سه‌شنبه هفته گذشته رئیس شورای شهر تهران از تصویب مصوبه مربوط به «زیست شبانه» یا «تهران بیدار» خبر داد.

احیای خیابان یا ماشینی کردن شهر؟

آنچه در خبرها حول این موضوع منتشر شد با این عنوان بود که «لایحه شهر بیدار در راستای احیای حیات شبانه و رفع شب‌مردگی در پایتخت توسط اعضای شورای شهر تصویب شد». توضیحی نیز که در ادامه، رئیس و اعضای شورای شهر تهران در این خصوص دادند این بود که «موضوع تهران بیدار و زیست شبانه سبب می‌شود شهروندانی که دیر می‌خوابند و به موضوع فرهنگی علاقه‌مند هستند بتوانند شب‌هنگام، زمانی را با خانواده خود به این موضوع اختصاص دهند». لایحه‌ای که یکی از اعضای هیئت رئیسه شورای شهر نیز آن را حاصل پیش‌نویس طرحی دانست که پیش از این در شورا به تصویب رسیده و به صورت آزمایشی در پنج منطقه از پایتخت به اجرا در آمده بود. مطابق گفته‌های هیئت رئیسه شورای شهر تهران و بر اساس این مصوبه، شهرداری باید در یک برنامه کوتاه مدت از ابتدای اردیبهشت که مصادف با اعیاد شعبانیه است به مدت سه ماه در پنج محور از ساعت ۲۴ تا ۳ بامداد، زیست شبانه را اجرایی کند. ما در گفت‌وگو با امیرخراسانی، پژوهشگر مطالعات شهری و دکتر سیدحسین شهرستانی، مدیر گروه حکمت و هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی تلاش کرده‌ایم دیدگاه اهالی علوم انسانی را نسبت به این موضوع جویا شویم. امیرخراسانی که نگاه مثبتی به این مصوبه دارد می‌گوید: همه چیز به نحوه اجرا مربوط است و اگر بتواند جلو روند خیابان‌زدایی از شهر را بگیرد می‌توان به آن امیدوار بود؛ در حالی که سیدحسین شهرستانی بر این باور است که این مصوبه، بستری برای گسترش روح سوداگری در جامعه است، ضمن اینکه باید از حریم شب نیز پاسداری کرد.

این‌طور نیست که این مصوبه را معادل شهرفروشی تلقی کنیم

امیرخراسانی در پاسخ به این پرسش که آیا تصویب این مصوبه می‌تواند به روند شهرفروشی دامن بزند، گفت: هنوز جزئیات طرح که چطور باید اتفاق بیفتد و اینکه اینجا نیز شهرفروشی اتفاق می‌افتد یا خیر، مشخص نیست. ضرورتاً هم این‌طور نیست که آن را معادل شهرفروشی تلقی کرد، چرا که ما همین الان نیز حیات شبانه را در خیلی از شهرهای توریستی ایران مثلاً شهرهای شمالی داریم. امروز به انزلی نیز که بروید حاشیه همین رودی که به دریا می‌ریزد، دکه‌ها ۲۴ ساعته بازند و آدم‌ها همین‌طور می‌آیند و می‌روند. در برخی از شهرهای جنوبی کشور نیز همین طور است. مسئله این است که ساماندهی نشده؛ خودِ موضوع حیات شبانه یک فرصت است. اینکه چطور اجرا شود مهم است. تجربه خیابان ۳۰ تیر که خیلی نیز شبانه نیست، تجربه خوبی بود. این مسئله هم به فرهنگ و هم گردشگری گره می‌خورد. 

