در روزهای گذشته حراج تهران مثل سال‌های گذشته با انبوهی از حاشیه‌ها و واکنش‌ها برگزار شد، با این تفاوت که حاشیه‌های آن بسیار بیشتر و گسترده‌تر بود و طیف وسیعی از مردم را نیز شامل شد.

حراجی که نه اقتصاد است نه هنر

فروش نجومی یک تابلو در حراج تهران از هنرمندی که در ماه‌های گذشته با افشاگری‌ها و انتقادهای گسترده‌ای با شائبه مشکلات اخلاقی مواجه شده بود، واکنش مردم و رسانه‌ها را برانگیخت. جدا از اینکه حراج تهران با چه هدف و نیتی در چنین شرایط ملتهبی تابلویی از او را، در برنامه فروش خود قرار داده، این اتفاق سبب شد نخبگان و مردم درباره اصل چرایی و ماهیت وجودی حراج تهران صحبت کنند و این حراج را مورد نقد قرار دهند. یعنی یک سوی ماجرا، واکنش‌هایی است که به فروش تابلو ۵/۱۲ میلیاردی مربوط می‌شود و سوی دیگر انتقادهایی است که به خود حراج و زد و بندهای پشت آن اشاره می‌کند.

پیش از این علی میرآبادی، کارشناس هنرهای ایرانی و اسلامی در گفت‌وگو با بخش خبری صدا و سیما اثر آیدین آغداشلو را تأثیر گرفته و به نوعی بازآفرینی از «پیرو دلافلانچسکا» دانسته و گفته بود: این تابلو حاصل ایده‌ای ناب و شخصی و مبتنی بر خلاقیت هنرمند نیست بلکه متعلق به نقاش دوران رنسانس است. او با بیان اینکه «وقتی ۸۰ درصد المان‌های یک اثر شبیه به دیگری است می‌توان گفت اثر او کپی است»، گفته بود: به نظر من با در نظر گرفتن قدمت صاحب اثر، قیمت آن اثر نهایتاً ۵۰۰ تا ۶۰۰ میلیون تومان است. چه کسی تابلو ۱۲میلیاردی می‌خرد؟ به نظر من دوستان ایشان در حراج به هر شکل خاص، اقدام به بالا بردن قیمت تابلو ایشان کرده‌اند.»

حراج تهران، اقتصاد هنر نیست

همچنین سعید فلاح‌فر، عکاس و منتقد هنری درباره حاشیه‌های به وجود آمده درباره تابلو نجومی به خبرنگار ما می‌گوید: شاید عدد ۱۲میلیارد پول خیلی بزرگی نسبت به آثار هنری و حراج‌های اروپا نباشد، اما باید بدانیم ساختار فرهنگی و اقتصادی ما با غرب فرق دارد. اینکه مدیران حراج گاهی این عددها را با اروپا مقایسه می‌کنند قیاس اشتباهی است. در اروپا آثار قدمت بیشتری دارد و همچنین سازوکارهایی را پیدا کرده‌اند که مردم از سلامت آثار اطمینان بیشتری دارند. بنابراین به هیچ ‌وجه قیاس حراج تهران با اروپا درست نیست. در وضعیت ما عدد ۱۲ میلیارد عدد بزرگی است و باید انتظار واکنش مردم را هم داشت و ما موظف هستیم برای آن پاسخ داشته باشیم. وقتی دانش‌آموزان برخی از مناطق ما یک تبلت ندارند تا در دوران کرونا از آن استفاده کنند، این عددها برای مردم حساسیت‌برانگیز است.

او اضافه می‌کند: موضوع دیگر درباره چرخش‌های مالی این حراج است. تبلیغات اشتباهی درباره حراج تهران می‌شود و بعضی‌ها اصلاً دوست ندارند این اشتباه‌ها را تصحیح کنند. مثلاً به حراج تهران می‌گویند «اقتصاد هنر»، در حالی که حراج تهران اصلاً به اقتصاد هنر ربط ندارد و کمکی به آن نمی‌کند. این‌ها یکسری آدم‌های تاجر با زندگی‌های اشرافی هستند که اصلاً به هنرمندان ربطی ندارند. خیلی از این تابلوها از طریق هنرمندان به حراج نمی‌رود و این پول‌ها اصلاً در جیب هنرمندان نمی‌رود. این آثار عمدتاً از طریق کلکسیونرها و گالری‌دارها ارائه می‌شود و به ندرت خود هنرمند در حراج کار عرضه می‌کند. اگر هم کاری عرضه کند این قیمت‌های عجیب و غریب اصلاً راجع به هنرمندان اتفاق نمی‌افتد. شیوه‌های تجاری حراج تنها برای آثاری اتفاق می‌افتد که باید قیمتشان به صورت کاذب افزایش پیدا کند. اتفاقاً هنرمندانی که خود آن‌ها کارشان را به حراج می‌برند، بسیار در معرض آسیب قرار می‌گیرند. مثلاً فرض کنید یک نقاش کارش را در نگارخانه با قیمت ۵ یا ۱۰ میلیون تومان می‌فروشد، اما ناگهان یک اثر از همین نقاش در حراج ۱۰۰میلیون قیمت می‌خورد. چه اتفاقی می‌افتد؟ او دیگر نمی‌تواند کارش را در نگارخانه‌ها با قیمت ۵ یا ۱۰ میلیون بفروشد. از طرفی هم دیگر مشتری ۱۰۰میلیونی هم ندارد. نتیجه‎اش این می‌شود که این افراد وارد یک نوع انزوای مالی هم می‌شوند، مگر اینکه به یک ساختار سرمایه‌داری متصل باشند.

