۱۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۱:۲۸
کد خبر: 738621

امام (ره) «جهان وطن» بود

دکتر مصباح‌الهدی باقری، پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق‌(ع)

امام(ره)، ذهنی چندلایه داشتند. هم در مسیر سلوک و عرفان نظری و عملی، درس‌آموخته و مربی شده بودند، هم در فلسفه به غایه‌المنتهایی دست یافته بودند، هم فقیهی متبحر و پیشرو بودند، هم ادیبی کارآزموده و هم آشنا به موضوع تشکیلات و تعاملات. همه این‌ها، امام را در تلاقی بی‌نظیری در تقاطع حکمت و عرفان و فقه قرار می‌داد که با ذوق سرشار ادبی و شناخت حکمرانی جهانی معاصر همراه بود. آن مبنا و این معرفت، او را به انسانی ذوابعاد و البته ذوفنون تبدیل کرده بود که در هر حادثه‌ و واقعه‌ای، از گنجینه خرد و درایت خود که برگرفته از سررشته‌های معرفت ناب توحیدی و فهم معادلات قدرت در دنیای معاصر بود، به تصمیم می‌رسید.

پیچیدگی‌های کشف مسیر حرکت بزرگان

معمولاً شناخت مسیر حرکت بزرگان تاریخ، کار آسانی نیست. اینکه مسیر تکامل و تعالی از آغاز تا انجام از چه نقاطی و چگونه پیموده شده یک دغدغه اساسی است و جست‌وجوگران زیادی به دنبال فهم و کشف آن هستند. جالب توجه اینکه، آن‌قدر مسیر پر از گره و راز و رمز و پیچیدگی است که کشف آن با همه جزئیات تقریباً ناممکن است و به‌تبع آن، تقلید و کپی‌برداری، معلوم نیست ما را به نتیجه درست و حتی خوبی رهنمون کند یا نه! می‌توان گفت جمع اقتضائات یک نفر در یک زمان، ما را به یک راه درست و بهینه رهنمون می‌کند اما با تغییر این فرد و متغیرهای زمان و زمانه، شاید راه دیگری، راه درست‌تر باشد.

حال اگر متغیرهای دیگری هم در این میانه باشد کار بسی سخت‌تر و تجزیه‌وتحلیل آن ناقص‌تر است. مثلاً بزرگان دینی که مسیری برای سلوک شخصی دارند، تحفظات ظریف و دقیقی را برای خود معمول می‌دارند که هرکسی را بدان راه نیست؛ همین سبب بیش از اندازه سخت شدن مسیر کشف می‌شود.

امام خمینی یکی از این شخصیت‌هاست. هم اخلاق فردی و هم سلوک اجتماعی ایشان زمینه‌ساز حرکتی عظیم در دنیای معاصر شده است و خود به‌عنوان نقطه عطفی بزرگ، سرمنشأ بسیاری از تغییر نگاه‌ها و تطور رویکردها در افراد و جوامع گردیده است. هم زمانه امام پر از رویداد و واقعه بوده است و هم شخص امام پر از ظریف‌کاری‌ها، تربیت و ساخته شده است. هم با مرجعی نمونه و الگو مواجهیم، هم با راهبری سیاست‌دان و زمان‌شناس. هم با حکیمی متأله روبه‌رو هستیم هم با زعیمی دنیادیده و وسط میدان.

آنچه در امام به‌صورت ممتاز و مؤثر دیده می‌شود این است که امام با اشراف به مسیر عرفان و سیر الی الله، دائم در حال حرکت، تغییر، تطور و تحول بوده‌اند و این تحول درون شخصیت مزکایی چون امام، تحول بیرونی را رقم زده است. حال یک سؤال کلیدی وجود دارد و آن اینکه امام چگونه این تحول‌خواهی را در شخصیتشان نضج داده و پس از آن مشغول تربیتش شده‌اند تا جایی که علاوه بر جهان درون، جهان بیرون را متأثر نموده‌اند و به مرتبه «امام تحول» رسیده‌اند. در این نوشتار به برخی از این نقطه‌های آغاز و نقطه‌های عطف پرداخته می‌شود.

