مانند همه دوره های دوسالانه، امسال هم آثار جالب و متنوع در دوسالانه مجسمه سازی کم نبود اما یکی از آثاری که سر و صدای زیادی به پا کرد و مورد توجه بازدیدکنندگان قرار گرفت، فیگور مرد به خواب رفته‌ای بود که در تالار وحدت بی خیال و فارغ از دنیای پیرامونش غرق خواب بود.

انگار مرا با یک پراید، به مسابقات فرمول یک فرستادند/ اینجا فقط بازیگر و خواننده هنرمند است

به گزارش گروه فرهنگ و هنر قدس آنلاین، هشتمین دوسالانه ملی مجسمه سازی تهران با نمایش ۹۰ اثر، روز گذشته در تالار وحدت و البته کمی زودتر از موعد به کار خود پایان داد و پرونده آن بسته شد. ۴۰ اثر از میان یک‌هزار و ۵۰۰ اثری که به دبیرخانه دوسالانه ارسال شد توسط داوران انتخاب شدند و حدود ۳۰ اثر در بخش کیوریتوری از سوی هنرمندان مدعو به نمایش درآمد. مانند همه دوره های دوسالانه، امسال هم آثار جالب و متنوع کم نبود اما یکی از آثاری که سر و صدای زیادی به پا کرد و مورد توجه بازدیدکنندگان قرار گرفت، فیگور مرد به خواب رفته‌ای بود که در تالار وحدت بی خیال و فارغ از دنیای پیرامونش غرق خواب بود.

علی حاجی مرادی خالق این مرد به خواب رفته است که اتفاقاً ظاهرش بی‌شباهت به خودش هم نیست. در ادامه توضیحات جالب و شنیدنی او را از نحوه تولید این اثر متفاوت و سختی‌هایی که با او همراه بوده می‌خوانید.

آقای حاجی مرادی عرصه دوسالانه مجسمه سازی محل نمایش آثار متفاوتی است که شاید در طول سال و نمایشگاه‌های مختلف هنری کمتر به چشم بخورد. آثاری با اندازه‌های غیرمتعارف و البته شکل و شمایلی عجیب! اثر شما یکی از مهمترین آثار هشتمین دوسالانه بوده که توجه بسیاری را هم به خود جلب کرده است. ماجرای حضور این مرد به خواب رفته در تالار وحدت چیست؟

حضور من در دوسالانه مجسمه سازی به دوره هفتم و این دوره باز می‌گردد. من پیش از این دوره هم تجربه کار در زمینه «هایپر رئال» را داشتم اما مشکل عمده من با این سبک، این بود که اگر قرار است ایده‌های ذهنی‌ام را در قالب هایپر رئال کار کنم ممکن بود با یک انتقاداتی روبرو شود. در واقع علاقه‌ای نداشتم آن طور که بقیه کار می‌کنند، صورت را شبیه سازی و قالب‌گیری کنم و می دانستم اگر کل فیگور را بسازم باز هم این انتقاد به من وارد می‌شود که اثر قالب گیری شده است.

بنابراین تصمیم گرفتم یک فیگور از خودم بسازم که اشاره به شخص خاصی نباشد و موجب ناراحتی کسی نشود، نکته دوم این که نصف اندازه واقعی باشد که این ایراد بر آن وارد نباشد که فیگور از یک شخص حقیقی قالب گیری شده است.

سبک هایپررئال چه ویژگی‌هایی دارد و در میان هنرهای حجمی و مجسمه چقدر در ایران شناخته شده است و از طرفی دیگر چرا شما این سبک را برای کار انتخاب کردید؟

من پیش از ورود به دانشگاه در شاخه‌های مختلف هنرهای ایرانی مانند معرق، خوشنویسی، مینیاتور، فرش بافی و... کار می‌کردم که تا اوایل دانشگاه هم این روند ادامه داشت. در واقع هدفم این بود که هنرهای ایرانی را در خدمت مجسمه سازی بگیرم و پایان نامه‌ام را در دانشگاه هنر تهران با این تز که تلفیق و ترکیبی از هنر و سنت ایرانی با مجسمه سازی باشد، ارائه دادم.