حراج در اروپا برخلاف ایران یک نوع بازار سرمایه‌گذاری است

او با توضیح تفاوت‌های ماهوی حراج تهران و حراج در کشورهای اروپایی، بیان می‌کند: یکی از تفاوت‌های حراج تهران با کشورهای غربی بازار مالی است. وقتی شما در حراج یک کشور اروپایی تابلویی را می‌خرید، می‌توانید آن را زیر بغلتان بزنید و در یک گالری و حراجی دیگر آن را بفروشید. پس خرید این تابلو برای شما یک نوع سرمایه‌گذاری عقلانی است و خیلی‌ها به همین دلیل وارد این سرمایه‌گذاری می‌شوند. حراج تهران هیچ بازار موازی ندارد که شما بتوانید کارتان را در آن بفروشید پس منطقی است هر کس که کمی حساب و کتاب سرش می‌شود به عددهای حراج تهران مشکوک شود.

فلاح‌فر در پاسخ به این پرسش که «چرا هیچ اطلاعاتی از کسانی که این تابلوها را می‌خرند منتشر نمی‌شود تا مردم با خریداران اصلی این تابلوهای نجومی آشنا شوند؟»، می‌گوید: در دنیا مرسوم است که اسامی خریداران اعلام نمی‌شود، اما همان طور که گفتم ما نمی‌توانیم خودمان را با آن‌ها مقایسه کنیم. مثلاً فرض کنید در فرانسه یک بانک خصوصی می‌آید و یک تابلو را می‌خرد. یک آدم رفته و بانکی تأسیس کرده و حالا دوست دارد از جیب خودش خرج کند. اما در ایران که حتی بانک‌های خصوصی ما هم حمایت‌های دولتی دارند، شما نمی‌توانید وارد چنین معاملاتی شوید. در شرایط ما که حتی بانک‌های خصوصی ما هم وام‌های بسیار زیادی از دولت می‌گیرند و به نوعی خصولتی محسوب می‌شوند رئیس بانک نمی‌تواند بگوید پول خودم است و دوست دارم بخرم. در ایران نمی‌توانید چنین استدلالی داشته باشید، چون تمام این سرمایه‌ها از بیت‌المال است.

بانک‌های دولتی، مشتریان حراج تهران!

از فلاح‌فر پرسیدیم «یعنی شما می‌گویید بانک‌ها و نهادهای دولتی در ایران هستند که در این حراج‌ها شرکت می‌کنند؟» که او پاسخ داد: بله، ما وزارتخانه‌هایی داشته‌ایم که در حراج‌های مختلف خرید کرده‌اند و توجه ندارند که همه این سرمایه‌ها متعلق به بیت‌المال است. البته آدم‌های حقیقی هم خرید می‌کنند، اما باید بپرسیم کدام سرمایه‌گذار ۱۲ میلیارد تومان پول بیکار دارد و تابلویی را می‌خرد که فروش آن نامشخص است؟ شما نمی‌توانید این تابلو را در جای دیگری ۱۲ میلیارد تومان بفروشید. چون هیچ بازار موازی دیگری وجود ندارد. مدیران حراج این خرید و فروش‌ها را یک نوع سرمایه‌گذاری وانمود می‌کنند که اصلاً این گونه نیست. من بارها و بارها تابلوهایی را دیدم که در حراج ۱۰۰میلیون خریده شده‌اند، در حالی که همان کارها با فاصله چند ماه با قیمت‌های پایین‌تری عرضه شده‌اند. این تفاوت قیمت‌ها سرمایه‌گذاری و برگشت سرمایه را دچار تردید خواهد کرد. وقتی من یک تابلو با قیمت ۱۰ میلیارد تومان می‌خرم، زمانی که به این پول احتیاج داشته باشم باید چگونه آن را بفروشم؟ هیچ کدام از نگارخانه‌های ما قدرت فروش چنین اثری را ندارند. از این جهت این شائبه‌هایی که درباره قیمت‌ها به وجود می‌آید طبیعی است. مگر می‌شود تابلو یک هنرمند در سال گذشته ۱۰۰ میلیون به فروش برود و در عرض یک سال تابلو او به ۳ میلیارد برسد؟ این اعداد و ارقام برای جامعه تردیدآمیز است. وقتی هنرمندان کشوری نمی‌توانند امرار معاش کنند، چون اساساً بازار هنر بازار راکدی است، این ارقام درشت قطعاً شائبه ایجاد می‌کند.