 حیات شبانه مدنظر شهرداری، برای طبقه متوسط است

این پژوهشگر شهری در پاسخ به پرسشی مبنی بر امکان اختصاص این پدیده به یک طبقه نیز عنوان کرد: طبقات مختلف، حیات شبانه خودشان را دارند و اینکه شما برای آن‌ها برنامه داشته یا نداشته باشید، چندان تفاوتی نمی‌کند. مثال آن مولوی است که حیات شبانه فرودستان آسیب‌دیده را نشان می‌دهد. آن‌ها حیات شبانه خودشان را ساخته‌اند و سال‌هاست این کار را می‌کنند و کسی نیز نمی‌تواند کاری کند. شما به مناطق آسیب‌زای شهر که بروید می‌بینید برخی نقاط در تسخیر مصرف‌کنندگان مواد در شب است. این نیز خود شکلی از حیات شبانه قشر آسیب‌دیده فرودست شهری است. این حیات شبانه‌ای که شهرداری مدنظرش است به نظر من بنابر تجارب پیشین، بیشتر متعلق به طبقه متوسط است. هر چند باید منتظر نحوه اجرای آن شد چون قاعدتاً این ایده باید زیر نگاه یک کارگروه و برنامه‌ریز شهری برود و آن‌ها طرحش را دربیاورند اما بنابر تجاربی که تاکنون انجام شده بیشتر طبقه متوسط مدنظر است، چون طبقه فرهنگی همان طبقه متوسط است که موزیک دوست دارد یا می‌خواهد فضای میراث فرهنگی شهر را ببیند و در آن قدم بزند. طبقات بالا نیز حیات شبانه خودشان را دارند؛ پدیده سرخط دوردور متعلق به این طبقه است؛ مثلاً در اندرزگوی تهران با ماشین‌های لاکچری خودشان دور دور می‌زنند. خود این طبقات مرفه فضاهایی دارند، مثلاً در مورد تهران گزارشی وجود داشت از قمارخانه‌های بزرگی که من و شما نمی‌دانیم اصلاً کجا هست و درآمد عجیب و غریبی نیز داشتند. آن هم فضای شبانه بخشی از آن طبقه است. اما اگر این به شهر و فضای شهری کشیده شود و خوب نیز طراحی شود، نفس پدیده، پدیده خوبی است. ما شهرهایی داریم مثل تبریز، زنجان و سمنان که مثلاً از ۸ شب به بعد پرنده پر نمی‌زند اما در آمل، لاهیجان یا انزلی و شهرهای شمالی ابداً این‌طور نیست و شهر تا صبح بیدار است.

در مشهد نیز احتمالاً دور حرم این‌طور باشد. این در دنیا نیز پدیده شایعی است و همه جای دنیا روی حیات شبانه کار می‌کنند چرا که اگر کار نکنید، قمارخانه‌ها و فضاهای غیررسمی رونق پیدا می‌کنند.

احیای حیات شبانه و خیابان‌افزایی به شهر

خراسانی در ادامه عنوان کرد: مسئله بعدی این است که با احیای حیات شبانه، شما فضای مدنی و مسئله خیابان‌افزایی به شهر را جدی می‌گیرید و این مسئله بسیار مهم است. شهر حتماً باید خیابان داشته باشد و شهر را با خیابانش و نه اتوبانش می‌شناسند. چون خیابان فضای تعامل اجتماعی است. نمونه بارز آن شانزلیزه است که یک کشور را با این خیابان می‌شناسید. اصلاً کسی اسمی از اتوبانی در دنیا در ذهنش هست؟ هیچ اتوبانی در ذهن ما نیست ولی خیابان‌ها را می‌شناسیم چون این خیابان است که فضای تعامل اجتماعی است و می‌تواند به میراث شهری بدل شود. خیابان لاله‌زار میراث شهری است. من اگر در شهرداری کاره‌ای بودم حتماً یکی از پاتوق‌های حیات شبانه را لاله‌زار می‌گذاشتم و حتماً دو سینمای شبانه در آنجا احیا می‌کردم چون هر کسی حتی اگر پایش نیز به تهران نرسیده باشد اسم لاله‌زار را شنیده است. 

همه چیز به اجرا بستگی دارد

وی در پاسخ به پرسشی مبنی بر پیامدهای زیست محیطی این پدیده اظهار کرد: این‌ها دیگر بحث‌های اجراست. این‌ها ربطی به ایده ندارد. تا وقتی اجرا نشده نمی‌توانیم درباره این‌ها چیزی بگوییم. شما نقشه یک خانه را به من نشان می‌دهید و می‌گویید می‌خواهم این خانه را بسازم و من هم می‌گویم این نقشه عالی است و بعد که می‌خواهیم خانه را بسازیم میلگردهایش را کم می‌گذارید یا دیوارش را درست نمی‌چینید؛ خب مشخص است خانه ناپایدار است و با یک تکان می‌ریزد پایین. 