اما در نهایت فیگور که نوع کلاسیکِ هنر است را برای ادامه مسیرم بیشتر پسندیدم. واقعیت این است که اغلب کسانی که از دانشگاه هنر فارغ التحصیل می‌شوند کمتر سمت فیگور و آناتومی کلاسیک می‌روند و بیشتر جذب هنرهای مفهومی و مدرن در سبک‌های مختلف می‌شوند، اما من به آن حوزه چندان علاقه‌ای نداشتم و تنها زمانی که نیاز بود آن را چاشنی کارم می کردم.

پس از آن تصمیم گرفتم فیگوراتیو کار کنم که شروعش با اثر قبلی ام در هفتمین دوسالانه بود اما در این بین یک چالش هایی هم وجود داشت. به دلیل اینکه درباره سبک هایپر رئال در ایران اطلاعات کمی وجود دارد و آثاری که معمولاً ساخته می‌شود به همان سبکی است که اشاره کردم و بیشتر مبتنی بر قالب گیری از شخصیت‌های واقعی است. بنابراین ساخت یک فیگور در اندازه‌ای متفاوت از حالت معمول کار سخت تری بود.

به طور مثال وقتی می خواهند فیگور یک فوتبالیست را بسازند از چهره و بدن او قالب می‌گیرند و اگر شخص در دسترس نباشد به نسبت عکس‌ها صورتش را می‌سازند و مابقی بدن را با قالب گیری می‌سازند که این فرآیند معمول و به نسبت راحت‌تری است و یک سری قاعده و قوانین مشخصی دارد و نحوه برش‌ها و شیوه کار معلوم است.

چه شد که «خواب» سوژه آثارتان و این فیگور شد؟

اما زمانی که تصمیم گرفتم در زمینه کلاسیک کار کنم، حرفه ای تر این بود که دغدغه شخصی‌ام را پیدا کنم و در آن زمینه طراحی و اتود بزنم. پس از مدتی احساس کردم مقوله «خواب» برای من جذابیت ویژه ای دارد. مدل های مختلف خوابیدن و حتی نوع خوابیدن شخصیت‌های مختلف و چُرت زدن آنها در سِمت و جایگاه‌های مختلف اجتماعی افراد برای من بسیار جذاب بود. بنابراین این پروسه را به صورت حرفه ای آغاز کردم و ۵ سال روی کاغذ طراحی دو بعدی انجام دادم و هدفم این بود که بتوانم حالت‌ها را به خوبی دربیاورم که اگر یک کارگری بعد از خستگی زیاد جایی لم داده و خوابش برده این مدل خوابیدن با کسی که در شرایط دیگری می‌خوابد حتماً فرق می کند و اقتضائات سنی و ... در نوع خوابیدن تأثیرگذار است و در این بین چیزهای ظریفی را پیدا کردم. در نهایت یکی از این طرح‌ها را انتخاب کردم که به بی ینال ارائه کنم و ساختش یک و سال نیم طول کشید.

کمی درباره مراحل تولید و متریالی که در ساخت این فیگور استفاده شده توضیح دهید.

زمانی که ساخت اثر را آغاز کردم و ۶۰ درصد آن تکمیل شده بود به اطرافیانم می‌گفتم اگر می دانستم این کار اینقدر دغدغه و چالش با خود به همراه دارد شاید این کار را نمی کردم.

مراحل کار به این صورت است که ابتدا یک مدل سازی از کار داریم و فیگور باید مدل سازی شود. مدل سازی چند پارامتر مختلف دارد و دغدغه من بیشتر بر این بوده که برش‌ها و محل آن باید کجا باشد، در صورتی که وقتی دیگران این اثر را می بینند برایشان عجیب است که من چطور با سرسوزن کار کردم و فکر می کردند که اینها چقدر زمان برده در حالی که اینطور نیست و با سابقه ای که من در هنرهای مختلف مانند نگارگری داشتم این کار برای من سخت نیست و ساخت چین و چروک پا یا زیر چشم زمان زیادی نمی‌برد اما چیزی که زمان بر است نحوه قرارگیری مچ پا و دست است که در این اثر به هم چسبیده و باید نحوه قرارگیری آنها دقیق باشد و تقریباً سه ـ چهار هفته وقت مرا گرفت که محل برش ها را ایجاد کنم.