۱. فهم جهادی

زندگی امام از بدو تولد، با درگیری پدر و خاندان پدری با متجاوزان به حقوق مردم، زمین‌خواران و غاصبان گره خورده است. در همین مسیر، ایشان خیلی زود از نعمت پدر محروم شده و همین زمینه‌ای می‌شود تا گِل اولیه شخصیتشان به‌شدت ظلم‌ستیز شکل بگیرد. آزادگی خانواده امام، حدی از ملکه‌ شجاعت را در وجود ایشان پرورش داد تا در مسیر زندگی اجازه ندهند طیف اربابان، رعیت را مورد تحقیر و استثمار خود قرار داده و به‌راحتی و با زورگویی و ستمگری، به حقوق دیگران تعدی کنند.

این جنس شخصیت امام در دوره جوانی و با ظهور رضاخان قلدر در مسند نخست‌وزیری و پادشاهی، بهتر نشو و نما یافت. حالا حکومت، نه در رده یک نظمیه‌چی، بلکه از صدر تا ذیل آن، دچار بیماری ستمگری و تجاوز شده است. ورود امام به مدرسه و حوزه علمیه و استعداد شگرف و هوش سرشار ایشان، همراه با شاگردی کردن نزد علمای تراز اول فقه و عرفان و اخلاق و البته مواجه‌شدن با شخصیت‌های مجاهدی چون شهید والامقام مدرس، درک امام از شرایط مقابله با این حد از ظلم و ظلمت را به درکی مبنایی و ریشه‌ای و هویت‌دار تبدیل کرد. این خواست و طلب، روحیه مبارزه و جهادگری را در امام تقویت نمود و به سایر دغدغه‌های امام نیز جهت داد.

۲. فهم فقاهتی

در طول تاریخ شیعه، بوده‌اند علمایی که فهم دقیق و درستی از عرصه بلندبالای «فقه و فقاهت» پیدا کرده‌ و خود را در چارچوب‌های سنتی، تقلیدی و کم‌رمق فقهی که به‌نوعی زمینه‌ساز تحجر و نگاه مرده به جریان اقتضائات و نیازهای دین برای انسان معاصر است، اسیر و تاریک‌نشین نگردانده‌اند.

برای این بلندنظران، جولانگری در عرصه فقه منحصر در یک نگاه کاملاً مصرف‌گرایانه برای تعیین تکلیف فرد و افراد نبوده است بلکه فقه را نوعی جهان‌بینیِ دین‌بنیاد برای اداره فرد و جامعه در مسیر رسیدن به قرب و فلاح فردی و اجتماعی می‌دانستند. از امام استفتا شد اگر شطرنج، آلت قمار بودن خود را به‌طور کلی از دست داده باشد و تنها به عنوان یک ورزش فکری از آن استفاده شود، بازی با آن چه صورتی دارد؟ امام فتوا دادند: بر فرض مذکور اگر برد و باختی در بین نباشد، اشکال ندارد. یکی از شاگردان امام در مقام اشکال به این فتوا طی نامه‌ای این گونه می‌نویسد:

«سائل محترم از کجا ادعا می‌کند که امروز شطرنج، آلت قمار بودن خود را به کلی از دست داده و تنها ورزش فکری شده است؟ در روایت معتبره از سکونی از حضرت صادق(ع) آمده است: قال(ع): قال رسول الله(ص): انهاکم عنی الزفن و المزمار و عنی الکربات و الکبرات و قال(ع): نهی رسول الله(ص) عن اللعب بالشطرنج و الزور… هر دو دلیل اطلاق دارد. بنابراین استفاده می‌کنیم بازی با شطرنج حرام است چه آلت قمار را از دست بدهد یا نه و دعوای انصراف، منشأ صحیحی می‌خواهد که به نظر نمی‌رسد و آنچه ممکن است گفته شود، مثل غلبه یا آلیت در آن زمان منشأ صحیحی ندارد و در خود فحص کرده و حجتی برخلاف اطلاق مزبور نیافتم».(نشریه پاسدار اسلام، سال هفتم، شماره۸۳، صفحه۱۰)

