۱۶ دی ۱۳۹۹ - ۱۰:۳۷
کد خبر: 734852

مراحل تکوین شخصیت حاج قاسم براساس زندگی‌نامه‌ خودنوشت او

از تبار آب و آفتاب و آینه

علی‌رضا مختارپور قهرودی/ دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی

۵۶ صفحه ۱۳ تا ۱۴ سطری و هر سطر ۱۳ کلمه زندگی‌نامه‌ خودنوشت شهید قاسم سلیمانی است از کودکی تا ۲۲ سالگی‌اش زمان اوج‌گیری انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷. زندگی‌نامه‌ای که می‌توان آن را روایت حیات طیبه‌ یک روح مؤمن عاشق مخلص نامید؛ مردی از تبار آب و آفتاب و آینه.

* اولین نکته‌ قابل توجه زمان نگارش این زندگی‌نامه است. آن‌طور که ناشر کتاب در مقدمه بیان کرده تاریخ این نوشته، چند سال پیش از شهادت ایشان بوده است، یعنی در بحبوحه‌ مبارزه نفسگیر و طاقت‌فرسا و قهرمانانه‌ مدافعان حرم از هر سرزمین و کوی و برزن به فرماندهی حاج قاسم با لشکر جرار و جبار داعش که نماد جور و جهل استکبار و حلقه به‌گوشان مرتجع آنان در منطقه است. بدین ترتیب یکی از ویژگی‌های شخصیتی نویسنده یعنی آرامش روحی در سخت‌ترین شرایط و تمرکز کامل بر به‌یادآوری و تحریر خاطراتی از دهه‌ها پیش با خصوصیاتی که در ادامه بدان اشاره خواهد شد، خود را نشان می‌دهد.

اگر خواننده‌ این زندگی‌نامه از نویسنده و شرایط و فعالیت‌های او بی‌خبر باشد بی‌شک تصور می‌کند این نوشته‌ها اثر نویسنده‌ای است که در گوشه‌ اتاقی یا کتابخانه‌ای در آرامش کامل و با دسترسی به انواع کتاب‌های مربوط به آداب و رسوم و زیست دوره‌ خاصی از تاریخ و جغرافیای منطقه‌ تولد و رشد خود نشسته و در سکوت کامل یا همراه با صدای گوش‌نواز و فرح‌بخش طبیعت به مرور خاطرات خود و تدوین آن پرداخته است. اما وقتی به شخصیت و شرایط حیات و مجاهدت او آگاه شود آنگاه درمی‌یابد آرامش روحی و طمأنینه‌ نفس و زوال خوف که در تعریف ایمان آمده است چگونه در وجود حاج قاسم سلیمانی جلوه‌گر شده و در عرصه‌های مختلف و متعدد حیات طیبه‌ او ـ از جمله در نگارش همین زندگی‌نامه ـ خود را نشان داده است.

* زندگی‌نامه‌ شهید سلیمانی حاوی اطلاعات دقیقی از تبار و خاندان و طایفه‌ای است که او در آن متولد شده و رشد کرده است. در این متن علاوه بر معرفی افراد و خانواده‌های وابسته، به بیان مناطق جغرافیایی و طبیعی از کوه‌ها و رودها و دشت‌ها و نیز به شرایط اقلیمی و تغییرات آب و هوایی و شرایط سخت زمستانی آن منطقه و تأثیرات ناگوار آن نیز اشاره شده است.

نویسنده آنچنان به وضوح و بادقت تمام جزئیات شرایط زندگی و اتفاقات و خاطرات خود را ترسیم کرده که اگر مستندسازی با تجهیزات صوتی و تصویری به ضبط تصاویر و شرح صحنه‌ها می‌پرداخت نمی‌توانست به نتیجه‌ای از این دقیق‌تر و روشن‌تر دست یابد. از این نظر، این متن نه صرفاً یک نوشته که مجموعه‌ای از تصاویر روشن و واضح است با این تفاوت که واژه‌ها و کلمات جایگزین تصاویر شده‌اند.

* متن زندگی‌نامه‌ خودنوشت حاج قاسم سلیمانی سرشار است از واژه‌ها و اصطلاحات محلی. با اینکه معلوم است در سخنرانی‌ها و محاورات روزمره، آن هم در بحبوحه‌ مبارزه با داعش، این‌قبیل واژه‌ها معمول و مورد استفاده‌ روزانه‌ آن شهید نبوده اما استفاده از این لغات و ترکیبات از سویی نشان‌دهنده‌ حفظ ارتباط وثیق نویسنده با فرهنگ و آداب و رسوم و اصطلاحات منطقه‌ ولادت و رشد او است و از سوی دیگر نشانگر حافظه‌ قوی و آماده در به یادآوری و استفاده از آن‌ها حتی در سخت‌ترین شرایط.

