شهید همت فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول‌ الله (ص) بعد از شنیدن خبر شهادت حمید، گفت: حمید یک فرمانده لایق در حد فرمانده لشکرهای بسیار مهم بود.

همراهی با امام‌ خمینی از نوفل‌لوشاتو تا خیبر

به گزارش قدس آنلاین  عملیات خیبر از سوم اسفند ۱۳۶۲ با رمز یا مهدی ادرکنی (عج) در مناطق طلاییه، هورالهویزه وزید آغاز شد و تا ۲۲ اسفند ادامه پیدا کرد. هدف این عملیات عبور از هور و زمین‌های شمال بصره برای تهدید این شهر مهم عراق بود. در این عملیات یگان‌های زیادی از ارتش و سپاه وارد عمل شدند. از سپاه لشکرهای ۵ نصر، ۸ نجف اشرف، ۱۴ امام حسین (ع)، ۱۷ علی بن ابی‌طالب (ع)، ۱۹ فجر ،۳۱ عاشورا، ۴۱ ثارالله و تیپ‌های مستقلِ ۱۰ سید الشهدا (ع)، ۱۵ امام حسن (ع)، ۱۸ الغدیر، ۲۱ امام رضا (ع)، ۳۳ المهدی (عج) و ۴۴ قمر بنی هاشم (ع) همچنین تیپ‌های مستقل زرهی ۲۰ رمضان، ۲۸ صفر و ۷۲ محرم، ۳۸ ذوالفقار و یگان دریایی (قرارگاه نوح) شرکت کردند. رسانه‌های خارجی لحظه به لحظه این عملیات را گزارش کردند و بعد هم تحلیل هر کدام از نتیجه این عملیات در خور توجه است.

کنت تیمرمن، محقق آمریکایی، خیبر را این طور توصیف می‌کند: حمله ایران شبانه آغاز شد. کماندوهای ایرانی در قایق‌های کوچک فایبرگلاس از باتلاق‌های هویزه به آرامی پیش می‌رفتند و نیروهای محافظ جزایر را غافل گیر می‌کردند. سپیده دم آن روز هر دو جزیره در کنترل کامل نیروهای ایران بود. آنان میان جزایر و ساحل ایران پلی زدند تا آذوقه و ساز و برگ جنگی و نیروهای تازه نفس را وارد جزایر کنند. نیروهای نظامی عراق برای بیرون راندن ایرانی‌ها فقط یک راه حل می‌شناختند؛ گاز شیمیایی! همان طور که مشخص است تیمرمن به صورت تلویحی به ناجوانمردانه بودن این جنگ اشاره می‌کند. اما در بین یگان‌های ما تک به تک افرادی بودند که حتی واهمه‌ای از ناجوانمردانه‌ترین نوع جنگ یعنی حمله شیمیایی هم نداشتند و تا پای جان ایستادند. لشکر ۳۱ عاشورا به فرماندهی دو برادر یکی به عنوان فرمانده و دیگری به عنوان جانشین نام آشنای هر کسی است که وجب به وجب سرزمینش برایش مهم است. اصلاً این لشکر با نام مهدی و حمید باکری شناخته می‌شود. در سالروز شهادت حمید باکری جانشین لشکر ۳۱ عاشورا نگاهی کوتاه به زندگی این شهید گمنامِ همیشه می‌اندازیم!

از شهید حمید باکری نسبت به آنچه از مهدی باکری گفته و منتشر شده، کمتر سخن به میان آمده است. شاید یکی از دلایل این باشد که او برادر مهدی و همراه همیشگی وی بود و گفتن از مهدی، بیانگر خاطرات حمید هم هست. حمید همیشه در کنار مهدی و همرزم وی بود و وقتی در تاریخ ۶ اسفند سال ۱۳۶۲ در کنار پل جزیره مجنون جنوبی به شهادت رسید، قائم مقام مهدی در لشکر پرافتخار و خط شکن ۳۱ عاشورا بود. با این حال، حمید خود شخصیت بزرگی داشت. او انسانی دوست داشتنی و با صفا، مهربان و پرتلاش، شجاع و جنگ آور، فهیم و باهوش بود.

حمید در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برای ادامه تحصیل به آلمان رفت. با شروع نهضت اسلامی و هجرت امام خمینی از نجف به پاریس او به نوفل لوشاتو رفت و به دیدار امام نائل آمد. پس از زیارت امام اروپا را رها کرد و برای شرکت در مبارزات مردم ایران از طریق سوریه و مسیر ترکیه و با یک خودرو که آن را پر از سلاح‌های سبک کرده بود به همراه یکی از دوستانش عازم شهر خود ارومیه گردید. حمید هم در این ایام قطره‌ای از دریای مردم بود که با تمام توان برای پیروزی نهضت امام خمینی تلاش می‌کرد.