حضرت امام(ره) در پاسخ این نامه، به عدم توجه به زمان و مکان و جمود بر نصوص و لوازم آن به طور کلی اشاره کرده و توجه می‌دهند که جمود بر نصوص بدون توجه به زمان و مکان، چه بسا مناسبات تمدن جدید را در هم بشکند و مردم را به دوره‌های قدیم بازگرداند. ایشان پاسخ دادند: «بنا بر نوشته جناب‌عالی [و جمود بر نصوص] زکات، تنها برای مصارف فقرا و سایر اموری که ذکرش رفته است و اکنون که مصارف به صدها مقابل آن رسیده است، راهی نیست و رهان در سبق و رمایه مختص به تیر و کمان و اسب دوانی و امثال آن که در جنگ‌های سابق به کار گرفته می‌شده است و امروز هم تنها در همان موارد درست است و انفال که بر شیعیان تحلیل شده است، امروز هم شیعیان می‌توانند بدون هیچ مانعی با ماشین‌های کذایی جنگل‌ها را از بین ببرند و آنچه را که باعث حفظ و سلامت محیط‌زیست است، نابود کنند و جان میلیون‌ها انسان را به خطر بیندازند و هیچ‌کس هم حق نداشته باشد مانع آن‌ها باشد، منازل و مساجدی که در خیابان‌کشی‌ها برای معضل ترافیک و حفظ جان هزاران نفر مورد احتیاج است، نباید تخریب گردد و امثال آن و بالجمله آن گونه که جناب‌عالی از اخبار و روایات برداشت دارید، تمدن جدید به‌کلی باید از بین برود و مردم کوخ‌نشین بوده و یا برای همیشه در صحراها زندگی کنند...».

۳. فهم جهان‌وطنی (مدنی)

نگاه امام به مسائل و موضوعات، نگاه معاصر بود. شاید مهم‌ترین تمایز امام با فضای غالب مدارس و حوزه‌های علمیه این بود که کاملاً جهان‌وطنی زندگی می‌کردند. خود را در چارچوب‌های بسته ندیدند و تلاش کردند عرصه نیازشناسی و پاسخگویی را منحصر در یک فرد شیعه‌مذهب نکنند، بلکه با احاطه بر امروز دنیا، نقشه رسیدن به کمال انسانی، اجتماعی و جهانی را از مختصات انسان امروزی آغاز کرده و با اشراف بر ضرورت‌ها و الزامات، راه درست و نجات‌بخش را در قالب مفاهیم، گزاره‌های راهنما، اصول و سیاست‌هایی برای جامعه انسانی تجویز نمایند.

این منظر ژرف و بلند سبب شد امام همیشه چندین گام از همه معاصران خود جلوتر باشد و هیچ گاه در چنبره نگاه‌های فرمال یا نظریات نخ‌نما شده اسیر نگردند. هرچقدر شما انسان مجاهدی باشید اما نتوانید جهان‌بینی صحیح و شناخت درست را در اختیار پیروان قرار دهید، خیلی زود دچار ورشکستگی شده و نظریات شما دچار رکود خواهد شد. وقتی امام مفهوم کوخ‌نشینی و کاخ نشینی یا بسیج جهانی مستضعفین یا اسلام ناب و اسلام آمریکایی را طرح می‌کرد، هیچ گاه مرزهای جغرافیایی، این اندیشه زلال را محدود نمی‌کرد. به این جملات دقت کنید:

«امروز جهان تشنه فرهنگ اسلام ناب محمدی است و مسلمانان در یک تشکیلات بزرگ اسلامی، رونق و زرق و برق کاخ‌های سفید و سرخ را از بین خواهند برد.... جنگ، جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمی‌شناسد و ما باید در جنگ اعتقادی‌مان، بسیج بزرگ سربازان اسلام را در جهان به راه اندازیم».این جملات در عین اینکه کاملاً آرمان‌گرایانه است ولی پر از مفاهیم ژرف است. هم توحیدی است، هم تشکیلاتی و هم بدون مرز جغرافیایی و در واحد انسانی است. 

