زمان جنگ، بچه‌های رزمنده یک لقب ویژه داشتند که درجه و مدالی مافوق همه درجه‌ها و مدال‌ها بود و نوعی ارتباط روحی و درونی بین فرمانده و سایر نیروها به شمار می‌آمد؛ حاجی شدن و حاجی بودن، لقبی بود که برخلاف عادت رایج بین مردم جامعه خیلی به مکه رفتن یا نرفتن افراد بستگی نداشت و برگرفته از روحی بزرگ و هویتی کاریزما و پیام‌رسان محبت دل‌ها و صمیمیت و تسلیم در مقابل فرماندهی بود که او را تکیه‌گاه و بزرگ‌تر خود می‌دانستند.

شهادت حاج قاسم رخدادی کم‌نظیر و پدیده‌ای نادر و تاریخی بود که این فرمانده جنگ را «حاجی» همه مردم ایران و بیشتر از آن، حاجی همه مردم آزاده و مجاهد اقصی نقاط این کره خاکی کرد. در این نوشتار، نگاهی از جنس کار تشکیلاتی و کادرسازانه به قهرمان مقابله با استکبار جهانی، حاج قاسم سلیمانی خواهیم داشت تا توشه‌ای باشد برای راهی که فراروی ماست تا فردای روشن قیام منجی نهایی بشر.

 تداوم رزمندگی و استمرار مبارزه

حاج قاسم مصداق حقیقی و تفسیر عینی شعار همیشگی ملت ایران است که گفته می‌شود «تا زنده‌ایم رزمنده‌ایم». این شعار در واقع زندگی افراد را بر سه مدار زندگی، بندگی و رزمندگی ماهوی و دائم دسته‌بندی می‌کند و می‌چرخاند و سه رتبه یا مرتبه زندگی را در حیات انسانی در وهله نخست، دوم بندگی با لحاظ عبودیت و طاعت مداوم پروردگار یکتا در رتبه‌ای بالاتر و در مرتبه سوم اصرار، استمرار و تأکید بر تداوم جهاد و مبارزه دائم، همیشگی و خستگی‌ناپذیر در مسیر تحقق حاکمیت الله؛ تعبیر و تفسیرمی‌کند و هر فرد در مرتبه‌ای از این سیر متوقف می‌شود یا صعود می‌کند.

با این توصیف اگر کسی تنها دارد زندگی می‌کند و در این میان تلاشی جسته و گریخته برای بندگی معبود در پیش می‌گیرد و مدام دم از رزمندگی شعاری می‌زند، رهرو صادق به شمار نخواهد آمد.

حاج قاسم رزمنده‌ای بود که چهار دهه پوتین به پا، فانسقه به کمر و چفیه بر دوش ایستاد تا جاودانه بماند و سرباز وطن شود.

 تبلور کادرسازی انقلابی

حاج قاسم تبلور و تجلی عینی کادرسازی انقلابی در مکتب امام خمینی(ره) است؛ سردار سرباز، فرمانده بسیجی، کادر تربیت شده تشکیلات شیعی قیام و مبارزه و از همه مهم‌تر مجاهد نستوه و خستگی‌ناپذیر در سنگر دفاع از حق، مبارزه با باطل و یاری‌گری و حمایت از همه مظلومان عالم بود.

حاج قاسم در مسیر کادرسازی از منظر تشکیلاتی از همان جایی آغاز کرد که باید؛ در همان مسیری حرکت کرد که باید در آن مسیر می‌بود و به همان جایی رسید که سرانجام باید می‌رسید.

او یک فرمانده بی‌نظیر جنگ بود، پس به پیشنهاد تلویحی داوطلب شدن برای پست ریاست‌جمهوری قاطعانه پاسخ منفی داد. در این خصوص اگر قرار باشد نگاهی کادرسازانه و راهبردی به موضوع داشته باشیم تنها نباید به تکرار و گفتن شعار «ما همه حاج قاسم سلیمانی هستیم» بسنده کنیم بلکه باید برخی را از صفر تا صد؛ از همان جایی که نقطه شروع حاج قاسم بود تا پایان، به همان روش و با همان کیفیت تربیت کنیم تا حاج قاسم را به شیوه‌ای کوثرانه در امتداد تاریخ جریان ببخشیم و مانع ابتر شدن یک مکتب شویم.