سرمایه‌داری مصرفی دائم در جست‌وجوی قلمرو تازه برای مصرف است

سیدحسین شهرستانی نیز به ارائه دیدگاهش در این خصوص پرداخت و گفت: چند نکته در این میان وجود دارد. محور اصلی بحث این است که سرمایه‌داری مصرفی در واقع دائم در جست‌وجوی قلمروها و امکان‌های تازه برای مصرف کالاها و دامن زدن به بازار مصرف خودش است و این نیز از آن مصادیق است؛ یعنی جست‌وجو می‌کند آیا امکان تازه‌ای وجود دارد که شکل و فرم جدیدی از مصرف خلق شود و بعد آن فرم را به صورتی فرهنگی به یک کنش فرهنگی، امر بهنجار و نیاز تبدیل می‌کند. در واقع تولید نیاز می‌کند برای اینکه تولید مصرف ایجاد کند.

اینجا با تولید یک نیاز جدید روبه‌رو هستیم. الان شهر دارد کار و زندگی خودش را می‌کند و برای شورای شهر این همه نیاز فوری واقعی وجود دارد. افراد مصرف‌گرا، آن قشری هستند که نوک پیکان مصرف هستند. قشر بالادستی جامعه که وضع مال بهتری دارد، روزها کار نمی‌کند و شب‌ها بیدار است و می‌خواهد در این زمان مصرف کند و وقت خودش را با مصرف کردن، خرید، بنزین سوزاندن و پرسه زدن در بازارچه‌ها بگذراند، این قشر لیدرِ خلقِ نیاز تازه می‌شود. خلق چه نیازی؟ «زیست شبانه شهر». ببینید چه مفهوم زیبایی است و ایجاد نیاز در ما می‌کند که ما یکدفعه درنگ کنیم و بگوییم زیست شبانه نداریم و چقدر خوب است در شب هم زیست شبانه داشته باشیم و چه خوب است مراکز خریدی در شب باز باشد! هیچ چیز در زندگی روزمره مردم لنگ این نیست که مثلاً ساعت ۲ نصف شب در هر محله‌ای یک راسته‌ای وجود داشته باشد که بشود در آنجا پرسه زد و خرید کرد و دور هم جمع شد. یعنی هیچ بخشی از زندگی مردم لنگ این نیست و نیازی وجود ندارد، جدا از اینکه در واقع مضراتی نیز دارد؛ ولی تحت مفاهیم فرهنگی با ایجاد یک سبک زندگی معیار که براساس سبک زندگی طبقه بالای شهر و طبقه برخوردار شهری است، خلق نیاز می‌کند و این مفهوم کاملاً نقطه اوج مصرف‌زدگی است. یعنی کسی که مطالبه زیست شبانه دارد به این مفهوم، آن کسی است که تولیدکننده نیست وکار نمی‌کند و برای همین شب خسته نیست که برود بخوابد. به هر حال یا آدم‌ها روز یا شب‌ها کار می‌کنند. اگر روز کار می‌کنند که شب خسته هستند و می‌خواهند استراحت کنند و اگر شب کار می‌کنند که مسئله‌شان فراغت نیست بلکه کار کردن است.  

 به هم زدن تناوب طبیعت پیامدهای بد تربیتی، هویتی و معنوی دارد

مدیر گروه حکمت و هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی با بیان اینکه باید از حریم شب پاسداری کرد، گفت: شهری که تنها ساعت‌های محدودی بین نیمه شب تا سحر را استراحت می‌کند، این شهر، شب ندارد. شب از غروب آغاز می‌شود ولی این زیست شبانه از ۱۲ شب به بعد است یعنی در واقع زیست سحرگاهی است که تا ۱۲ شب هم برایش کافی نیست. این خواسته می‌خواهد ۱۲ شب تا ۴ و۶ صبح، این وقت خالی که تنفسگاه شهر به لحاظ محیط زیستی است را نیز با سر و صدا و آلودگی محلات بگیرد و همین آرامش را هم از محلات سلب کند.