حراج تهران نشان‌دهنده کیفیت آثار نیست

نوییسنده کتاب «از عکاسی لذت ببریم»، در پاسخ به این پرسش که چه پیشنهادی برای ادامه فعالیت حراج تهران دارید، گفت: اولاً باید خیلی شفاف به هنرمندان جوانی که آگاه نیستند گفته شود که حراج تهران اقتصاد هنر نیست. همچنین باید تکلیف خودمان را روشن کنیم که آیا ما یک جامعه اشرافی هستیم یا نیستیم؟ ما می‌خواهیم حامی هنر باشیم یا نه؟ مگر می‌شود در کشوری که این‌ همه مشکلات اقتصادی داریم، یک نفر یک سگ بخرد با قیمت ۱۰۰ میلیون تومان و روزی ۲میلیون تومان فقط به او غذا بدهد؟ بعد بگوید پول خودم است. این کجای اخلاق ما جا دارد؟ آیا ما هم نظام سرمایه‌داری واشنگتن هستیم؟ اگر قرار است مثل آن‌ها باشیم اعلام کنید تا ما هم تکلیف خودمان را بدانیم. آیا ما در فرهنگ اخلاقی و قوانین کشورمان یک «از کجا آوردی؟» نداریم؟ حتی اگر به این نتیجه رسیدیم که می‌خواهیم اشرافی زندگی کنیم، باید به مردم و هنرمند جوانی که فکر می‌کنند این تابلو چون ۱۲  میلیارد فروخته شده پس خیلی اثر فاخری است، بگوییم این ۱۲ میلیارد تومان مثل چک است که هیچ اعتباری ندارد. آن معادلات پشت چک است که به شما اجازه می‌دهد روی چک بنویسید هزار تومان یا ۱۰۰ میلیارد تومان. حراج تهران نشان‌دهنده کیفیت آثار نیست و این را هم مردم و هم هنرجویان جوان باید بدانند. اکنون کافی است در حراج تهران یک اثر گران فروخته شود تا همه هنرجویان جوان فکر کنند این یک اتفاق هنری بزرگ بود که اگر آن‌ها هم شبیه به آن کار کنند اثر هنری بزرگی خلق می‌کنند. ما داریم سواد بصری جامعه‌مان را با این عدد و رقم‌های غیرواقعی برهم می‌زنیم و من دارم می‌بینم با یک حراج تهران تمام چیزهایی که ما در دانشگاه به هنرجویان یاد می‌دهیم بر باد می‌رود. باید به مدیران فرهنگیمان بگوییم آقای مدیر فرهنگی! حراج تهران اقتصاد هنر کشور نیست. یک تجارت اشرافی‌منش است که از یکسو به هنر ما و از دیگر سو به آرامش روانی جامعه آسیب می‌زند.

به نقد هنری آثار حراج تهران نیازمندیم

فلاح‌فر در پاسخ به این پرسش که چرا آثار ارائه شده در حراج تهران مورد نقد هنری قرار نمی‌گیرند تا قیمت واقعی آثار مشخص شود، بیان کرد: در حراج‌های دنیا اصلاً رسم بر این نیست. چون همه حراج‌های دنیا می‌دانند که حراج جای کار هنری نیست و جای تجارت است. پس طبیعتاً توضیحی هم نمی‌دهند و نقدی نمی‌کنند. ما نیز چون فضای هنری‌مان را با آنجا قیاس می‌کنیم، می‌گوییم در حراج تهران هم نیاز به نقد هنری نداریم ولی غافل از این هستیم که این قیاس درست نیست. ذات و ریشه حراج به سیستم برده‌فروشی‌های غربی برمی‌گردد و آن‌ها این فرهنگ را از صدها سال پیش داشته‌اند و دارند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.