مسئله دیگر درآوردن بافت ها، احساسات و حالات فیگور است. من سعی کردم ۶۰ تا ۷۰ درصد کار را فدای حالت فیگور کنم که وقتی بیننده آن را می‌بیند احساس کند فیگور خواب است و در حقیقت این احساسات دیده شود.

با توجه به ظرافتی که این اثر دارد، چقدر امکانات و ابزار برای خلقش در اختیار داشتید؟

همه آنچه در این فیگور می بینید باید با چشم مسلح ساخته شود اما من آنقدر امکانات نداشتم که بتوانم ابزارش را تهیه کنم. معمولاً پس از مدل سازی قالب گیری انجام می شود و جایی که قرار است مو کاشته شود از جنس سیلیکون استفاده می شود و سیلیکون را داخل قالب تزریق می کنیم. باز هم اینجا محدودیت امکانات کارگاهی من باعث شد زمان بیشتری را صرف این روند کنم. وقتی سیلیکون تزریق می شود امکان اینکه کار حباب بگیرد زیاد است و این به اثر ضربه می زند و باعث می شود متریال زیادی که هزینه شده از بین برود و یا کار تمیز درنیاید. اما خوشبختانه بنا به تجربه من نتیجه خوبی حاصل شد.

ضمن این که سیلیکونی که من برای این اثر استفاده کردم عادی ترین نوع آن است، در صورتی که سیلیکون‌های مخصوص این کار وجود دارد که به دلیل هزینه بسیاربالای آن، امکان تهیه اش وجود نداشت.

در مرحله بعدی کار مونتاژ می شود که البته در این مرحله هم ممکن است بخش های مختلف با هم هماهنگ نشوند و اصطلاحاً به یکدیگر نخورند. ضمن اینکه قسمت‌هایی مانند این که بخشی از لباس فیگور بالا رفته یا نوع دراز کشیدنش ریزه کاری هایی با خود دارد که خیلی زمان بر است و حساسیت هایی که در ساخت آنها به خرج دادم به دلیل این بود که اثر تا حد ممکن واقعی باشد.

زمانی که این اثر در تالار وحدت به نمایش درآمد با استقبال بسیاری روبه‌رو شد. خودتان چه بازخوردهایی گرفتید؟

بسیاری از اساتید و هنرمندان به من لطف داشتند و لی لی گلستان اثر من را با هنرمندان مطرح خارجی مقایسه کرد. من در جواب به ایشان گفتم آن امکاناتی که من داخل کارگاهم داشتم و این اثر را از کارگاهم بیرون کشیدم مثل این بود که من را با یک پراید در مسابقات فرمول یک فرستادند و هنرمندان خارج از کشور هم با فراری مسابقه می دهند و در این میان انتظار دارید من اول شوم، اما من با همین جایگاه توانستم آن را به یک جایی برسانم.

در مجموع بسیار خوب بود و کسی نبوده که نظرش به این اثر جلب نشده باشد، اما کسی متوجه نبود که روند تولید این اثر چقدر سخت و طاقت فرسا بوده و متأسفانه سختی ها را نمی دیدند. این عرف است که هنرمندان مطرح دنیا  چندین سال روی یک اثر کار کنند اما ظاهراً اینجا برای عده‌ای عجیب است که زمان طولانی صرف تولید اثر شود. طبیعتاً فکر می‌کردم اگر قرار باشد روزی این اثر در خارج از کشور به نمایش درآید باید حرفه ای بوده و حرفی برای گفتن داشته باشد.

اما بهرصورت به نظرم اتفاقی که باید می‌افتاد رخ نداد وآن توجهی که باید هم نشد! در خارج از کشور یک هنرمند خارجی با بهترین متریال اثرش را می‌سازد، در موزه‌های معتبر هم به نمایش در می‌آید و به آن توجه می‌شود و از بازخوردها انرژی می‌گیرد اما اینجا اینطور نیست و شرایط طوری پیش می رود که من نای کار کردن هم ندارم!

خواسته خودتان چیست؟

در مجموع امیدوارم اتفاقات خوبی بیفتد و یکی از دغدغه‌هایم این است که این اثر دیده شود. برخلاف اروپا که هنرهای ریز و درشت طرفداران و حامیان بسیاری دارد اما متاسفانه اینجا فقط بازیگر و خواننده هنرمند است. روزهایی که این اثر در دوسالانه به نمایش درآمده بود خیلی‌ها باور نمی‌کردند این فیگور است و انسان نیست و با اینکه من برای آنها توضیح می دادم که این انسان نیست که اینجا خوابیده اما آنها باز هم باور نمی کردند و به من می گفتند نه، نفس می‌کشد!

