در جوامع دین‌مدار یکی از مسائلی که بیشترین سطح اصطکاک اجتماعی را به بار می‌آورد، همزیستی دو طبقه اجتماعی، با فرهنگ و ارزش‌های مختلف است.

همزیستی مسالمت آمیز نیازمند الگوی اسلامی جامع است

این همزیستی که گاهی به ناسازگاری، حذف یا نادیده گرفتن و عدم گفت‌وگو منجر می‌شود، موجب شکل‌گیری دوقطبی‌های متعددی در سطح جامعه شده که در ساختارهای اجتماعی و سیاسی نمود پیدا می‌کند؛ از ارتباطات سرد فامیلی و خانوادگی گرفته تا بیگانگی همسایه‌ها با یکدیگر در آپارتمان‌نشینی جدید.در همین خصوص با دکتر کریم خان‌محمدی، عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم گفت‌وگو کرده‌ایم و از او خواسته‌ایم تا از منظر جامعه‌شناسی دین به تحلیل همزیستی جامعه دیندار و غیردیندار بپردازد.

برخی در مواجهه با جامعه غیردینی قائل به جدایی دو جامعه هستند بنابراین به ساخت مدرسه‌های مجزا، خانه‌های مجزا و به طور کل حذف هر عنصر ضدفرهنگی در جامعه می‌پردازند. عده‌ای هم قائل‌اند به اینکه باید در ارزش‌ها تساهل و تسامح کرد و دسته دیگری هم قائل به همزیستی در کنار هم هستند، رویکرد شما چیست؟

در این سه‌گانه‌ای که فرمودید باید افراد دیندار با افراد غیردیندار رفتار مسالمت‌آمیز داشته باشند؛ مانند جامعه لبنان که مسیحیان، اهل سنت و شیعیان در کنار هم زندگی مسالمت‌آمیز دارند. دو مبنا برای این ادعا بگویم؛ نخست اینکه انسان‌ها متنوع خلق شده‌اند. سوره نوح، آیه۱۴: «وَقَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوَارًا»؛ یعنی انسان‌ها دوطبقه و مختلف هستند.دومین مبنا، قومداری است که انسان‌ها و فرهنگ‌ها این ویژگی را دارند؛ هر فرهنگی فرهنگ خودش را بر دیگران ترجیح می‌دهد؛ مسیحیان دین خودشان را بهترین دین می‌دانند و مسلمانان هم همین طور. بنابراین این دو مبنا را کنار هم قرار دهیم، همزیستی طبیعی است. ما باید آموزش بدهیم که هیچ قومی خودش را ترجیح ندهد. آیه‌هایی از قرآن شهادت می‌دهد همان طور که طبیعت متنوع خلق شده، انسان‌ها نیز متنوع خلق شده‌اند. پس نیاز داریم به مردم آموزش بدهیم که با همزیستی مسالمت‌آمیز در کنار هم زندگی کنند.

به نظرتان این همزیستی تعارض با این ندارد که مثلاً در یک آپارتمان همسایه‌ای رفتاری انجام می‌دهد که با احکام عبادی من در تضاد است؟ مثلاً سگ نگه می‌دارد.

یک موقع حیوان نجس مزاحم همسایه می‌شود و محل ورود من را نجس می‌کند، یک زمانی درون خانه خودش است و هیچ مزاحمتی برای من ایجاد نمی‌کند. آن موقع اگر او مسلمان باشد با خوش‌رفتاری امر به معروف و نهی از منکر می‌کنیم و اگر مسلمان نبود باید دعوت کنیم و آن هم با حسن خلق و این به معنای اجبار نیست.

عده‌ای علت دوقطبی‌های موجود در جوامع را وجود مانعی به نام دین می‌دانند و عده‌ای دیگر علت را هجوم مدرنیته به ارزش‌ها، به نظر شما علت دوقطبی‌های موجود در جامعه چیست؟

نه دین ذاتاً و نه مدرنیسم امروزه دعوت به دوقطبی نمی‌کنند، اگر هر دو این‌ها تمامیت‌خواه باشند، انحصارگرا و ادعای معرفت کامل کنند موجب دوقطبی در جامعه می‌شوند. مدرنیست‌های اولیه مدرنیته را پایان جهان می‌دانستند تا همین اواخر هم فوکویاما ادعای پایان تاریخ می‌کرد که این اندیشه سبب دوقطبی و قطب‌بندی در جهان می‌شود. پس ادعای تمامیت‌خواهی موجب دوقطبی می‌شود به خاطر اینکه بقیه نمی‌پذیرند. حتی دین هم اگر این گونه باشد سبب دوقطبی می‌شود، داعش هم همین را می‌گفت که ما برداشتی از دین داریم و دیگرانی که این برداشت را ندارند باطل‌اند و باید کشته شوند. تمامیت‌خواهی چه از جانب دین و چه از جانب مدرنیته باشد، سبب دوقطبی می‌شود. مثل آگوست کنت که می‌گفت پوزیتویست پایان جهان است و دیگران ممکن است بگویند پوزیتویست نوعی مسلک منسوخ است و از نظر ما این گونه نیست. پس مدرنیست‌های اولیه جامعه را دوقطبی می‌کردند، همین طور که مسیحیان در دوران قرون وسطا  می‌گفتند تنها راه حق ما هستیم و هر کس نپذیرد مورد هجمه و حتی شکنجه قرار می‌گیرد. بنابراین انحصارگرایی و تمامیت‌خواهی علت دوقطبی است نه دین یا مدرنیته و اگر تنوع و حق دگربودگی را بپذیریم، می‌توانیم کنار هم زندگی مسالمت‌آمیزی داشته باشیم.

