نکرده‌اند البته این‌ها طبعاً کارِ یک اندیشمند فیلسوف نیست و این‌ها را باید بنشینند و افراد برحسب تجربه‌های اجرایی که در دنیا وجود دارد، فکر کنند که مثلاً سازوکارهای انتخابات در دنیا چگونه است بعد روی مدل بهتر فکر کنند. ممکن است ما در دنیا سه چهار مدل انتخاب دولت داشته باشیم مثلاً اکنون مدل رئیس جمهوری، نخست وزیری، انتخاب مستقیم و انتخاب غیرمستقیم از این موارد هستند. ممکن است ما نیز بتوانیم بنشینیم و به یک مدل پنجم برسیم. این‌ها را باید دید که اولاً در کدام یک از مدل‌ها آن ایده‌آل اسلامی ما بهتر محقق می‌شود و دوماً کدام یک از این‌ها کارآمدتر است.

شما مثلاً می‌خواهید برای نظم داخل خیابان یک برنامه بریزید. خوب قوانین عبور و مرور در کشورهای مختلف، متفاوت است. برای مثال برخی از کشورها راننده سمت راست ماشین است و در برخی دیگر در قسمت چپ، اسلام می‌گوید که ما باید در کشور و جامعه نظم داشته باشیم و قواعد و مقرراتی به این منظور داشته باشیم ولی دیگر در جزئیات دست ما را باز کرده است و این‌ها حیطه‌هایی است که خودِ اسلام در برخی از موارد جزئی ورود نکرده و باید از عقل و تجربه بشریمان استفاده کنیم. در نگاه به این مبانی اولاً بسنجیم که با مبانی ما در تعارض نباشد و آن نظمی که مورد نظر اسلام است، کدام ابزار بهتر محققش می‌کند و بعد آن وقت کدام یک از این‌ها کارآمدیشان بیشتر است. باید همه این‌ها مطالعه و روی آن‌ها کار بشود. مثلاً اکنون خیلی‌ها می‌گویند چرا انتخاب رئیس‌جمهور را به دست مردم می‌سپارید و چرا آن را به رهبر واگذار نمی‌کنید؟

از نظر اسلام منعی وجود ندارد که رهبر خودش رئیس اجرایی کشور را مشخص کند یا مثلاً مجلس انتخاب کند، هر سه این مدل‌ها از نظر اسلامی قابل قبول است منتها باید ببینیم کدام مبانی دین ما، کارآمدی بهتری برای تحقق اهداف اسلامی دارد. این‌ها چیزهایی است که باید بنا بر تجربه عملی کشورها و تجربه علمی خودمان در موردش تصمیم‌گیری کنیم کما اینکه در دوره‌ای مثلاً جایگاه نخست وزیری داشتیم و بعداً آن را حذف کردیم.

نمونه دیگر مثلاً این است که در علومی مثل علوم مدیریت که همه‌اش بر حسب تجربه است ممکن است برخی از این تجربه‌ها بر مبانی غیراسلامی سوار باشد که علی القاعده نتوان از آن استفاده کرد. به هر حال اینجا جایی است که نخبگان باید ورود کرده و سازوکارها را مشخص کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.