 موضع‌بانی فراجناحی

ویژگی بارز دیگری که حاج قاسم را از دیگران متمایز می‌کرد موضع‌بانی دقیق، قاطع و مصمم انقلابی است که هرگز در آن کوتاهی نکرد و هیچ‌کس او را جز این نمی‌شناخت که حاج قاسم فردی مکتبی، انقلابی و حزب‌اللهی است اما در عین حال برخلاف بسیاری از افراد، حاج قاسم چهره‌ای شناخته شده و انقلابی بود که جاذبه‌ای حداکثری داشت و با مشی فراجناحی همه افراد را زیر چتر حمایتی خود نگه می‌داشت و با هر انسان صاحب‌منطق و حقیقت‌طلب انس و الفت برقرار می‌کرد.

حاج قاسم در جبهه جهانی اسلام از معدود فرماندهانی بود که به سرباز راه خدا، ورای مکتب شیعه و سنی و با نگاه به‌عنوان یک رزمنده راه حق می‌نگریست. دست حمایت و هدایتش را هم بر شانه رزمندگان یمنی می‌کشید و هم بر بازوان پرتوان مجاهدان فلسطینی و مردم مظلوم و بی‌دفاع غزه می‌نهاد. 

 راهکار جهانی شدن به شیوه قیام منجی

از ویژگی‌های بارز قیام منجی آخرالزمان(عج) جهان‌وطنی و فراگیری در گستره زمان و مکان به گونه‌ای است که سربازان مهدی(عج) از همه ملیت‌ها، اقوام، نژادها و زبان‌ها خواهند بود. در مکتب سلیمانی نیز مأموریت جهاد به گونه‌ای تعریف شده بود که یارگیری جبهه حق، جهان وطنی و جهان‌شمولی بی‌نظیری را تجربه کرد که الگوی جدیدی در مبارزه و جهاد به شمار می‌آید. در رکاب حاج قاسم هم بچه‌های فاطمیون و مجاهدان افغانستانی حضور داشتند و هم مجاهدان حشدالشعبی و داوطلبان مردمی عراقی.

حاج قاسم در جهاد فرامرزی و جهان‌وطنی که در پیش گرفت سربازانی از لبنان، یمن، سوریه و پاکستان داشت که همه برای دفاع از حق و مقابله با باطل گرد هم آمده بودند. 

 سرباز حسین(ع)

اگر قرار باشد مکتب سلیمانی را به‌عنوان یک مانیفست و طرح و الگوی جهانی به دنیا معرفی کنیم، دو ویژگی حسینی بودن و شهادت‌طلبی از بارزترین شاخصه‌های این مکتب ارزشمند و کم‌نظیر است. این مطلب در تأکید مکرر حاج قاسم مبنی بر اینکه «ما ملت امام حسینیم» و «ما ملت شهادتیم» به عینه مشهود و ملموس است. بر این اساس حاج قاسم پیش از آنکه سرباز وطن باشد سرباز سرافراز حسین(ع) و مکتب اباعبدالله بود و ما برای ترسیم ویژگی‌های مکتب سلیمانی بیش از همه نیازمند تطبیق شاخصه‌های اصلی مکتب اباعبدالله(ع) و حماسه حسینی با حماسه و قیام قهرمانانه‌ای هستیم که حاج قاسم رقم زد.

اتخاذ نگاه ملی‌گرایانه و محدود کردن مکتب سلیمانی در حصار مرزهای یک سرزمین که گاهی به خطا صورت می‌پذیرد تفسیر ناروا و تعبیر نادرستی است که ظرفیت بالای این مکتب را فرو می‌کاهد و صدور آن را کمرنگ می‌کند. 

 امیر سپاه جوانان

سلیمانی علاوه بر همه این‌ها و ناگفته‌های فراوان دیگر، جامع اضداد بود؛ فرمانده یتیم‌نواز، سردار مهربان یاریگر مردم گرفتار در سیل، جنگاور آرام و با طمأنینه، رزمنده خاکی و متواضع، مسئول مردمی، سیاستمدار معتدل، ولایتمدار تابع و انقلابی جذاب بود.

در مکتب سلیمانی جوان‌ها بیشتر از همه ظهور و بروز پیدا کردند و مسن‌ترها به مثابه نمک در غذا درست مثل سپاه مهدی(عج) بودند. حاج قاسم برخلاف دیگران، وعده جوان‌گرایی و کادرسازی برای تداوم انقلاب را به شکل عملیاتی به انجام رساند و در سراسر جهان اسلام جوانانی را تربیت کرد که خواب را از چشمان مستکبران عالم ربوده‌اند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.