* یکی دیگر از ویژگی‌ها و البته شگفتی‌های این کتاب، بیان صادقانه و به دور از هرگونه تحریف و تغییر افکار و عواطف و واقعیت‌ها حتی به مصلحت شرایط نویسنده در زمان نگارش این زندگی‌نامه است، آن هم در روزگاری که برخی حتی گفتار و رفتار روز پیش خود را نیز به مصلحت و منفعت خود تغییر می‌دهند و خاطرات آن‌ها نه واقعیات تاریخی که شرح رنگارنگ و نان به نرخ روز و ساعت و دقیقه خوردن است.

حاج قاسم نه از بیان لذتی که از بیسکویت‌های تغذیه مدارس احساس کرده ابایی دارد و نه از تصریح به اینکه حتی تا زمان نگارش این متن هیچ شیرینی دیگری برای او آن قدر مزه نداشته و نه این واقعیت را پوشیده می‌دارد که تا سال ۵۳ حتی به فساد و تباهی فکری و عملی رژیم طاغوت آگاهی نداشته و البته با همان صفا و طهارت روحی خود از متدینی حاج محمد نام، راهنمایی می‌طلبد و شناخت صحیح را بدست می‌آورد.

* از دیگر نکات چشمگیر در این کتاب، احترام و ارزش خانواده و به‌خصوص رابطه‌ شهید با مادر گرامی‌اش است که نشان‌می‌دهد باوجود شرایط سخت و عموماً سرد از نظر طبیعت که گاه تا مغز استخوان نفوذ می‌کرده چنان آتش مهرمادری، گدازان و سوزان برقرار بوده که قاسم را بیش از دیگر فرزندان و دیگر خانواده‌ها متکی و استوار و پشتگرم به عطوفت مادر می‌سازد. تا سه سالگی در آغوش مادر و پس از آن در چادری بسته به پشت مادر رشد می‌یابد و لذت آن آرامش همراه با مادر بودن همواره در قلب و خاطرش ماندگار می‌شود؛ البته چنین مادری تنها به فرزندان خود مهر نمی‌ورزد که گرمای محبت او همسایه‌ فقیر و میهمانان و مسافران حتی زنی مسلول را که همه رهایش کرده بودند در آغوش خود پناه می‌دهد. محبتی که حتی تذکر همسرش که می‌گفت حق نداری به آدم بی‌روزه غذا بدهی را نیز نادیده می‌گیرد و همچنان میهمان را حتی اگر اهل روزه و نماز نباشد اطعام می‌کند.خواننده‌ آگاه این سطور آرام‌آرام درمی‌یابد محبت گسترده‌ حاج قاسم سلیمانی که همه‌ انسان‌ها را صرف‌نظر از مذهب و رنگ و سبک زندگی دربرمی‌گرفت ریشه در سرزمین مهر مادری دارد.

* اما پدر اگرچه او نیز به فرزندان خود علاقه دارد و دلسوز آنان است و حتی با شنیدن صدای گریه‌ قاسم بر اثر تنبیه، به مدیر مدرسه اعتراض می‌کند اما ویژگی‌های برجسته‌ دیگری دارد که بخش دیگری از بنای رفیع شخصیت شهید سلیمانی حاصل معماری آن پدر شریف است. ویژگی‌هایی که در یک کلام می‌توان آن را «اعتقاد راسخ به عقاید دینی و التزام عملی به احکام شرعی» نامید. مشدی حسن یا همان پدر قاسم به نماز، آن هم نماز اول وقت تقید داشت و نیز به رعایت حلال و حرام؛ به درست عملی شهره بود، اهل زکات و رعایت احکام شرعی حتی در سخت‌ترین شرایط آب و هوایی و سرمای طاقت‌فرسا و اهل زیارت امامزاده‌ها و روضه‌خوانی و عزاداری سیدالشهدا(ع).

بدین ترتیب به موازات مادری که بذر مهر و محبت و نوع‌دوستی را در وجود فرزندان خود پرورش می‌دهد، پدر نیز نهاد اعتقاد و ایمان و عمل صالح را در سرزمین وجود فرزندان خود آبیاری می‌کند تا بعدها شاخه‌های پهناور این دو نهال مکمل، شخصیتی از حاج قاسم ‌بسازد که اگرچه «اشدّاء علی الکفّار» است اما اقیانوس محبتش همه را دربرمی‌گیرد. این مهرورزی تنها مربوط به سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم نیست؛ در همین زندگی‌نامه‌ خودنوشت به روزی در محرم سال ۱۳۵۵ اشاره می‌کند که وقتی می‌بیند پاسبانی به یک دختر جوانِ بی‌حجاب جسارت می‌کند، قاسم چنان برمی‌آشوبد که بدون توجه به عواقب تصمیمش، بی‌درنگ به آن پاسبان حمله می‌کند.