از وقتی که جنگ شروع شد، او به جبهه‌ها رفت. ابتدا او با مهدی به آبادان رفت و در دفاع از این شهر مقاوم که در محاصره دشمن قرار داشت شرکت کرد. حضور وی و رزمندگانی مانند او سبب شد که ارتش بعثی نتواند این شهر زیبا و پر امید را به اشغال خود درآورد. حمید درنبرده‌ای گوناگونی که برای بیرون راندن دشمن بعثی از خاک ایران عزیز طرح‌ریزی می‌گردید، شرکت فعال داشت. قبل از حضور در جبهه‌های جنوب، حمید در مقابله با درگیری‌هایی که احزاب دموکرات و کومله از بدو پیروزی انقلاب اسلامی در استان‌های آذربایجان غربی و کردستان به وجود می‌آوردند، شرکت داشت. یک بار در سال ۱۳۵۸، پس از اینکه او و نیروهایش به مرز سِروُ رفته بودند، حزب دموکرات که از سوی بعثی‌ها عراق حمایت و مسلح می‌شد، جاده مرزی سرو به ارومیه را مسدود کرد و او با رزمندگان همراهش سه روز بدون غذا و کمک، به محاصره نیروهای حزب دموکرات درآمدند و همگی دچار بیماری شدید شدند. در نهایت اون و همراهانش مجبور شدند از طریق خاک ترکیه به ارومیه بازگردند. قبل از شروع جنگ تحمیلی حمید نقش موثری در ناکام گذاشتن برنامه حزب بعث صدام برای ایجاد درگیری‌های مسلحانه در مناطق کردنشین ایران داشت.

مهدی و حمید بسیار به هم علاقمند بودند. در عملیات بیت المقدس، حمید هم زمان، فرمانده دو گردان پیشرو و خط شکن در لشکر ۸ نجف اشرف بود. حمید پرچمدار لشکر عاشورا بود و هر گاه در هنگام نبرد با دشمن برای این لشکر مشکلی پیش می‌آمد مهدی او را برای رفع تاکتیکی و یا برای شکستن قدرت تهاجمی دشمن به کمک نیروهای خط مقدم لشکر اعزام می‌کرد. در جریان عملیات خیبر وقتی که دشمن عزم خود را جزم کرده بود تا با یک پاتک سنگین و با کمک تانک‌ها و زره پوش‌های خود از دشت شمال منطقه نشوه نیروهای خود را از پل جزیره جنوبی عبور داده و جزیره را به تصرف خود درآورد، مهدی برای ناکام گذاشتن دشمن، حمید را به این منطقه اعزام کرد تا فرماندهی رزمندگان لشکر عاشورا را برای دفع پاتک وسیع دشمن بر عهده بگیرد و او را از تصرف جزیره ناامید سازد. حمید با کمک رزمندگان لشکر عاشورا که تعدادی از آنها از جوانان اردبیل بودند به خوبی با تانک‌های دشمن درگیر شدند و تهاجم سنگین دشمن را به شکست کشاندند ولی در جریان این درگیری‌ها، حمید به همراه تعدادی از رزمندگان سلحشور لشکر در کنار پل جزیره جنوبی خیبر به شهادت رسیدند و پیکر نازنین آنها در آنجا باقی ماند.

شهید حاج محمد ابراهیم همت فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله بعد از شنیدن خبر شهادت حمید گفت: حمید یک فرمانده لایق در حد فرمانده لشکرهای بسیار مهم بود. او با این جمله تاسف و تاثر عمیق خود را از فقدان حمید برای جبهه‌های جنگ بیان کرد. پس از رسیدن خبر شهادت حمید به ستاد لشکر عاشورا، گروه تعاون لشکر می‌خواست به هر صورت ممکن پیکر مطهر او را به عقب بازگرداند، ولی مهدی به آنها گفت: حمید هم مثل سایر رزمندگان است، وقتی پیکر سایر شهدا را آوردید بدن او را نیز به عقب منتقل کنید.

از حمید باکری چند جمله زیبا به یادگار مانده است.

دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند، در غیر این صورت زمانی فرا می‌رسد که جنگ تمام می‌شود و رزمندگان امروز به سه دسته تقسیم می‌شوند؛ دسته‌ای راه بی تفاوتی را برمی‌گزینند و در زندگی مادی غرق می‌شوند، دسته‌ای با مخالفت با گذشته خود برمی‌خیزند و از گذشته خود پشیمان می‌شوند و دسته‌ای به گذشته خود وفادار می‌مانند و احساس مسئولیت می‌کنند که از شدت مصائب و غصه‌ها دق خواهند کرد.

پس از خدا بخواهید که با وصول شهادت از عواقب زندگی بعد از جنگ در امان بمانید، چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزء دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود.

منابع:

هور در آتش، جعفر شیرعلی نیا

شهید مهدی باکری، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس

منبع: خبرگزاری مهر

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.