طبیعتاً این بازخوردها برای من بسیار خوشایند است اما قطعاً همه توانایی من این نیست. فقط ای کاش شرایطی را برای ما فراهم کنند که آثارمان را در خارج از کشور هم به نمایش در آوریم و بگوییم ایرانی‌ها هم می‌توانند اثر خوب خلق کنند و از طرفی دیگر این قدر فکر نکنیم فقط هنرمندان خارجی خوب هستند و کاربلدند. به نظرم با امکانات و متریالی که هنرمندان خارجی دارند اگر کار خوب نسازند عجیب و بی هنری است.

سرنوشت این اثر پس از پایان دوسالانه چه می شود؟

هیج اتفاقی نمی‌افتد! اعلام می کنند کارهایتان را تحویل بگیرید و ما هم می‌گیریم. بهترین شکلش این است که کسی متقاضی خرید اثر باشد و اگر شرایط قابل قبول باشد آن را بفروشیم.

در مورد اثر قبلی ام در هفتمین دوسالانه این اتفاق افتاد و یکی از گالری‌دارها آن را خریداری کرد که البته به قیمت پایین فروخته شد اما در مورد این کار خیلی‌ها قدم پیش گذاشتند که آن را بخرند اما قیمت‌های مطرح شده با چیزی که در ذهن من است هیچ سنخیتی ندارد. در حال حاضر هم تنها هدفم این است که کارهایم را جمع کنم تا در قالب یک مجموعه بتوانم جایی آن را نمایش بدهم.

اما باز هم یک مسئله ای وجود دارد و آن این است که بسیاری هنرمندان طی یک سال مجموعه ای آثارشان را جمع می‌کند تا حاصل یک سالش را به نمایش بگذارند اما من نمی‌توانم این کار را بکنم چون فقط یک سال و نیم زمان می‌برد یک اثر تولید کنم. فقط امیدم به این است که شاید بتوانم خارج از کشور کسی را پیدا کنم واین کار را در کنار دیگر آثاری که به مجموعه اضافه می‌کنم نمایش بدهم.

انتهای پیام/

دوسالانه برحسب رسالتش فضایی را فراهم می کند که آثار هنرمند دیده شود اما چقدر این حمایت ها چه مالی و معنوی در ادامه کار شما تاثیرگذار است؟

بحث های حاشیه ای درباره دوسالانه بسیار زیاد است که نمی خواهم به آن وارد شوم. به نظرم در دوسالانه تنها چیزی که فراهم می شود این است که فضایی برای نمایش آثار فراهم می شود و حمایت دیگری صورت نمی گیرد.

امسال از جمله سال هایی بود که دوستان خیلی لطف داشتند و کار را تایید کردند اما جالب است که دوره ای بود که بدون رقابت برگزار شد و هیچ برگزیده ای نداشت و فقط یک کمک هزینه ای نزدیک به سه میلیون تومان در ابتدای کار به ما دادند که البته در مقابل ۱۵۰ ـ۱۶۰ میلیونی که من برای خلق این اثر هزینه کردم بسیار ناچیز بود.

من برای قشرهای مختلف از جمله بازیگران دعوتنامه فرستادم و از آنها خواستم به تالار وحدت که خانه خودشان است بیایند و این دعوتنامه ها را از دایرکت اینستاگرام به آنها ارسال کردم تا جایی که به علت حجم بالای پیام ها، دایرکت من بلاک شد اما حتی یک نفر هم به من جواب نداد! در حالی که همین هنرمندان انتظار دارند مردم بروند سینما و از آنها حمایت کنند!

من حتی به آقای ظریف هم پیام دادم البته انتظار هم نداشتم که ایشان با گرفتاری هایی که دارند برای بازدید بیایند اما برای من دلگرم کننده است که سفیر ایتالیا می آید و عکس اثر من را در صفحات مجازی اش می گذارد و یا اگر به سفارتی پیام می دهم آنها با احترام پاسخ می دهند که اگر توانستیم می آییم.   

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.