* ویژگی شاخص دیگری که در این زندگی‌نامه به چشم می‌خورد احساس مسئولیت قاسم ۱۳ ساله است نسبت به مشکل اقتصادی پدر و تلاش برای مشارکت در رفع نگرانی خانواده. به قول خودش، یک بچه‌ ضعیف که تا آن زمان فقط رابر را دیده به همراه دو نفر از دوستانش به کرمان می‌رود و بارها در مراجعه به هر کارگاه و رستوران با جواب منفی، آن هم به‌خاطر قد کوچک و جثه‌ نحیفش روبه‌رو می‌شود اما از تلاش بازنمی‌ایستد. سرانجام در مراجعه به ساختمان در حال ساختی و در مقابل اوستا علی اشک می‌ریزد و به کار حمل آجر گماشته می‌شود، با دست‌هایی کوچک که حتی قادر به گرفتن یک آجر هم نیست، اما آن‌قدر آجر حمل می‌کند تا از دست‌های کوچکش خون جاری می‌شود و بالاخره نخستین دسترنج خود را کسب می‌کند. برای کسب درآمد بیشتر به امید کمک به رفع گرفتاری پدر کار قبلی را رها می‌کند و در رستورانی مشغول می‌شود و همزمان برای کسب سریع‌تر درآمد، با خرید دستگاه آبمیوه‌گیری در پیاده‌رو به فروش آب‌میوه می‌پردازد و پس از ۹ ماه دوری و دلتنگی به روستا بازمی‌گردد و پس از ۱۰ روز مجدد برای کار عازم شهر می‌شود.

* در بازگشت به کرمان برای ادامه‌ کار، این بار پای قاسم به گود زورخانه‌ها باز و با آداب پهلوانی آشنا می‌شود و سال‌ها بعد در این زندگی‌نامه‌اش چنین می‌نویسد: «اساساً ورزش تأثیر زیادی بر اخلاق دینی من داشت و یکی از مهم‌ترین عواملی که مانع مهمی در کشیده شدنم به مفاسد اخلاقی شد، به رغم جوان بودن، ورزش بود. به‌خصوص ورزش باستانی که پایه و اصولِ اخلاقی و دینی دارد».حالا دیگر بر همه‌ آن ابعاد وجودی، اُنس با حرم امام رضا(ع) هم اضافه می‌شود. حرم برای او جاذبه‌ عجیبی دارد، شب‌ها تا دیروقت در حرم می‌ماند. به نظر می‌رسد تا تکمیل شخصیت قاسم سلیمانی فقط یک مرحله‌ دیگر باقی است، پیوستن به نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره).

* سال ۱۳۵۶ فرامی‌رسد و از طریق دو تن از دوستان ورزشکارش برای نخستین‌بار نام دکتر علی شریعتی و آیت‌الله خمینی را می‌شنود. به سرعت مجذوب آقای خمینی می‌شود و عکس او را با خود نگه می‌دارد و به زودی به تعبیر خودش تبدیل می‌شود به یک انقلابی دوآتیشه، آن هم بدون ترس از احدی و بی‌محابا. البته این نترس بودن جدید نیست. در صفحات مربوط به ۱۰‌سالگی‌اش نوشته از همان ابتدای کودکی، حالتی از نترسی داشتم. آن شجاعت و ایمان اینک با بصیرت انقلابی درهم آمیخته و قاسم را به شعارنویسی علیه طاغوت می‌کشاند و سپس مکافات و ضرب و شتم از مأموران شهربانی را تحمل می‌کند. قاسم جوان ورزشکار انقلابی در سال ۵۶ نه باشگاه ورزشی‌اش ترک می‌شود و نه رفت و آمد و فعالیت در مسجد جامع کرمان.

در حمله‌ مأموران رژیم پهلوی به مسجد جامع کرمان به دفاع از مردم می‌پردازد و در میان گاز اشک‌آور و دود حاصل از به آتش کشیده شدن موتورهای جوانان توسط عوامل رژیم، به کمک کودکی که گریان و وحشت‌زده مورد حمله‌ مأموران قرار گرفته می‌شتابد و با تحمل چندین ضربه‌ باتوم کودک را نجات می‌دهد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.