۴. فهم چندلایه (راهبردی)

امام در گرفتن هر تصمیمی علاوه بر لحاظ شرایط بیرونی، به اقتضائات درونی هم ملتفت بوده و همه این سیر و شناخت را معطوف به رضایت حق تعالی و انجام تکلیف می‌دانسته است. بنابراین زندگی امام پر از تلاقی‌ها، تزاحم‌ها و تعارض‌ها بوده و برای رسیدن به فرمول درست، چاره‌ای نبوده مگر اینکه با یک نگاه جامع، مسئله‌ها شناسایی، اولویت‌بندی و تجزیه‌وتحلیل شده، سناریوهای مختلف حل و کشف شوند و بدین طریق به دنبال بهترین گزینه ممکن بوده‌اند.این ذهن چندلایه که قدرت حلاجی بالایی نسبت به موضوعات پیدا کرده است، ظرفیت و زمینه‌ خوبی برای حرکت در مسیر بهبود، پیشرفت و تعالی ایجاد می‌کند، ضمن اینکه این مزیت ممتاز قابلیت دارد خود را در جایگاه راهبری یک حرکت پیش‌رونده نشان دهد.

شاید مهم‌ترین هنر امام این بود که در مبنا استوار می‌شد اما نمی‌ماند و تا رسیدن به مسیر و سیر حرکت و نقشه‌ راه، ادامه طریق می‌داد. از وحی و سیره با لحاظ حجیت‌های فقه و شرع، به حکم و تصمیم و فتوا می‌رسید.

در قضیه شکست اعتصاب در عصر ۲۱ بهمن ۱۳۵۷، در برخورد با منافقین، در ادامه‌ جنگ پس از فتح خرمشهر، در قبول قطعنامه ۵۹۸، در ایده‌ راهپیمایی برائت از مشرکین، در برکناری آیت‌الله منتظری از قائم‌مقامی رهبری، در تأسیس نهادهای انقلابی و... همه و همه رشحاتی از پویایی، فکر چندلایه، اندیشه‌ راهبردی با مبنای تکلیف‌گرایی شرعی و راهبری معاصر مدنی و جهانی به‌صورت برجسته دیده می‌شود. به حکم ارتداد سلمان رشدی توجه کنید:

«بسمه تعالی. انا لله و انا الیه راجعون. به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می‎‌رسانم مؤلف کتاب «آیات شیطانی» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می‌باشند.

 از مسلمانان غیور می‌خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آن‌ها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرئت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس در این راه کشته شود، شهید است ان‌شاءالله... ».

امام در جایگاه ولی‌فقیه، امر و حکمشان برگرفته از کوثر جوشان فقه اهل‌بیت(ع) بوده و ذره‌ای در افتای شرعی‌شان کوتاه نمی‌آمدند و اقتضائات مصنوعی و تزاحمات دنیای فعلی، حکم قطعی را مخدوش نمی‌ساخت. اما در جایی که ظرفیت و منطقه‌الفراغی می‌دیدند که امکان مصلحت‌سنجی را مهیا می‌ساخت، با اشراف فوق‌العاده بر تعاملات و تزاحمات، به تجویز حکم و رأی می‌پرداختند.

بنابراین هیچ‌گاه نگاه چندلایه به موضوعات تعطیل نمی‌شد، بلکه به اقتضای شرایط و وجود زمینه و ظرفیت، تلاش می‌شد با لحاظ جنبه‌های مختلف، موضوع‌شناسی درستی انجام و حکم صوابی، انتاج شود.

نتیجه:شخصیت امام خمینی، هم از حیث ساخت و تربیت و هم از حیث نگاه و پرداخت به معرفت‌های قدیم و جدید و هم از حیث تلاقی با الگوهای شاخص انسانی‌الهی دارای وجه تطوری و تحولی ممتازی است. با اینکه امام از استوانه‌های استوار اخلاقی، فقهی و فلسفی استفاده نمودند، اما هیچ‌گاه از هیچ‌کدام به نفع هیچ‌کدام منصرف نشده بلکه آن‌ها را از زاویه‌ای بالاتر، درگیر و در تعامل باهم می‌دیدند. شاید ریشه نگاه توحیدی و ولایی امام که در اندیشه‌پردازی نظریه ولایت فقیه خود را نشان داد، مهم‌ترین رکن امامت و تحول در اندیشه و سیره‌ امام خمینی بوده است. اندیشه‌ای که پرواز آن منوط به عمل صحیح دو بال به‌صورت توأمان و همزمان است؛ یکی بال ولایت و دیگری بال فقه سرشار و پویای اهل‌بیت(ع).

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.