این در واقع کاملاً نمایانگر قشر بسیار محدودی است که پیشرو گشایش افق‌های جدید مصرف برای فرهنگ جامعه ایرانی هستند.

مسئله دیگر خودِ مفهوم«شب» است. در واقع جدا از بحث اقتصادی و اجتماعی، به لحاظ فرهنگی، معنایی و معنوی زندگیِ بهنجار و ایده‌آل زندگی است که در آن یک نسبت واقعی بین زمان طبیعی و زندگی وجود داشته باشد. نوسان و ضرباهنگ زندگی با زمان طبیعی یعنی شب، روز و گردش فصول تناسب داشته دارد. زندگی شهری به طور کلی رابطه انسان را با نوسان و زندگی و زمان طبیعی از هم گسیخته و رابطه انسان و طبیعت را دچار گسست کرده است. زندگی شهری کاملاً عرصه بحران رابطه انسان با طبیعت است. یکی از مهم‌ترین عرصه‌های بحران هماهنگی ضرباهنگ زندگی با ضرباهنگ زمان طبیعی است و مهم‌ترینش نیز همین پیامد روز و شب است، یعنی طبیعت تاریخ و جهان و زندگی انسانی همیشه این بوده که انسان‌ها خودشان را با گردش لیل و نهار تطبیق می‌دادند و این سبب می‌شده  انسان‌ها یک نظم ذهنی و معنایی و یک تناوب از کار و استراحت و خلوت و جلوت و بیرون و درون داشته باشند. به هم زدن این تناوب طبیعی شب و روز، تاریکی و روشنی، خواب و بیداری، خلوت و جلوت و زندگی و استراحت، پیامدهای بد تربیتی، اخلاقی، اجتماعی، هویتی و معنوی دارد و با خودش یک سبک زندگی و یک نوع در واقع نابهنجاری و بی آیینی و بی قاعدگی فرهنگی و اجتماعی می‌آورد. تمام آداب و سنن دینی ما روی این چرخه طبیعی زمان سوار شده است؛ اینکه ما نمازها یا دعاهایمان را کی بخوانیم روی این چرخه طبیعی سوار شده که یعنی انسان باید زندگی‌اش را بر مبنای این چرخه طبیعی سر و سامان دهد. شهرها و به طور کلی کلانشهرهای مدرن تا حد زیادی آن چرخه طبیعی را به هم زدند، شب را روشن کردند و این، تاریکی که اقتضای ضروری این است که انسان در گذر زندگی‌اش باید مدام روشنی و تاریکی و خلوت و جلوت و بیرون و درون خانه بودن را تجربه کند را تا حد زیادی به هم زده است. این نیز متناسب با آن روحیه مصرف و روحیه سرمایه‌داری و در واقع متذکر غفلت است، وقتی این زیست طبیعی به هم بریزد، اثر خودش را بعداً در زندگی انسان‌ها در پایبندی به مناسک دینی، هنجارهای اخلاقی و اجتماعی نشان خواهد داد چرا که حیات دینی بر این حیات طبیعی سوار شده است.

 این یک راهکار فانتزی است که می‌تواند به ماشینی‌تر شدن شهر دامن بزند

وی در پاسخ به ادعای حامیان این طرح که از احیای خیابان حرف می‌زنند نیز اظهار کرد: اینکه شهر باید انسانی شده و از یک ساختار ماشینی و مکانیکی به ساختار انسانی و ارگانیک بدل شود، حرف درستی است اما راهکارش این نیست، بلکه این اتفاق باید از دلِ اصلاحات ساختاری واقعی بیفتد. این یک راهکار فانتزی است که حتی می‌تواند به ماشینی‌تر شدن شهر نیز دامن بزند. از همه جهات بنده معتقدم شهر دچار فقر «شب» است و کمبود شب دارد و باید از شبِ شهر دفاع و از حریم شب در شهر پاسداری کرد. به نظر من این طرح، تعرض به حریم شب در شهر و به شب در زیست و فرهنگی ایرانی است که در واقع ایجاد یک نیاز کاذب بر اساس یک تلقی نادرست از مفهوم شب و نوعی روز کردن شب است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.