در این میان وظیفه جامعه دیندار و غیردیندار چیست؟

وظیفه این است که الگوی اسلامی که مسلمانان باید یک جامعه آرمانی و ایده‌آل تشکیل دهند شکل بگیرد، بعد دیگران خود به خود به آن می‌پیوندند. در عهد رسول‌الله(ص) خیلی‌ها خودشان اسلام را پذیرفتند یا در تمدن اسلامی این گونه بود که توماس آرنولد در کتاب «تاریخ گسترش اسلام» اذعان می‌کند: خیلی از مسیحیان و کاردینال‌ها به خاطر قوت جامعه اسلامی خودشان رضایت می‌دادند مسلمان شوند. هر موقع هم هجوم و حمله‌ای از سوی مسلمین به غیرمسلمین می‌شد برای نجات آن‌ها بود، چون پادشاهان اجازه نمی‌دادند آن‌ها به سمت اسلام بروند. بنابراین مسلمانان می‌رفتند آن‌ها را آزاد می‌کردند و وقتی مانع برداشته می‌شد آن‌ها اسلام می‌آوردند.

خدا به مسلمانان در سوره بقره، آیه ۱۴۳ می‌فرماید: «وَکَذلِکَ جَعَلناکُم أُمَّهً وَسَطًا لِتَکونوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ»؛ یعنی شما مؤمنین جامعه ایده‌آل آرمانی تشکیل دهید، گواه و الگوی دیگران می‌شوید. در سیره رسول‌الله(ص) داریم و ابتدای اسلام که امت وسط را تشکیل دادند این گونه بود و اگر امروز هم ما امت وسط را تشکیل بدهیم دیگران خود به خود جذب می‌شوند. امام هم اول انقلاب فرمودند انقلاب خود را صادر می‌کنیم. منظورشان این نبود که با جنگ و زور صادر کنیم، بلکه منظور این بود که جامعه آرمانی تشکیل می‌دهیم و ملت‌های دیگر وقتی ببینند ما یک جامعه پیشرفته اسلامی داریم، ما را الگوی خود قرار می‌دهند.از طرف دیگر، قرآن رسالت ما را در سوره نحل، آیه ۱۲۵ این گونه فرموده است: «ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَدِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ»؛ یعنی با استدلال عقلانی و موعظه حسنه و مجادله احسن دعوت به اسلام کنید، قید حسن یعنی شما حق ندارید از حکمت خارج شوید. 

ما گاهی شاهد این امر هستیم بخشی از جامعه که در ظاهری مثل حجاب و سبک زندگی رفتار دینی بروز نمی‌دهند در برهه‌های مختلف رفتار متناقضی نشان می‌دهند مثل شرکت در مراسم‌های مذهبی و انقلابی مثل محرم، تشییع پیکر شهدا و یا در راهپیمایی ۲۲بهمن حضور دارند، ریشه این رفتار متناقض چیست و چگونه تحلیل می‌شود؟

این مقوله را اگر بخواهم در علوم اجتماعی بگویم با مفهوم بریکولاژ در اندیشه‌های فرهنگی می‌توان تحلیل کرد. مفهوم بریکولاژ که ترجمه به ۴۰ تکه‌سازی شده است، در نظریه‌های فرهنگی به این معنا گفته می‌شود که گاهی مردم می‌خواهند انتقاد کنند ولی چون نمی‌توانند صریح انتقاد کنند، در الگوهای رفتار خودشان این را نشان می‌دهند که ما ناراضی هستیم.

پس افرادی که حجاب را رعایت نمی‌کنند، ولی در مراسم تشییع پیکر سردار سلیمانی شرکت می‌کنند و یا در ۲۲ بهمن، این را نشان می‌دهند که مردم اصل انقلاب و اصل ارزش‌های اساسی انقلاب را قبول دارند. چرا بی‌حجابی می‌کند؟ یک مقدارش سیاسی است. این‌ها می‌خواهند انتقاد کنند به ظاهرگرایی که در کشور بوده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.